ده بـاور غلـط درباره رابـطه زنـاشـویـی
- 5:53
- شنبه 30 خرداد 1394
- نظرات
ده توصيهي کاربردي به آقا پسرهايي که جوياي همسري مطلوبهستند
استقبال بسيار مطلوب شما گراميان [موافق و مخالف] از نکاتي که بهدختر خانمهاي خوب توصيه شده بود، ضرورت ارائهي هر چه سريعتر نکاتلازم به آقا پسرها را اجتناب ناپذير کرد. البته خواهشم ايناست که با دقت بخوانيد و زياد در پي جواب نباشيد، آخه ميدونيد،يکي از عادتهاي رفتاري آقا پسرهاي اينه که وقتي کسي باهاشون حرفميزنه، اون قدر تو فکر جواب هستن که اصلاً متوجه نميشن طرف چيميگه. (تا اينجا رو خودموني گفتم).
يکي از همين کاربران گرامي در کامنت خود لعنت خدا و رسول (ص) راحوالهي اين حقير سر تا پا تقصير و کمتر از قطمير کرده بود!ميدانيد چرا؟ چون از توصيهي ما به دخترها مبني بر که خودشانباشند و اداهاي مردانه در نياورند، چرا که پسرها شوهرگردن کلفت نميخواهند، بلکه همسر لطيف مي خواهند، چنيناستنباط کرده بود که اين نوعي ترويج ازدواج پسر با پسر است؟حال چه ربطي دارد؟ من که نفهميدم. به نظرم دنبال يک نکته برايجواب دادن بود، پيدا نکرد، اينطوري گفت.
بگذريم. آقا پسرهايي که دنبال يافتن دختري خوب براي همسريهستند نيز ضمن رعايت همهي اصول و توصيههايي که در فرهنگ غنياسلام شده، مثل: ازدواج با کفو (همتا)، با خوش اخلاق، اکتفا نکردن بهظاهر، پرهيز از اصرافگرايي و تجمل و ...، به نکات ذيل کهمتأسفانه به خاطر القائات و فرهنگسازيهاي سينمايي و سريالي بسياررايج شده است، دقت کنند:
1- دختر خانمها (از هر فرهنگ ومليتي که باشند) نيز به هنگام ازدواج به دنبال همسريميگردند که مرد زندگي آنها باشد. لذا از ادا و اطوارهايزنانهي مردان سريالي به شدت پرهيز کنيد. زير ابرو برداشتن، نازکحرف زدن، لوس شدن، ناز دخترانه کردن، با سر انگشت دست دادن،لکهاي صورت را با پودر آرايشي پوشاندن، انگشتر و زنجيرطلا انداختن ... و خلاصه همهي اين اموري که براي دختر خانمها حسن وزيبايي و لطافت است، براي شما قبيح است و دخترهاي خوب اصلاًنميپسندند.
2- دخترهاي خوب حتي اگر به لحاظمالي و يا سطح تحصيلات افضل از شما باشند، به دنبال مردي ميگردندکه بتوانند به او تکيه کنند. اصلاً به پيامهاي القايي اينسريالهاي فمينيستي که زنان را مدير و مدبر و مردان را زيزيهاي وابستهنشان ميدهند توجه نکنيد. مرد باشيد و خود را پايدار و محکم وقابل تکيه بسازيد و نشان دهيد و بدانيد که «عقل و درايت» قابل تکيهاست و نه اداها و اطوارها. دخترهاي خوب نيز پسر عاقل و محکم(مرد) را ميپسندند، نه اين «اشباه الرجال» سريالي را.
3- اگر ميخواهي دختراني را متوجهخود کني تا از ميان آنها دختر خوب و مطلوبي را براي ازدواج انتخابکني، به ظاهرت هم خيلي دقت کن. تميز و خوشبو کافيست. لازم نيست مثلعکس ژورنالها يا خوانندگان روي سن يا بازيگران پشتدوربين يا مجسمهي مدهاي جديد باشي. باور کن اين که شلوار فاق کوتاهبپوشي و مرتب خم بشي تا بند پهن شورتت با مارکش پيداشود، يا يقهات را تا زير سينه باز کني، يا اگر احياناً هيکلمناسبي داري، تيشرتي تنگ و نازک بپوشي که آستينش بالاي بازوباشد و حتي وقت برداشتن يک شاخه گل که هيچ وزني ندارد،چنان بازو بگيري که عضلات ساعدت و گردنت هم بيرون بزندو ...، نه تنها هيچ جاذبهاي براي يک دختر مطلوب براي ازدواجندارد، بلکه حالش هم به هم ميخورد. باور نميکني از خودشانبپرس.
4- متأسفانه بسيار ديده شده برخي ازآقا پسرها، وقتي با دختري آشنا ميشوند – مثلاً مقدمات انجام شدهو ارتباطي مشروعي براي شناخت بيشتر برقرار کردهاند - همهيمردانگي خود را با تندگويي، پرخاشگري، به کاربردن کلمات رکيک - حتي فحش دادن، کنف کردن، اخم و تخم ... و حتي قهرکردن مکرر به نمايش ميگذارند! عزيز دل برادر، گوش دخترهابيشتر از چشمشان تأثير پذير است. خوب قشنگ حرف بزن وحرف قشنگ بزن. در خيابان زياد ديدم که پسري جفنگ،دختري بسيار زيبا، افتاده، مطيع و ... را به دنبال ميکشد و به اوميگويد: «خاک بر سر خرت کنن، خوب راه بيا ديگه»! دختر بدبختهم در حالي که پاشنهي کفشش درآمده، دنبال او گريهکنانميدويد. با خودم گفتم: پسر و دختر هم، پسر و دخترهايقديم. اين پسرها چقدر الفاظ و اشعار شاعرانه حفظ ميکردند تابه دختر بگويند؟! اما الآن ... .
5- عزيز دل برادر، فريب جاذبههاي ظاهريرا نخور. همانطور که هر پسر بد رفتاري، هر غلطي هم که کرده باشد،به وقت ازدواج يک دختر آفتاب و مهتاب نديده ميخواهد، هر دختري هم برايازدواج يک پسر عاقل، مؤمن، مؤدب، سالم و پاک را ترجيهميدهد. لذا حتي دختر نامطلوب نيز براي ازدواج و يا دست کم «نا همتا»در جذب چنين پسري ميکوشد، چه رسد به دختر خوب و مطلوب.و چون اولين حربهي دخترهاي اين تيپي براي به دام انداختن،جاذبههاي زنانه است و نيز ميدانند چنين پسران پاکي بااولين نگاه همهي وجودشان به لرزه ميافتد و سريع خود را ميبازند،با تمام ظاهري که اصلاً به شما نميخورد، جلو آمده يک سلام ميدهند و يکسؤال ميکنند. مثلاً ببخشيد ساعت چنده؟ بعد يک نگاه با يکمرسي ظريف. ديگه خر بيار و باقالي بار کن. نتيجه همين ميشود کهميبينيد. آقا پسري که در همين سن کم جاي مهر روي پيشانياشنقش بسته، با خانمي تمام آرايش کرده و جذاب براي همگان در خيابانراه ميافتد! ميپرسي: آقا شما را با ايشان چه کار؟ با خجالتو افسوس، آهي از نهاد بر ميکشد و ميگويد: ببخشيد، خانم بندههستند!
پس عزيز دل برادر، باز هم ميگويم، دخترهايي که با نمايش بدنيا با ساير جاذبههاي جنسي سعي در جلب توجه تو را دارند، به دردتنميخورند. آنها را رها کن تا با همتاي خود ازدواج کنند.
6- مکان و شيوهي همسريابي، دو اصل مهماست که اگر مورد توجه جدي قرار نگيرد، از همان ابتدازندگي را تلخ ميکند. يکي گفت: ميگويند زندگيمانند يک پيت است که يک وجب اولش عسل است (ماه عسل و اوايلزندگي)، اما بقيهاش چيزهاي تلخ و بد مزه و بد بو است (اسمنميآورم)، اما پيت زندگي من را بر عکس دستم دادهاند و هرچه ميخورم به آن بخش يک وجبي عسل نزديک هم نميشوم!
آقا پسر خوب، اي مرد عاقل در شرف ازدواج، دقت کن: پارک، سرکوچه، کافيشاپ، ميهمانيهاي مختلط آن چناني يا خداييناکرده پارتي و ...، هيچ مکان مناسبي براي يافتن همسري خوبو ايدهال نيست، هر چند که برق دلبريايي دختران شرکت کنندهچشمت را کور کند. اگر اينجاها کسي را پيدا کردي، بعداًخواهي گفت: کاش کور ميشدم و نميديدم.
چشمچراني هم شيوهي مناسبي براي همسر يابي نيست. در اين امرمهم چشم سر بايد بسته باشد و چشم عقل و بصيرت باز و تيز بينباشد. وگر نه پيت عسل برعکس نصيبت ميشود.
7- در فيلمها و سريالهاي تلويزيوني ما(به لطف کارگردانان فمينيست)، غالباً مردها بيسواد، بيعرضه،بيعقل، بياخلاق، بيهمت، بيحوصله، بيذوق، بيهنر، بيهمت ... و در يکجمله واقعاً «بي همه چيز» هستند. حتي کودکان نيز از پدران وشوهران بيشتر ميفهمند و به آنها [در آگهيهاي تلويزيوني] يادميدهند که چگونه در مصرف گاز احتياط کنند، در مصرف آبو برق صرفهجويي کنند، در کدام بانک سپرده بگذارند، برايآتيه فرزند کدام بيمه را برگزينند و ...، بديهي است وقتي جاي زنو مرد عوض شد، دخترهاي سريالي نيز مجبور ميشوند که جور چنينمردهايي را بکشند، با سواد باشند، اجتماعي باشند، مدير و مدبر و کاريباشند، عاقل باشند و مرتب خرابکاريهاي خانوادگي و اجتماعي مرد راجبران کنند، به او اميد و انگيزه دهند، بدهيهايش را پرداختکنند، دنبال خانهي مناسب جهت خريد يا اجاره بگردند، ازپسانداز، يا کمک پدر يا وام بانکي قسط خانه را بدهند و ...(؟!) خلاصه فريب اين تبليغات را نخور و مرد باش. دختراي خوب اينالگوهاي سريالي را نميپسندند و به دنبال شوهر واقعيهستند.
8- دخترها، بيشتر از آن که باور کنند،دوست دارند که باور کنند (شايد هم به همين خاطر به رغم احساسزرنگي، زود گول ميخورند)، لذا سعي کن براي خودنمايي و جذب،دروغ نگويي، وعدهي تو خالي ندهي و آيندهي رؤيايي ترسيم نکني.چون اگر ميداند اين حرفها پشتوانهاي ندارد، اما سعيميکند باور کند و همين امر دليل ميشود که متوقع تحقق وعدههايت باشد وحق هم دارد. دنيا رو ميزيزم به پات، اولش نان و عشقميخوريم و بعد برايت ويلا و برج ميسازم، و ... حرف مفته، اجاره خونهرو هم نميتوني بدي.
9- يکي از روشهاي دخترها براي [بهاصطلاح] طور کردن پسرهاي خوب و ساده لوح اين است که تا فرصتيبراي گفتگو پيدا ميکنند، خود را اسيري بيپناه درسياه چال پدري ظالم، برادري جاهل و مادري ناتوان و مظلومنشان ميدهند. اصلاً باور نکن. اينها بيشتر فيلم هندي ميبينند.ميخواهند احساس زوروئي پسر را تحريک کنند تا بگويد: «هرچه بتوانم براي نجات تو از اين سياه چال انجام ميدهم و روزيبا يک اسب سفيد ميآيم و تو را فراري ميدهم». بعضي وقتها هم سعي ميکنندرگ غيرت پسر را بجنباند و نمايش ميآيند که فلاني مزاحم مناست، به زور ميخواهند مرا به پسر عمويم که مرد خشن، کلاهبردار وزنبازي است بدهند، پدرم ميگويد حتماً بايد از ايران بروي و... . خلاصه اينها را هم اصلاً باور نکن، چون دخترهاي خوب ومطلوب براي ازدواج و همسري، اساساً به اين شيوههاي فيلمها و سريالهايايراني با ژانر و سبک هندي متوسل نميشوند.
10- اگر ساعت دو بعد ازظهر، تو ظل آفتاب و گرماي 38 تا 42 درجه يا سرما و برف و بورانديدي که دخترکي مثل شبنشينيهاي کلوپهاي فرنگي، صورت خودش روزير ريمل، رژ، کرم پودر و ... گم کرده و بوي عطرشرگهاي بينيات رو پاره ميکنه، رويت را برگردان و فريبنخور. او اصلاً دختر مناسبي براي ازدواج نيست. نه اين فکر کنيد خداييناکرده دختر بدي است، خير. بلکه دختر سبک عقلي است و در زندگيبيچارهات ميکند. دختراي عاقل و اهل زندگي، هيچ وقتاينطوري در خيابان و مجامع ظاهر نمي شوند. آخر خريد سيبزميني وپياز تو بازار تره بار، يا فراگيري زبان انگليسي توآموزشگاه، يا ايستادن در خيابان به انتظار يک تاکسي جوانمرد کهفقط دربستي سوار نکند، که اين همه آرايش نميخواهد. اگر کار خوبيبود، اروپاييها که سازندگان و صادرکنندگان اصلي اينلوازم هستند، خودشان استفاده مي کردند.
به اميد يافتن دختري خوب و مطلوب براي همسري و ازدواجي موفق.
ازدواج مرحله حساسي است که در آن شما بزرگترين تصميم زندگيتان را مي گيريد. تصميمي که قبل از آن بايد آموخته باشيدچطور فکر کنيد، چطور احساس کنيد و چطور به جمع بنديجوانب مختلف برسيد. بنابراين در اين مطلب شما را با انواع تصميمگيري آشنا مي کنيم تا بدانيد چطور بايد به شيوه اي درستتصميم به ازدواج بگيريد.
ما با توجه به ويژگيهاي شخصيتي و موقعيتي متفاوتي که داريم ازسبکها و روشهاي مختلفي براي تصميم گرفتن استفاده ميکنيم.گاهي وقت ها از روي احساسات تصميم مي گيريم، گاهياوقات از روي شرايط اضطراري و اورژانسي اي که برايمان پيش آمده وگاهي براي جلب رضايت ديگران.
وقتي احساس همه کاره است
وقتي تصميم احساسي مي گيريم، هيجانها و حالات دروني مان براي ماتعيين تکليف مي کنند. يعني فکرمان را تعطيل ميکنيم و به دلمانگوش ميدهيم. در اين مدل تصميمگيري از آيندهنگري و منطقخبري نيست و مبناي انتخاب احساسات دروني فرد است، مثل فردي کهميگويد «به دلم افتاده اين کار را انجام بدهم.» يا وقتي که دورياز يک فرد، آشفته تان مي کند و حاضريد براي آن که بيشتر با او باشيد،يک تصميم سطحي و سرسري بگيريد و با وجود تفاوت هايتان او را کنارخود نگه داريد.
تصميمهاي عجلهاي
فکر مي کنيد ازدواج تان دير شده، همه نگران هستيد که بالاخرهچه کسي با شما خانه آينده تان را مي سازد. هر روز مي پرسندچي شد؟ کي ازدواج مي کني؟ در نتيجه شما فکر مي کنيد بايدهرچه زودتر وضعيت تان را سر و سامان دهيد و با اولين موردازدواجي که به شما معرفي شد، به خانه بخت برويد. در حين چنينتصميم گيري هايي اضطراب خواهيد داشت. در واقع شما براي فرار ازيک اضطراب بزرگ، يک تصميم دم دستي و نسنجيده مي گيريد. ممکناست فشارهاي محيط روي شما آنقدر زياد باشد که در نهايت بگوييد:حالا جلو مي رويم ببينيم چه مي شود. اين تصميم براي فرار ازتعارض و اضطراب گرفته شده و به احتمال خيلي زياد اگر برخياضطراب هاي شما را کاهش دهد، دردسرهاي بيشتر و اضطراب هايبزرگتري برايتان در پي خواهد داشت.
تصميمگيري اجتنابي
مي خواهيد از مسئله فرار کنيد، خود را ضعيفتر از آن ميبينيد کهبتوانيد تصميم درستي بگيريد. مدام امروز و فردا ميکنيد، ياخودتان را با گفتن اين جمله که « بي خيال همهچيز درست ميشه» به يک آرامش کاذب و زودگذر ميرسانيد. اينجا زنگ خطر يکتصميم گيري اجتنابي به گوش مي رسد. شما براي فرار از حلمساله، فرار از مواجهه و فرار از فکر کردن، يک تصميم سرسري گرفتهايد.
تصميمگيري هيجاني
گاهي وقت ها تصميم گيري هاي ما بر اساس هيجانهايزودگذر و شديدي است که پيدا مي کنيم. مثل وقتي که با يکحراج بزرگ مواجه مي شويد و دست و پايتان را گم مي کنيدکه هر طور شده از اين حراج چند تکه جنس برداريد اما وقتي به خانهبرمي گرديد مي بينيد خريدتان آنقدرها هم که برايش ذوق داشتيدجالب نبوده. تصميم هاي هيجاني شما را به يک اقدام سريع و بدون فکروامي دارد. يعني بيخيال سبک و سنگين کردن مسائل ميشويد و کميبعد، وقتي منطق بر شما غلبه کرد از کار خود تعجب مي کنيد. چنينتصميم گيري هايي بي برو برگرد پشيماني در پيدارد. بنابراين هر وقت هيجان زده شديد و خواستيد خيلي سريع يک تصميممهم بگيريد، دست نگه داريد و خودتان را آرام کنيد بعددرباره موضوع فکر کنيد.
به خاطر ديگران
وقتي مي خواهيد با تصميمي که مي گيريد، ديگران را راضينگه داريد يا تاييد آنها را جلب کنيد، در نقش يک مطيع محض فرو ميرويد و تصميم هاي مطيعانه مي گيريد. با اين کار اهداف و شرايط وتمايلات خود را ناديده گرفته و صرفا بر اساس خواست ديگرانتصميم مي گيريد. مثلا مي گوييد: اگر شما معتقديد اينخواستگار خوب است من حرفي ندارم. گاهي با اين شکل تصميمگيري مي خواهيم عواقب و مسئوليت تصميم را به عهده ديگرانبيندازيم و از بار مسئوليت آن شانه خالي کنيم.
هر چه پيش آيد خوش آيد
وقتي افراد مهارتي براي تصميمگيري ندارند و خود را درجايگاه تصميم گيرنده نمي بينند، به تقدير روي مي آورند وهمه چيز را به قسمت و قضا و قدر مرتبط مي کنند. اين ها همانکساني هستند که براي تصميم گيري فال مي گيرند و بهپيشگوها مراجعه مي کنند. در نظر آنها همه شکستها وموفقيتهاي ديگران وابسته به شانس و بخت و اقبال است.
تقريبا دوره اي که مردها با زن هاي ?? يا ?? سال کوچک تر ازخودشان ازدواج مي کردند، گذشته است. امروزه ازدواج هايي که در آنزوج ها همسالند و يا ازدواج هايي که در آن زن بزرگ تر از مرد استبيشتر از قبل ديده مي شود.
دکتر مسعود وزيري، روان شناس باليني درباره تفاوت سني مناسب برايازدواج موفقيت آميز برايمان مي گويد.
تفاوت سني مناسب هنگام ازدواج:
اگر تفاوت سني ميان زن و مرد سه تا چهار سال باشد، از يک حدمعمولي برخوردار است. اين مورد بستگي به اين دارد که چقدرزن و مرد بتوانند اين فاصله را باور داشته باشند. اين مساله را نميتوان به همه تعميم داد و به اين معنا نيست که همه کساني که چنيناختلاف سني اي دارند، زندگي خوبي هم دارند.
البته هرچه فاصله سني زوجين کمتر باشد احتمال تفاهم بيشتر است.چراکه دو نفر با تفاوت سني زياد در دو مرحله متفاوت اززندگي هستند و نيازها و خصوصيات آنها بالطبع متفاوت است. فاصلهسني از ?? سال به بالا به دليل اينکه تفاوت زماني و يک دهه فاصلهزندگي کردن بين دو فرد وجود دارد، مشکلاتي براي هر دو زوج بهوجود مي آورد. مشکلاتي چون عدم درک صحيح و متقابل، برآورده نشدنانتظارات دو طرف بعد از مدتي و بي حوصلگي فرد بزرگ تر، بهخصوص احساس پشيماني و بروز مشکلات بيشتر از عواملي هستند که بينزوج ها با فاصله سني زياد ديده مي شوند.
يکي از معيارهاي انتخاب همسر هماهنگي و تناسب بين زوجين از نظرفاصله سني است. به هر حال افرادي که در محدوده سني نزديک هم باشند،تجربه ها و خاطره هاي يکساني دارند و پيش زمينه فرهنگيمشابهي براي درک کردن هم خواهند داشت.
بزرگ تر بودن مرد:
مرد ايراني با خاصيت مردسالارانه اي که از گذشته در اطراف خودديده و شنيده، مدير بودن در خانواده و حرف آخر زدن را تعريفي از خودمي داند. از سوي ديگر بزرگ تر بودن مرد نوعي توازن رفتاريرا در خانواده به دنبال دارد. با اين حال معيارها با گذشت زماندر حال تغيير و دگرگوني است.
حضور زنان در جامعه و فعاليت هاي اجتماعي آنها، توجه بيشتر آنها بهتحصيلات و ارتقاي علم و به دست آوردن موقعيت هايي برتر حتي بسيارمعتبرتر از مردها تا حدودي باعث تغيير سن ازدواج شده و به همين خاطراست که در جامعه امروز زناني که از همسران خود بزرگ تر هستند،بيشتر از قبل ديده مي شوند.
بزرگ تر بودن زن:
اگرچه هنوز مساله بزرگ بودن زن از مرد چه از نظرفرهنگي و چه از نظر اجتماعي در جامعه ما پذيرفته شدهنيست اما نمي توانيم براي همه افراد، نسخه هاي واحد و يکسانيبپيچيم. اگر دو نفر تفاهم فرهنگي و اخلاقيداشته باشند، همسن بودن يا بزرگ تر بودن دختر از پسر، مشکلخيلي حاد و پيچيده اي نيست.
کساني که مخالف بزرگ تر بودن زن هستند معمولا دلايل زيرا برميشمارند:
ترس از اينکه اين ازدواج ها بعد از مدت کوتاهي با شکست مواجه شود؛ بهويژه اگر اين ازدواج به خاطر موقعيت مادي زن صورت گرفتهباشد، هميشه موردتوجه است.
زني که چندسال بزرگ تر باشد، معمولا انتظار دارد همسرش همهمانند او فکر کند و مسائل را بسنجد ولي وقتي با چيزي غير از اينمواجه مي شود، اين فاصله را بيشتر درک مي کند.
از سوي ديگر، مردي که با زن بزرگ تر از خودش ازدواج مي کند،ممکن است پس از چند سال زندگي، با تحليل رفتن جسم زن،احساس ناخوشايندي پيدا کند و شايد به فکر جدايي و يا ازدواج دومبيفتد و…
درحالي که اين احتمال ها تنها مختص به زن هايي نيست که از شوهرانشانبزرگ ترند بلکه ممکن است در رابطه ساير زن ها با شوهرانشان نيزاتفاق بيفتد.
چنين ازدواج هايي جنبه هاي مثبتي هم دارد؛ ازجمله ادارهزندگي از سوي زني آگاه و مدير. البته به شرطي که خود فردپذيراي شرايطش باشد و بتواند نگاه جامعه و مردم را تحملکند. چراکه تاثيرهاي منفي برخورد جامعه و اطرافيان ممکن است درزندگي بروز پيدا کند.
مي توان خانواده هاي زيادي را يافت که با بزرگ تر بودن زن ازشوهر، زندگي هايي شاد و زيبا دارند. اين مساله درصورتي که عشق وعلاقه طرفين به همديگر زياد باشد و زندگي خوبي داشته باشندمشکل ساز نخواهد شد.
همسن بودن يا نبودن:
تعريف تفاوت سن و پذيرش آن، کاملا به فرهنگ و تربيتخانوادگي بستگي دارد. در مساله ازدواج درصورت فراهم بودننيازهاي اساسي و شناخت متقابل نمي توان فاصله سني را از عوامل و عناصراصلي دوام زندگي دانست. با اين حال هرچقدر فاصله و اختلافسني بين زن و مرد کمتر باشد آنها به درک بهتري از يکديگر ميرسند.
زن و مرد هرچقدر تناسب و سنخيت بيشتري داشته باشند پيوند وازدواج مستحکم تري خواهند داشت.
يکي از معيارهاي انتخاب همسر هماهنگي و تناسب بين زوجين از نظرفاصله سني است. به هر حال افرادي که در محدوده سني نزديک هم باشند،تجربه ها و خاطره هاي يکساني دارند و پيش زمينه فرهنگيمشابهي براي درک کردن هم خواهند داشت. دختر و پسري که در سنازدواج قرار دارند بايد از نظر فکري در يک سطح قرار گيرند. تفاوتسن در فرهنگ ما اهميت دارد ولي ميزان آن را هم هيچ علم ومنطقي با قاطعيت تخمين نزده است.
آنچه از سن مهم تر است…
تفاوت در سن بلوغ دختر و پسر اين روند را طوري نهادينه کرده کهپسرها باتوجه به ديرتر بالغ شدنشان بايد از دخترها بزرگ ترباشند. با اين حال فاکتور سن به تنهايي نمي تواند تضمين کننده يکازدواج موفق باشد.
انگيزه زوج ها براي ازدواج با يکديگر در اين زمينه بسياردخيل است. هستند کساني که با انگيزه هاي اقتصادي با افراديازدواج مي کنند که تفاوت سني بسيار زيادي با آنها دارند؛ ازدواجي بدونپايه هاي عاطفي و شناخت که نبودن عامل علاقه در اين نوع ازازدواج ها آنها را با شکست مواجه مي کند. در اين صورت نمي توانگفت شکست اين زندگي تنها به خاطر بالابودن سن يکي از دو زوجبوده است
تولد هر فرزند شور و شوق زيادي را به خانواده مي بخشد اما اينکهچه مدت بعد از تشکيل زندگي مشترک، بچه وارد زندگيشود، سؤالي است که ذهن بسياري از زوج هاي جوان را به خود مشغول ميکند. در گذشته زوج ها بيشتر دوست داشتند ابتداي ازدواج شان صاحبفرزند شوند اما امروزه زن و شوهرها سعي مي کنند ابتدا خود را براي اينامر مهم آماده کنند. مناسب ترين زمان براي صاحب فرزند شدن، تعدادفرزندان و فاصله سني مناسب بين دو فرزند در خانواده هميشه محل اختلافنظر است. در اين زمينه مهسا مرعي نوتاش، کارشناس روانشناسي تربيتي،نکات مهمي را به شما مي گويد.
? اينها را بدانيد بعد بچه دار شويد
ورود فرزند چه فرزند اول و چه بعدي ها، مقوله مهمي است کهکل خانواده را تحت تاثير قرار مي دهد و نقش هاي جديد پدر و مادربودن را براي زن و شوهر رقم مي زند. براي اين مسئله بسيار مهم،چه زن و چه مرد بايد از لحاظ بيروني و دروني آمادگيپذيرش فرزند را داشته باشند. منظور از آمادگي بيروني،آمادگي لازم براي انجام مسئوليت ها به عنوان والدين، در نظرگرفتن شرايط مالي و تعهدات سنگيني است که تا پايانزندگي همراهشان است و منظور از آمادگي دروني، شرايط مناسبروحي و رواني پدر و مادر براي ورود عضو جديد به خانواده و کسبآمادگي هاي لازم از جمله اطلاع از روش هاي جديد تربيتي و رشداست. در نهايت زن و مرد براي بچه دار شدن بايد نسبت به موارد زيراطمينان داشته باشند:
? رابطه صميمي و
با ثبات بين زن و شوهر
? سنجيدن واقع بينانه شرايط مالي براي تولد و رشد کودک
? توافق و آمادگي هر دو طرف براي فرزنددار شدن
? پذيرش فرزند همان طور که هست نه مطابق با رؤيا ها و توقعات
? آمادگي تغيير در تمامي ارکان زندگي (تغييرات فيزيکي وجسمي در مادر، بي خوابي ها، شب زنده داري ها و...)
? دلايل اشتباه براي بچه دار شدن
بسياري از زوج ها بدون داشتن آمادگي لازم براي بچه دار شدنبه دلايل نادرستي تصميم به بچه دار شدن مي گيرند که عواقبخوشايندي را در برندارد. از جمله تصميمات نادرست عبارتند از:
استحکام خانواده و بهبود رابطه زن و شوهر: يکي از جملات رايج و غلطجامعه اين است که به زوج هاي جوان مي گويند «اگر بچهدار شويد همه مشکلات شما حل مي شود» در حالي که براي بچه دارشدن، زن و شوهر نيازمند رابطه با ثبات عاطفي هستند. زماني که زوج هاقادر به حل اختلاف زندگي خود نيستند، چگونه مي توانانتظار داشت با ورود فرزند و مسئوليت هاي جديد قادر به حل و فصل مسائلقبلي باشند.
اهميت دادن بي دليل به حرف هاي اقوام و آشنايان: متاسفانه در برخي ازخانواده ها، اين اقوام و اعضاي خانواده هستند که به جاي زن و شوهر،زمان مناسب بچه دار شدن را تاييد مي کنند. مادربزرگي کهآرزوي ديدن نوه اش را دارد يا پدربزرگي که نوه پسري يادختري مي خواهد، خاله و عمويي که در هر مهماني احتمال باروري وناباروري را محاسبه مي کنند و... به ياد داشته باشيد اين پدر ومادر ها هستند که مسئوليت حقيقي رشد و پرورش فرزند را عهده دارهستند. مطمئن باشيد که بچه دار شدن به دليل حرف هاي ديگرانجز پشيماني سودي نخواهد داشت.
ايجاد هيجان در زندگي: برخي از زوج هاي جوان هيجانات اوليه تولدکودک، تبريکات و مهماني ها را بر آمادگي خود به عنوان والدين درآينده ترجيح مي دهند. اما اين را بدانيد که اين هيجانات مسئوليت هايسنگين پشت صحنه فرزندداري بخش بسيار ناچيز است.هرگز نبايد به دليل چشم و هم?چشمي با دوستان و آشناياناين تصميم مهم را گرفت.
? دلايل صحيح براي بچه دار شدن
از دلايل درست و مناسبي که زن و شوهر تصميم براي بچه دار شدن ميگيرند عبارتند از:
? احساس نياز توامان زن و شوهري که در ثبات عاطفي و امنيت مالي کاملهستند.
? آمادگي زوج ها براي ايفاي نقش هاي جديد پدر و مادربودن
? رسيدن به بلوغ فکري براي قبول مسئوليت سنگين بچه دارشدن
? مهم ترين نکته ها در مورد بچه دار شدن
? وضع مالي تان خوب باشد
اين را بايد دانست که وضعيت مالي مناسب رابطه مستقيمي با بچه دارشدن زوج هاي جوان دارد و بررسي واقع بينانه وضعيت مالي با توجه به شأناجتماعي خانواده از موارد مهمي است که بي توجهي به آن زمينه ساز بروزمشکلات بسياري خواهد بود. بهترين شيوه محاسبه وضعيت مالي مناسب برايبچه دار شدن اين است که زوج ها بتوانند وضعيت مالي شان را دست کمتا ? سال آينده پيش بيني کنند و براي آن برنامه ريزي دقيقي داشتهباشند و متوجه اين موضوع باشند که شرايط غيرمترقبه و خرج هايناگهاني، غيرقابل پيش بيني است.
? در چه سالي بچه دار شويد
اينکه زن و مرد بايد چند سال پس از تشکيل زندگي،بچه دار شوند سؤالي است که نمي توان براي آن نسخه واحديپيچيد. زيرا با توجه به خصوصيات شخصيتي زن ومرد، شرايطخانوادگي، سن و سال زوج ها، جايگاه اجتماعي شان، زمان آنمتغير است اما به طور کلي پيشنهاد مي شود که درصورت مهيا بودنشرايط، بين دو تا سه سال پس از ازدواج به ورود فرزند به خانوادهخود بينديشند. يکي از مشکلات رايج بين زن و شوهرهاي جوان اصرار يکي ازآنها براي بچه دار شدن است در حالي که طرف ديگر هنوزآمادگي رواني لازم را براي اين مسئله ندارد، در چنين شرايطيپيشنهاد مي شود به جاي تصميم گيري هاي يک طرفه و تحت فشارقرار دادن زوج مخالف، از مشاور يا روانشناس کمک گرفته شود تاشرايطي فراهم شود که هر دو نفر آمادگي روحي لازم را برايپذيرش اين مسئوليت داشته باشند، زيرا براي پدر و مادر شدنشرايط دو نفر حائز اهميت است. در غير اين صورت با ورود فرزند، هموالدين و هم بچه آسيب مي بينند.
? فاصله سني مناسب بين فرزندان
تصميم گيري براي داشتن فرزند دوم بيش از فرزند اول اهميت دارد.زيرا اين بار در خانواده علاوه بر پدر و مادر، فرزند اول هم وجوددارد که با توجه به سن اندک خود، مسائل گوناگوني راپيش مي آورد. زمان فاصله مناسب سني پيشنهادي بين دو فرزنددر بيشتر منابع روانشناسي بين ? تا ? سال است که با توجه به شرايطفرهنگي، مالي و تيپ شخصيتي والدين و فرزند اول متغير است.يکي از مواردي که والدين بايد به آن توجه کنند اين است که ورود فرزنددوم به خانواده به معناي کم شدن توجه و زمان اختصاص داده شده آنها بهفرزند اول است که ممکن است در او منجر به ايجاد احساسات ناخوشايند ازجمله حسادت شود. براي کاهش اين مسئله پيشنهاد مي شود پيش ازتولد فرزند دوم، درخصوص شرايط جديد به فرزند اول توضيح داده شود و عشقو علاقه کودک را به دوست داشتن خواهر يا برادر جديد پررنگکرد و از طرفي بلافاصله بعد از ورود فرزند دوم، مسئوليت هاي کوچکو ظريفي درخصوص نگهداري از او را به بچه اول سپرد وبايد او را در کارهاي مرتبط با فرزند جديد به اندازه توان و علاقه اششريک کرد.
به نظر ميرسد که علم امروز اين ايده را تاييد ميکند که مغز خانمهابراي بالا بردن اضطراب، افسردگي و نوسانات خلقي ساخته شده است واين مشکل با برنامههاي غذايي پر پروتئين و کمکالري لاغري کهاغلب دنبال ميکنند بدتر هم ميشود.
از قديم زنها بيشتر از افسردگي رنج ميبردند. تقريباً يکي از هرچهار زن در نقطهاي از زندگي خود به دنبال درماني برايافسردگي ميرود درحاليکه اين آمار براي مردان يکي از هر ده نفراست.
اين با برخي عوامل اجتماعي قابل توضيح است - زنان در مقايسه با مردانبيشتر به دنبال درمان براي علائم خود هستند. اما در يک تحقيق جديد دوتفاوت عمده در طريقه پردازش سروتونين که همان هورمون شاديآفريناست در زنان و مردان مشخص شد.
بالا بودن ميزان سروتونين احساس شادي و رضايت را افزابش داده، اشتهارا کاهش ميدهد و خواب را تقويت ميکند. پايين بودن ميزان اينهورمون در بدن با افسردگي در ارتباط است. اين اطلاعات درموردسروتونين است که باعث ساخته شدن بسياري از داروهاي ضدافسردگي شدهاست.
اين داروها که شامل پروزاک (Prozac) هستند، با بالا بردن ميزانسروتونين موجود در مغز عمل ميکنند.
دانشمندان در يک موسسه تحقيقاتي در سوئد از اسکنهاي مغز براي کشف سطحسروتونين در زنان و مردان استفاده کردهاند. و نتايج اين بررسيها برايخانمها چندان خوشحالکننده نيست.
دانشمندان به ميزان مصرف سروتونين در خانمها و آقايان توجه کردند -اينکه چه ميزان سروتونين توسط مغز مصرف ميشود. اسکنهاي آنها نشانداد که خانمها گيرندههاي سروتونين بيشتري نسبت به آقاياندارند.
هر سلول در بدن بر روي سطح خود محل گيرنده دارد. اينها معادلهايسلولي از ايستگاههاي تعميرگاهي يا پمپ بنزينهستند که به سلولهايتان سوخت ميرسانند. فقط تفاوت آنها اين است که محلگيرندههاي سلول موادي مثل موادمغذي و هورمونها را وارد و خارجميکند.
درمورد سروتونين، اينکه تا چه اندازه احساس خوشحالي ميکنيد نهتنها به ميزان سروتونين که ميسازيد بستگي دارد بلکه با اين نيزمرتبط است که محل گيرنده کافي در مغز براي به عمل انداختن آنوجود داشته باشد.
اين واقعيت که زناني که در آن تحقيق سوئدي شرکت کرده بودند محلگيرنده سروتونين بيشتري در مغز خود داشتند به نظر خبر خوبي استهمينطور يافته ديگري که ميگفت خانمها سطح پايينتري ازپروتئين دارند که مصرف سروتونين را مختل ميکند.
اين يعني سروتونينهاي قديمي شما به گردش ادامه ميدهند، از سطحعادي بالاتر رفته و باعث ميشوند احساس شادي بيشتري کنيد.
بنابراين خانمها نه تنها محلهاي بيشتري در مغز خود دارند که ميتواندتوسط سروتونين فعال شود، بلکه به نظر ميرسد که آن را به مدت بيشتري همميتواند نگه دارد.
اما در واقعيت اين تحقيق سوئدي چيز ديگري نشان ميدهد. وقتيسلولها با کمبود مادهشيميايي مثل سروتونين روبهرو باشند، برايگفتن هر ذره از آن هر گيرندهاي که دارند را باز ميکنند.
طبيعت آنها اين است: خانمها نسبت به آقايان هورمون «شاديساز» کمتريتوليد ميکنند.
خانمهايي که محل گيرنده بيشتري دارند و سروتونين موجود را بيشترنگه ميدارند نشان ميدهد که در نقطه اول مقدار کمتريداشتهاند.
تحقيقات و مطالعات ديگر نيز اين ايده را تاييد ميکنند که زنانمقدار سروتونين کمتري به نسبت مردان توليد ميکنند. دانشمنداندانشگاه مونترال به اين نتيجه رسيدهاند که مغز آقايان به طورمتوسط ?? درصد سروتونين بيشتري به نسبت خانمها توليد ميکند. دليل آنميتواند تفاوتهاي موجود در هورمونهاي جنسي مردان و زنان باشد.
بااينکه يافتهها درمورد توليد کمتر سروتونين در خانمهابحثبرانگيز است، براساس مطالعات انجمن بريتانيا استروژن وتستوسترون، اصليترين هورمونهاي استيروئيدي جنسي، بر رفتار تاثيرميگذارند.
اما استروژن بخاطر نوسانيتر بودن سطح هورموني تاثير شگفتتري برزنان دارد.
استروژن به طور خاص گيرندههاي سروتونين در مغز را تحريکميکند.
وقتي سطح هورمونها نوسان مييابد، حساسيت مغز به سروتونين تغيير کرده وازاينرو مقداري که از قبل نياز داشتيد ديگر کافي نخواهد بود.
اين ميتواند توضيح دهد که چرا سطح سروتونين در خانمها وقتي ميزاناستروژن آنها کم است پايين ميآيد - مخصوصاً در روزهايي که نزديکبه عادتماهيانه آنهاست، بعد از زايمان و در زمان يائسگي.
و مشکل اينجاست که اين تاثير جمعشونده است. درکنار نوسان هورمونها،خانمها استرس و تروماي بيشتري را هم در طول زندگي خود تجربهميکنند (بخاطر اتفاقات مختلف در طول زندگي).
اين به مرور زمان توانايي مغز و غده آدرنال براي تنظيم خلق و خو وجنسيت را از بين ميبرد و خانمها را بيشتر در معرض افسردگي قرارميدهد.
ناکافي بودن سطح استروژن ميتواند موجب افسردگي شود، به همين دليلاست که خانمهايي که نزديگ به دوران يائسگي هستند از آن رنجميبرند.
پس خانمها مخصوصاً آنها که قبل از عادتماهيانه، بعد از زايمان يانزديک به يائسگي هستند براي شادتر بودن بايد چه کارهاييانجام دهند؟
اول اينکه حتماً بايد با پزشک متخصص زنان صحبت کنيد زيرا قرصهايضدافسردگي خفيف ميتواند کمککننده باشد. اگر اين داروهانامناسب تشخيص داده شدند، تغيير در سبک زندگي مثل استرس،رژيمهايغذايي بد و ورزش نکردن (حتي کمبود نور خورشيد) که همه موجبتخليه سروتونين ميشوند، ميتواند مفيد باشد.
مصرف پروتئين مثل بوقلمون و پنير که حاوي مقدار بالاييتريپتوفان هستند که آمينواسيدي است که بدن براي توليد سروتونينمصرف ميکند. هم ميتواند مفيد باشد. اما در مصرف پروتئين زيادهروينکنيد و کالريهاي مصرفي خود را نيز کم نکنيد.
تحقيقات انجام گرفته در دانشگاه آکسفورد نشان داده است کهسه هفته محدود کردن کالريهاي مصرفي در هر دو جنسيت زن و مرد،تريپتوفان را کاهش داده و اين مسئله در خانمها شدت بيشتري داشتهاست. رژيمهاي غذايي واقعاً خانمها را بدخلقتر ميکند.
اما رژيمهاي پرپروتئين هم ميتواند مشکلساز باشد زيرابااينکه تريپتوفان از پروتئين ساخته شده است، براي اينکهعمل کند بايد از طريق خون وارد مغز شود و براي حفظ جا و مکان خود باديگر آمينواسيدها بجنگد.
موثرترين راه براي بالا بردن ميزان تريپتوفان در مغز خوردنغذاهاي حاوي کربوهيدرات است که توليد انسولين را افزايش ميدهد. اينآمينواسيدهاي رقيب را از خون پاک کرده و باعث ميشودتريپتوفان بيشتري وارد مغز شود.
به همين دليل است که خانمها بيشتر از آقايان طرفدار شکلات هستند،مخصوصاً قبل از عادتماهيانه که ميزان استروژن در بدن پاييناست.
و اگر يک رژيمغذايي پرپروتئين را دنبال ميکنيد، هفتهاييک يا دو بار يک غذاي آزاد داشته باشيد تا روحيهتان کمي تقويت شود
ليستي از مردهايي تهيه کردهايم که به هيچ عنوان نبايد با آنهارابطهاي شروع کنيد.
مردي که خود را آفتابي نميکند
در شهري با هم آشنا ميشويد که هيچکدام در آن زندگي نميکنيد.تماسهاي تلفني و ايميلها ارتباط را برايتان شيرين ميکند؛ دو ماه بعداز شما خواهش ميکند همديگر را دوباره ببينيد و به شهر او سفرکنيد.
در مسير رفت، در هواپيما، وقتي که ميخواهيد با بغلدستيتان کميدردودل کنيد، ميگوييد که تصور ميکنيد کسي که هميشه ميخواستيد راپيدا کردهايد. سي دقيقه بعد، وقتي هواپيما مينشيند و کسيبراي استقبال از شما نيامده است، بغلدستيتان با ترحم به شما نگاهميکند و پيشنهاد ميدهد که شما را تا مسيري برساند. اين همانزماني است که بايد مستقيم به باجه فروش بليط برويد و همان لحظه به شهرخودتان برگرديد!
مرد حسود
اوايل وقتي گارسون رستوران کمي بيشتر از حالت متداول به شما توجهميکند، کوتاه ميآيد. اما بعدها وقتي مکالمهتان با يکي از همکاران مرديا همکلاسيهايتان طول ميکشد، تحمل نکرده و از جا در ميرود. وقتيميگويد که شما و برادرتان بيش از اندازه همديگر را بغلميکنيد يا حتي دوست دخترتان را به داشتن تمايل به جنس موافق متهمميکند و ميگويد که به شما نظر دارد، زمان آن است که ترکشکنيد.
بااينکه اين تعصبات و توجهات در ابتداي رابطه جالب و خوشايند ميآيداما خيلي زود جذابيت خود را از دست داده و بيش از اندازه محدودکنندهخواهند بود. و وقتي بالاخره رابطهتان با او را تمام ميکنيد، مطمئنباشيد تا مدتها به دنبال شما با نفر بعدي که با او وارد رابطه ميشويدهم خواهد بود!
مردي که دست بزن دارد
اين مردي است که شما را مينشاند، بازويتان را ميگيرد، موهايتانرا ميکشد يا کتکتان ميزند. بااينکه خودمان بهتر از هر کس ديگريميدانيم که بودن با چنين مردي عين ديوانگي است اما خيليوقتها به بهانههاي مختلف خودمان را گول ميزنيم. اما قبل از اينکهاين خشونتها مشکل جديتري برايتان ايجاد کند، بايد از رابطه بيرونبياييد.
مرد خيانتکار
بعد از اولين قرار ملاقاتتان، تظاهر به مريضي ميکند و قرارنميگذارد. سعي ميکنيد فراموش کنيد که تولدتان است و شروع بهپختن سوپ معروفتان ميکنيد و به در خانهاش ميرويد. دو روزبعد، هنوز مريض است اما دعوتتان ميکند به خانهاش برويد.
از او ميپرسيد دوست دارد برايش سوپ داغ کنيد و با صداييآرام ميگويد، «عالي ميشه اگه اينکارو بکني.» قابلمهسوپ را از يخچال درميآوريد که روي گاز بگذاريد وميبينيد که داخل اين سوپ قارچ هست درحاليکه سوپي کهشما درست کرده بوديد قارچ نداشت. خيلي راحت بايد نتيجهبگيريد که اين مرد يک منبع ديگري براي سوپ درست کردندارد و تا زمانيکه شما به او اجازه دهيد به شما خيانت خواهد کرد.
مرد متکي
ممکن است خيلي از شما اينطور باشيد که با هر مردي که آشنا ميشويد،ميبينيد کمکم کارش را رها ميکند، ماشينش را ميفروشد و حتي گاهيخانهاش را پس ميدهد و سر شما سوار ميشود. خيلي از مردها، بيشتراز همه موزيسينها، نقاشان و هنرمندان هميشه به دنبال زنهايي قوي هستندکه از آنها حمايت کند. اين نوع از مردها به هيچ درد شما نميخورندو بايد سريعاً رهايشان کنيد.
مرد خيانتديده
ممکن است با مردي آشنا شويد که به تازگي از رابطهاي شکستخوردهبيرون آمده باشد. اين مردها کلاً بي هيچ دليلي هميشه عصبانيهستند، هر چقدر هم که رابطه شما ادامه پيدا کند و تصور کنيدکه اعتماد او را جلب کردهايد، باز هم بايد حتي قيد خانواده و دوستاندخترتان را بخاطر او بزنيد.
مرد خودشيفته
از لباستان خوشش نميآيد؟ آيا اصلاً لازم است درمورد اين دسته از مردهاصحبت کنيم؟ اين مردها کساني هستند که اگر بچه داشته باشيدحتي به چشمان فرزندتان نگاه نميکند، دوست ندارد خواهر يامادرتان را ببيند
و دفعه اولي که بخواهيد با دوستانتان برنامه بگذاريد داد وبيدادش برخواهد خواست. وارد رابطه شدن با چنين مردهايي، بحث وجدلهايي را وارد زندگيتان ميکند که خيلي زود خستهتان خواهدکرد.
مرد بخيل
به موانعي که سر راه موفق شدنتان ميگذارد خوب دقت کنيد. اگرترفيع رتبهاي با افزايش حقوق بگيريد و او سعي کند آن راکوچک جلوه دهد، ميتواند اولين تلنگر برايتان باشد. وقتيموقع حرف زدن درمورد شما هميشه از عبارات و اصطلاحات تحقيرآميزاستفاده ميکند، دومين تلنگر خواهد بود.
فقط به اين دليل که مردها برايشان سخت است که باور کنند زني ميتواندنانآور باشد، به اين معني نيست که بايد خودتان را قرباني کنيد تا اينرا به او بفهمانيد. خيلي از مردها اصلاً از پيشرفت زنزندگيشان خوشحال نميشوند و دستاوردها و استعدادهاي شما تاثيرمثبتي بر آنها ندارد.
مردي که شادترين کودکي ممکن را داشته است
مادر او بهترين بوده است؛ پدرش هيچوقت سيگار نميکشيده،مشروب نميخورده و به مادرش خيانت نکرده است. از اينکه دوستانشوالدينشان را براي همه چيز مقصر ميدانند متنفر است درحاليکه او وهفت خواهر و برادرش هميشه سيراب از عشق و محبت خانواده بودهاند،
شايد ابتدا تصور کنيد که چقدر جالب است و اولين باري باشد کهچنين چيزهايي را ميشنويد اما خوب به صداي او توجه کنيد،صدايي که ممکن است قصد توجيه کردن خودش را داشته باشد، صدايي که ممکناست شکننده و همراه با بغض باشد. زمانيکه اين بغض بشکند، صداي آن همهجا را گرفته و مطمئن باشيد که رابطه شما را هم با خود خواهدشکست.