وقـتـی رحـم مـی افـتــد

سلامت نيوز: افتادگي رحم و مثانه يکي از مشکلات بعد از زايمانهاي مکرر است ولي اگر خانم ها از قبل ورزش کرده باشند و بهآمادگي جسماني و مراقبت هاي مربوط به سلامت آن توجه کنند، ميتوان به راحتي از آن پيشگيري کرد...
? خانم دکتر! لطفا بگوييد چطور ممکن است رحم از جاي خودجابه جا شود؟
رباط ها و عضلات، رحم، مثانه و واژن را در محل خود درون لگننگه مي دارند. اگر اين عضلات و رباط هاي حمايت کننده ضعيفيا در اثر کشيدگي شل شوند، رحم و ديواره رحم جابه جا مي شوند وبه داخل مجراي واژن افتادگي پيدا مي کنند.پرولاپس يا افتادگي يا بيرون زدگي رحم، معمولا درزنان پس از دوران يائسگي رخ مي دهد يعني زماني که حداقل ?يا ? مورد زايمان واژينال داشته اند. آسيب به بافت هاي نگهدارندهدر دورن بارداري و زايمان از طرفي و کاهش هورمون استروژن و تکرار فشارطي سال ها از طرف ديگر مي تواند عضلات کف لگن را ضعيف کند وباعث افتادگي رحم شود. در پرولاپس رحم، رحم به سمتواژن حرکت مي کند و وارد واژن مي شود. مقدار حرکت و جابه جايي،گاهي خفيف و تا درون واژن است و گاهي هم رحم کاملا از وولو(واژن) خارج مي شود. پرولاپس رحم ممکن است باپرولاپس مثانه يا سيستوسل (که در آن مثانه به احشاي مجاورديواره ضعيف جلوي واژن فشار مي آورد) يا پرولاپس مقعد يارکتوسل (رکتوم به ديواره ضعيف پشتي واژن فشار و کشش وارد مي کندو به آن سمت تحدب مي يابد) همراه باشد.
? با چه نشانه هايي مي توان متوجه افتادگي رحم شد؟
درجه و شدت افتادگي رحم متفاوت است. در افتادگي خفيف معمولاهيچ علامتي وجود ندارد اما اگر شديد باشد، بيمار احساسپري در واژن مي کند. توده جلوآمده درون واژن يا حتي بيرون آن،احساس سنگيني يا درد خفيف در قسمت تحتاني پشت، اشکال در دفعمدفوع و ادرار، ناراحتي مبهم در لگن، درد حين روابط زناشويي،کمردردي که با بلند شدن شدت مي يابد، بي اختياري استرسي(نشت ادرارهنگام خنديدن، عطسه يا سرفه)، احساسي مثل نشستن روي يک توپکوچک يا چيزي که انگار از واژن خارج شده است، ازديگر علايم است. در اين موارد نگراني هاي جنسي نظير احساساز دست دادن قوام بافت واژن هم ممکن است زنان را آزار دهد. بايد توجهکرد که اين نشانه ها صبح ها کمتر است اما در طول روز فرد مبتلا رابيشتر آزار مي دهد.
? چه عواملي خطر پرولاپس را افزايش مي دهد؟
عواملي که باعث فشار خارجي بر عضلات و رباط ها مي شوند، مي توانندافتادگي ايجاد کنند. چاقي از مهم ترين اين عوامل است،زايمان هاي مکرر مخصوصا زايمان کودک درشت يا زايمان سخت که در آنعضلات کف لگن و بافت هاي نگهدارنده آسيب ببيند، وارد آمدنضربه، افزايش سن و کاهش ميزان استروژن، بيماري هايي که باعث افزايشفشار داخل شکم مي شوند مثل تومورها، سرفه مزمن و زور زدن زياد يايبوست مزمن، تناسب جسمي نامناسب، شغل هايي که در آن زن مجبور باشداجسام سنگين را بلند کند هم در بروز اين مشکل دخيل هستند. البتهگاهي عوامل ژنتيکي در اين امر دخالت دارند.
? آيا مي توان از بروز اين مشکل پيشگيري کرد؟
به راحتي مي توان مانع از ايجاد اين افتادگي شد. حفظ وزن درمحدوده طبيعي، انجام فعاليت هاي مناسب ورزشي در دوران بارداري وپس از زايمان ، رژيم غذايي طبيعي و کاملا متعادل ، ورزش هاي کجلکه باعث افزايش قدرت عضلات کف لگن مي شوند و پيشگيرياز بروز يبوست، همه نقش مهمي در پيشگيري از اين بيماريدارند. انجام تمرين هايي براي تقويت عضلات لگن قبل و بعد اززايمان به جلوگيري از پرولاپس کمک مي کند.
? چگونه و چه زماني بايد به دنبال درمان بود؟
اگر پرولاپس رحم خفيف باشد، نيازي به درمان نيست ومعمولا تمرين ها و ورزش هايي که باعث سفت شدن عضلات و رباط هاي کفلگن مي شوند، به درمان آن کمک مي کنند اما اگر شديد و علايمآن آزاردهنده باشد و فعاليت هاي روزانه تان را مختل کند، حتما بايدتحت درمان قرار گيرد. معاينه لگني و استفاده ازاسپکلوم، پرولاپس رحم و واژن را مشخص مي کند.پزشک از فرد مبتلا مي خواهد سرفه کند يا زور بزند، با اين کارپرولاپس بيرون مي زند و تشخيص داده مي شود. در فردي کهيائسه شده است و پرولاپس خفيف دارد، پزشک گاهياستروژن تجويز مي کند که هم به شکل خوراکي تجويز مي شود و هم به صورتکرم براي استعمال در ديواره واژن. استروژن باعث استحکام بافت حفاظتيلگن خواهد شد. گاهي يک وسيله پلاستيکي به نام حلقهواژينال يا پِسِّري داخل واژن استفاده مي شود که به نگهداريرحم در جاي خود کمک مي کند. گاهي تکنيک هاي جراحي نيز ممکن استبه کار روند. اگر پرولاپس رحم شديد باشد و فرد تمايلبه داشتن فرزند در آينده نداشته باشد، پزشک عمل هيسترکتومي رابراي برداشتن کامل رحم توصيه مي کند.
? اگر اين مشکل درمان نشود، چه عوارضي خواهد داشت؟
در موارد شديد، زخم شدن گردن رحم ايجاد مي شود. با بيرونزدگي رحم، به دليل تماس با لباس زير امکان عفونت افزايش مي يابد.گاهي هم افتادگي ساير اندام ها اتفاق مي افتد مثلافتادگي مثانه و رکتوم و همين باعث بروز اشکال در ادرار کردن وافزايش خطر عفونت مي شود. ضعف بافت هاي همبند اطراف رکتوم، اشکال دردفع اجابت مزاج را به دنبال دارد. افزايش خطر عفونت يا آسيب به اعضايلگن ، انسداد مجراي ادرار، بي اختياري ادرار، عفونت مثانه بهدليل عدم تخليه کامل مثانه از ديگر عوارض است

مشاهده پست مشابه : دانلود نرم افزار Send Hit v2-افزایش بازدید واقعی وبلاگ وسایت شما

آیا مرد ایده آل وجود دارد؟ آیا می توان پیدایش کرد؟



پيدا کردن مرد ايده آل زندگي يکي از حياتي ترين مسائل درزندگي بعضي از خانم هاست. آنها همواره اميدوار به يافتن اوهستند. به عنوان مژده اي به اين خانم ها بايد بگويم کهنگران نباشيد، مرد ايده آل وجود دارد و شما مي توانيدپيدايش کنيد.

البته همه ي ما در زندگي هدف ها، جاه طلبي ها و آرزوهايکوچک و بزرگ داريم. همين هدفهاست که ما را مشغول نگاهمي دارد. اين سال ها عبارات مرد ايده آل و زن ايده آل بسيار استفادهمي شوند. همه ي ما براي اين مرد ايده آلمان ليستي از خصوصيات تهيه ميکنيم.

بيشتر ما بدي هاي خودمان را ناديده مي گيريم و انتظار داريم کهمرد ايده آل از راه برسد و دستمان را بگيرد. با خود فکر مي کنيمکه ليستي که ما تهيه کرده ايم خيلي کوچک و ناچيز است.

در طول ساليان سال، مردم در اين زمينه ها خبره تر شده اند. مي دانندکه چطور ارضا شوند، درآمد خوب و خانه اي زيبا دارند و تحصيلاتعاليه هم کرده اند. و اينجاست که تصميم مي گيرند کسي راپيدا کنند که از هر لحاظ با آنها جور باشد و حمايت و ياريشانکند. و مشکلات آغاز مي شود.

نکته ي مهم اينجاست که آن مرد ايده آل شما هم براي خود يکي از اينليست ها دارد و براي زن ايده آل خود خصوصياتي را تعيين کرده است. اوزني مي خواهد جوان، تحصيل کرده، زيبا و خوش اندام. ناراحت ميشويد.

و مي بينيد که اين مرد ايده آل چه انسان معمولي بوده است. بهليستتان با دقت نگاه کنيد و خصوصيات مرد ايده آلتان را دوبارهمرور کنيد. آيا فکر مي کنيد چنين شخصي را مي توان پيدا کرد؟اگر از ليستتان راضي هستيد، پس مشکل کجاست؟

حالا مي خواهيد خودتان بيرون برويد و مرد ايده آلتان را پيداکنيد يا در خانه مي مانيد تا او سراغ شما بيايد؟ اکثر زنان ميگويند آنها منتظر مي مانند تا مرد ايده آل خودش سراغشان برود.کلمه ي "منتظر ماندن" کمي توجهم را جلب مي کند. منتظر ماندن به اينمعني است که مردها به طور اتفاقي به سراغتان مي آيند، شما آنها را يکييکي مطابق با ليستتان بررسي مي کنيد.

و آنهايي را که با ليست هماهنگ نبودند را دور مي اندازيد. بله،اما دوستان من هميشه بياد داشته باشيد که مرد ايده آل شما هم دنباي زنايده آل خودش مي گردد. شما چقدر براي اين مسئله تلاش کردهايد؟ چقدر سعي کرده ايد که زن ايده آل او باشيد ؟ يا اينکهگفته ايد شما را بايد همينطور که هستيد بپذيرد و تغييري نميکنيد؟

سوالي که اين روزها مردها مکرراً از هم مي پرسند اين است که "ايندخترهاي خوب کجا رفته اند؟" به اين کلمات خوب فکر کنيد. ببينيد مردهاواقعاً دنبال چه هستند. آنها مي پرسند که آن دخترهايي که ازاين ليست ها در دست ندارند کجا رفته اند. اکثر مردها دنبال کسي هستندکه دوستش داشته باشند، احساس ويژه اي نسبت به او داشته باشند

و همه چيز را با او شريک شوند. مشکل اينجاست که نمي توانندچنين شخصي را پيدا کنند چون زير فشار اين ليست ها قدرتعمل خود را از دست داده اند. به آنها گفته مي شود که بايد خود رابا اين ليستها تطبيق بدهند، آنها تلاششان را مي کنند و بعد خودشان همديگر دنبال زن ايده آلشان مي روند.

شما به عنوان يک زن ايده آل نگاهي به ليستتان بيندازيد و ببينيدکه چقدر انعطاف به خرج داده ايد. بعد نگاهي به مرد ايدهآلتان بيندازيد و ببينيد که چقدر به دست آوردني است. بعدنگاهي به خصوصيات و توانايي هاي خودتان بيندازيد و ببينيدچقدر با خصوصيات زن ايده آل سازگاري داريد. بعد از خانهبيرون برويد و دنبال مرد ايده آلتان بگرديد.

در خانه منتظر آمدن مرد ايده آل نباشيد، چون ممکن است يکدفعهببينيد که مرد ايده آلتان با زن ديگري ازدواج کرده در حالي که ميتوانست مال شما باشد. و در آخر بدانيد که سازش اساسي ترين نکته درزندگي است. همانطور که از مرد ايده آلتان يکسري خصوصيات راانتظار داريد، سعي کنيد خود را هم با خصوصيات زن ايده آل اوهماهنگ کنيد.

بیشترین دلیل مراجعه به متخصص زنان

خونريزي غيرطبيعي ميتواند طيف وسيعي از علل و بيماريها را شامل شود کهبسته به سن و زمان وقوع آن، متفاوت هستند.
دکتر سيد عزيز برزنجي، گفت با اشاره به بيماريهاي شايع زناناظهار کرد: «خونريزي غيرطبيعي رحم بيشترين دليل مراجعه اغلب خانمها بهپزشکان زنان و زايمان است به نحوي که فرد بدون هيچ علامتيدچار اين بيماري ميشود.»
معمولا پزشک معالج در اولين برخورد با اين بيماران ضمن در نظرگرفتن سن بيمار و زمان ايجاد علامت طي دوره ماهانه، تشخيصهايافتراقي متفاوتي را در نظر ميگيرد و پس از معاينه و استفادهاز وسايل کمک تشخيصي مانند سونوگرافي و پاپاسمير، بهتشخيص قطعي ميرسد. افرادي که با اين مشکل دست به گريبان هستند،به چنددسته تقسيم ميشوند: سنين قبل از بلوغ، دوران بلوغ، سنينتوليدمثل و سنين قبل از يائسگي و سنين بعد از يائسگي. دلايلخونريزي در اين گروههاي سني ميتواند مشترک يا متفاوت باشد. بعضياز بيماريها، مختص يک گروه سني خاص است و بعضي بيماريها در همهگروههاي سني مشترک است.
خونريزي غيرطبيعي را به دو دسته از جمله:
خونريزي با علل عضوي (رحم و دستگاه تناسلي): که در نتيجه? بيماريمستقيم رحم و دستگاه تناسلي رخ ميدهد.
خونريزي با علل غيرعضوي: که ناشي از عدم تعادل هورموني يا بيماريهايخوني است.
دکتر برزنجي به ديگر بيماري شايع در زنان اشاره کرد وگفت:فيبرومهاي رحمي نيز از ديگر بيماريهاي زنان است غدههاي خوشخيمهستند که معمولا براي خانمها مشکلي ايجاد نميکند. تنها در مواردي کهاين غده خيلي بزرگ و دردناک شده باشد پزشک مجبور به جراحيميشود. به گفته وي، همچنين درمواردي که فيبروم منجربه عدمبارداري شود نيز نياز به جراحي وجود خواهد داشت. جراح زنان وزايمانيادآور شد: «فيبرومها اغلب ريزو ناشناخته هستند به نحوي که با افزايشسن رشد مييابند البته دليل اين بيماري مشخص نيست ولي زمينه ‍ژنتيکينيز در آن نقش دارد.»

جراح زنان و زايمان ادامه داد: «از آنجايي که اين بيماري ناشناخته استامکان رشد فيبروم در زمان بارداري و داروهاي هورموني در بزرگ شدناين غده تاثير گذار است در مواردي که فيبروم در سنين حاملگيبزرگ شود با جراحي اين غده را خارج ميکنند و در سنين بالاترامکان اينکه کل رحم برداشته شود زياد است.» علائم باليني اين بيماري،خونريزيهاي حجيم و طولاني و کاهش فواصل بين قاعدگيها، احساس فشارروي مثانه، درد و فشار لگني، مقاربت دردناک يا خونريزي پساز مقاربت از ديگر علائم شايع اين بيماري است. در ضمن از عوارضاين بيماري کمخوني همراه با ضعف و خستگي ورنگپريدگي است.

چند دلیل بسیار محكم برای اینكه به زن بودن خود افتخار كنید



نام هر گل و زيبايي در طبيعت است را روي شما ميگذارند.

هنگامي كه رنگ پريده يا بيمار هستيد با كمي وسايلآرايش ميتوانيد خود را زيباتر كنيد و هيچ كس هم از شماايرادنميگيرد( كاري كه بسياري از آقايان مد روز يواشكي انجامميدهند).

تمام شاعران ايران زمين در وصف گل روي شما هزاران شعر گفتهوخط و خال و چشم و ابروي شما را ستوده اند.

مجبور نيستيد سر كار برويد و پول يك ماه كار و تلاشتان را برنج وگوشت و نخود و لوبيا بخريد.

به راحتي و با اعتماد به نفس هر وقت كه لازم بود گريه مي كنيدوغم و غصه هايتان را در دل جمع نمي كنيد تا سكته كنيد.
عمرتان بسيار طولاني است.
آنقدر حرف براي گفتن داريد كه هرگز كم نميآوريد.
هميشه يك عالمه دوست و رفيق ناب داريد و كمتر گرفتار رفيق نابابمي شويد.

هرگز در حمام خود را گربه شور نمي كنيد.

بزرگ شده ايد و كمتر براي طرفداري از تيم قرمز و آبي يا اين حزبو آن حزب جلز و ولز كرده و كركري مي خوانيد.

عشق و هنر ابداع شماست.

هميشه جوان تر از سنتان هستيد و هيچ كس نمي داند شما چندساله ايد.

از سن 9سالگي به بلوغ عقلي و جسمي ميرسيد و حالاحالاها بايدبدوندتا به پاي شما برسند!.

بهشت زير پاي شماست.

اگر موهايتان مرتب نبود يا وقت براي مرتب كردنشان نداشتيد، باسركردن يك روسري قضيه حل است.
هميشه در كيفتان آينه داريد

هميشه تميز ونظيف و خوشبو هستيد.
به وزنتان اهميت مي دهيد و شكمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نميشود.

هميشه مقداري پول براي روز مبادا داريد كه جز خودتان هيچ كساز جاي آن خبر ندارد.

ميتوانيد موهايتان را بلند يا كوتاه كنيد و هر نوع لباسي كه دوستداشتيد بپوشيد از شلوار تا دامن... و هرنوع كفشي را بپسنديدبه پا كنيد از اسپرت تا پاشنه سه سانتي و بالاتر.

مجبورنيستيدبارهاي سنگين را جابه جا كنيد يا تن به مشاغل سخت وپايين بدهيد چراكه شما يك خانم هستيد!.

حق تقدم با شماست.

مرد از دامن شما به معراج مي رود.
هرگز از فرط خشم نعره نمي كشيد و از فرط حسادت كبود نشده و خونراه نمي اندازيد.

نيم بيشتر صندلي هاي دانشگاه ها را شما تصاحب كرده ايد.

ضعيف كش نيستيد و دق و دلي رئيس اداره تان را در خانه خالي نميكنيد.
... و اگر خوب فكر كنيد مي بينيد كه صدها دليل محكم ديگروجود دارد كه شما به زن بودن خود افتخار كنيد.

پنج دلیل اصلی که دختران ازدواج نمی کنند



فكر نكنيد با اين خط و نشان كشيدنها خودتان را بيارزش كردهايد. اهميتيكه شما به عزيزانتان و شرايطي كه داريد ميدهيد، ميتواند ارزش شما رادر نظر او چند برابر كند.

بسياري از دلايل اين افراد براي « نه » گفتن به فرصتهايشان، تنهااز عادتها يا ترسهايي ناشي ميشود كه از وجودشان بيرون نميرود.اگر شما هم به دليلهاي مشابه به ازدواج فكر نميكنيد،

بهتر است يكبار ديگر به زندگيتان و انتظاري كه ازآيندهتان داريد نگاه كنيد و با دلايل منطقيتر در اين مورد تصميمبگيريد.

زياد از حد عشق كاريد؟
شايد شما آنقدر غرق مناسبات شغليتان شدهايد كه نميتوانيد فكري اساسيبراي زندگي عاطفيتان كنيد.

ممكن است فكر كنيد هيچ چيز در دنيا شما را به اندازهپيشرفت كاري راضي نميكند و البته احتمالا آنقدر غرق اين تفكرشدهايد، كه حتي فكر تغيير هم در سرتان چرخ نميزند. نگاهي بهمحيط كارتان بيندازيد. افرادي كه مثل شما عشق كارند كم نيستند.

كساني كه حتي در چهارمين و پنجمين دهه زندگيشان، تنهابا پروندههاي روي ميزشان زندگي ميكنند. حالا كمي دقيقتر بهآنها نگاه كنيد. آيا واقعا اين افراد خوشبخت و راضي هستند؟
راه حل
شمايي كه كارتان همه زندگيتان بوده، قرار نيست يك شبه خانهنشينشويد. پس بايد مردي را انتخاب كنيد كه توان پذيرشمحدوديتهاي شما را داشته باشد. او بايد با نوع كار شما و شرايطي كهداريد آشنايي داشته باشد تا بتواند تصوير دقيقي نسبت به مشكلاتاحتمالي كه در اين مسير پيش ميآيد را در ذهنش شكل دهد.

اگر نميخواهيد كه در ميانه راه هم خودتان و هم او را نااميد كنيدپس سعي كنيد تصويري دقيق از اهداف و شرايطتان را برايخواستگارتان شكل دهيد و قبل از هر تصميمي، ببينيد كه چقدراهدافتان در يك راستا هستند و تا چه حد ميتوانيد با محدوديتهاييكديگر كنار بياييد.

البته اين تمام ماجرا نيست. شما نميتوانيد بدون هيچ تغييريپيش برويد و تنها انتظار داشتهباشيد كه همسر آيندهتان شما را درككند. شما بايد بپذيريد كه بعد از ازدواج، شرايط كاريتان هم شكلديگري بهخود ميگيرد و شما ديگر نميتوانيد تمام لحظههايزندگيتان را با پروندههاي كاريتان بگذرانيد.

استانداردهاي غير قابل عبوري داريد؟
شايد معيارهاي سفت و سخت شما در مورد همسر آيندهتان دليل اين تنهاييباشد؛ حق هم داريد. پاي يك عمر زندگي در ميان است ونميخواهيد كه بيگدار به آب بزنيد.

احتمالا شما با ديدن مردهاي اطرافتان و همسر دوستانتان فوراايرادهايشان را ميبينيد و در دلتان ميگوييد اگر من بودم، بامردي كه اين ويژگي را داشته باشد ازدواج نميكردم و از آنجا كهخواستگارهايتان هم يكي از مردهاي همين كره خاكي هستند و از هميندسته عيب و نقصها را در خود دارند،

پس شما نميتوانيد دلتان را راضي كنيد و به مردي كهچنين عيبهايي داشته باشد « بله » بگوييد. از آنجايي كهخودتان سالها در مورد ازدواجهاي ديگران قضاوت كردهايد، احتمالادر دلتان ميگوييد، مردم در مورد انتخاب من چهميگويند... .
راه حل
وقتي پاي يك عمر زندگي در ميان است، قطعا نميتوانيد به مرديكه هيچ كدام از معيارهايتان را ندارد « بله » بگوييد. اماقبل از اينكه با اين قضاوت تنهايي را به جان بخريد، نگاهي بهخودتان و معيارهايتان بيندازيد.
در درجه اول بهتر است نقاط ضعف و ايرادهاي خودتان را ببينيد. آيا شمايك فرد بيعيب و نقصيد كه به

دنبال يك مرد بيعيب و نقص هستيد؟
در درجه دوم، بايد فهرستي از اين معيارها كه عمري شما را تنهانگهداشته است بنويسيد. آنها را به ترتيب اهميت فهرست كنيد.

حالا دوباره مرورشان كنيد، از كدام ويژگيهايي كه نوشتهايدميتوانيد بگذريد و كدامشان غيرقابل چشمپوشي هستند.حالا كه اين فهرست را پاكسازي كرديد، نگاهي بهگزينههايي كه براي ازدواج داريد بيندازيد.

شايد يكي از اين افراد، چند نمونه از اين ويژگيهايمنفي را داشته باشد اما اين ويژگيها ممكن است جزء اصلي شخصيت اونباشد. اگر اين خصوصيات در او كمرنگ هستند و در مقابلخصوصيات بسيار مطلوب ديگري دارد كه ميتوانيد به آنها تكيه كنيد،بهتر است كمي بيشتر در مورد اين گزينه فكر كنيد.

بودن با دوستانتان براي شما كافياست؟
ازدواج به چشم افرادي كه يك لحظه هم بدون دوستانشان زندگينميكنند، يعني محدوديت. اين افراد گروههاي متفاوتي از دوستان رادر كنار خود دارند و برايشان تنهايي معنايي ندارد. آنها نميتوانندبپذيرند كه بعد از ازدواج، بايد دور خيلي از اين لحظهها را خطبكشند.

دوستان نزديك و صميمي، نميگذارند كه اين افراد هيچ خلأعاطفياي را در زندگيشان احساس كنند و به همين دليل خود را واردزندگياي بكنند كه باعث ميشود در ظاهر تنها تر از قبل شوند.
راه حل
اگر شما در گروه اين افراد هستيد، ازدواج برايتان تصميمسختي است.
اما بهتر است بهجاي اين سختگيري، چند قدم جلوتر را همببينيد و به آينده نگاه كنيد. اين دوستان صميمي تا كجا با شماپيش ميآيند؟

تجربه ديگران ميگويد، احتمالا آنها هم يكي يكي ازدواجميكنند و اين گروههاي سرشار از صميميت هم روز به روز كوچكترميشوند. اگر مراقب نباشيد، اين ماجرا خيلي زود از شما يك فردهميشه تنها ميسازد.

فردي كه در گروه متاهلها احساس خوشبختي نميكند و البته ديگردوستاني ندارد كه هر لحظه براي بودن در كنار او حاضر باشند.گذشته از اين، ازدواج قرار نيست به معناي از دست دادن دوستان وتنها شدنتان باشد.

شما ميتوانيد با كسي ازدواج كنيد كه از بودن در كنار گروهدوستانتان هم لذت ببرد و بعد از شكل دادن زندگيتان، باپذيرش محدوديتهايي كه يك زندگي متاهلي دارد، تلاش كنيد تااز اين دوستان هم فاصله نگيريد.

به دنبال موقعيتهاي بهتريد؟
فكر ميكنيد كه « بله » گفتن به يك گزينه، يعني « نه »گفتن به باقي گزينهها و به همين دليل نميتوانيد خودتان رابراي تصميمگرفتن راضي كنيد؟ شايد گمان ميكنيد هميشه فرصتهايبهتري در مقابلتان قرار خواهند داشت و لياقت شما بيشتر از مواردي استكه تا امروز به شما پيشنهاد شده.

اگر شما گرفتار چنين تفكراتي هستيد، احتمالانميتوانيد به گزينههايي كه تا چند وقت پيش به نظرتانايدهآل ميآمدند هم « بله » بگوييد و به همين دليل فرصتهايي كهروزي برايتان آرزو بودهاند را هم رد ميكنيد.
راهحل
در مورد گزينههاي بهتر، نميتوان حكم قطعي صادر كرد. شايد حق باشما باشد و كساني شايستهتر از خواستگاران فعليتان هم روزي به شماپيشنهاد ازدواج دهند. اما نگاهي به خودتان بيندازيد؛احتمالا در آن زمان هم شما براي رسيدن يك پيشنهاد بهتر به آنها «نه » ميگوييد.

فكر بهترين بودن را از سرتان بيرون كنيد. سري به همان فهرست اولويتهابزنيد و خواستگارتان را با آن اولويتهاي اساسي بسنجيد. اگرفكر ميكنيد مهمترين ويژگيهايي كه برايتان مطرح بوده را در خوددارد، مته به خشخاش نگذاريد.

بپذيريد كه بهتريني وجود ندارد و همه افراد ضعفهاي خاص خودشان رادارند. ضعفهايي كه در همه وجود دارد اما نوعشان از فردي به فردديگر فرق ميكند. پس بهجاي اين آرمان گرايي، تلاش كنيدسراغ كسي كه ويژگيهايش با خط قرمزهاي شما هماهنگي ندارد،نرويد.

از اينكه كسي واقعيت را بفهمد ميترسيد؟
ممكن است شما و خانوادهتان، تفاوتهاي زيادي داشته باشيد. از عقايدشخصيتان گرفته تا سبك زندگي اجتماعي شما كه ميتواند متفاوتيا حتي متضاد با خانوادهتان باشد.

شمايي كه به سن ازدواج رسيدهايد و نسبت به اين اتفاق بيميل هم نيستيد،بهخاطر اين تفاوتها به خواستگارهايتان « نه » ميگوييد.
از طرفي كسانيكه خانواده به شما پيشنهاد ميكنند، مرد ر?ياهاي شمانيستند و از طرف ديگر نميتوانيد مردي كه در مقابلش خود را به شكلديگري معرفي كردهايد را، با خانوادهتان آشنا كنيد.

شما گمان ميكنيد كه « بله » گفتن به انتخاب خانوادهتان؛يعني يك عمر زندگي سرد و «بله» گفتن به خواستگاري كههنوز خانوادهتان را نديده، يعني يك زندگي شكست خورده يا جدايي ازهمه عزيزانتان.

راهحل
اشتباه نكنيد. ازدواج يك جعبه كامل است كه نميتوانيد هيچ كدام ازمحتوياتش را گلچين كنيد. خانواده و دوستان شما، خانواده ودوستان او و تمام محدوديتها و شرايطتان در اين جعبه قرار ميگيرندو اگر بخواهيد زندگي موفقي داشته باشيد

بايد با همه آن شرايط روبهرو شويد. براي شمايي كه در موردازدواج بيميل نيستيد، چنين دليلي نبايد مانع بزرگي تلقيشود. كافي است خودتان باشيد؛ همانطور كه هستيد نه آنطور كه خانوادهتانميخواهد. از طرف ديگر، بايد پنهان كاري را كناربگذاريد.

با خواستگارتان در مورد شرايط خانوادگيتان صحبت كنيد وتفاوتها را روشن كنيد. به او بگوييد كه حفظ خانواده و ارتباطتانبراي شما يك اولويت اساسي است و اگر ميخواهد كه در كنار شماخوشبخت باشد، بايد اين موضوع را بپذيرد و در كمال احترام با اينتفاوتها كنار بيايد.

فكر نكنيد با اين خط و نشان كشيدنها خودتان را بيارزش كردهايد. اهميتيكه شما به عزيزانتان و شرايطي كه داريد ميدهيد، ميتواند ارزش شما رادر نظر او چند برابر كند.

شايد روبهرو كردن اين 2گروه با هم آسان نباشد اما اگر منطقيپيش برويد و از مسيري مناسب با خانوادهتان وارد مذاكره شويد كهبرايشان قابل پذيرش باشد، ميتوانيد خيلي زود و با كمترين تنش، بهنتيجه برسيد.

نارضایتی جنسی به کدام طلاق منجر می شود؟



گفتگو با دکتر مهدي مسلمي فر، سکسوتراپ و مشاورخانواده

دکتر مهدي مسلمي فر، روانشناس، سکسوتراپ و مشاور خانواده است کهسال ها در مرکز مشاوره خود، به مراجعين، مشاوره هاي خانوادگي وزناشويي مي دهد. با توجه به اينکه امروزه علل اصلي بخشي از طلاق ها،مشکلات و نارضايتي هاي جنسي زوجين عنوان مي شود، در اينگفتگو او به اين مسائل پرداخته است.


- در سال هاي اخير آمارهايي ارائه شده مبني بر اينکه از هر 4 ازدواجيکي منجر به طلاق مي شود. کارشناسان مسائل اجتماعي و فرهنگي،دلايل بسياري را براي وجود چنين آمار طلاقي ارائه مي دهند.


اما ظاهراً مهم ترين دليل که جديداً هم سعي شده بيشتر به آنپرداخته شود، وجود مشکلات جنسي و نارضايتي هاي زناشويي در ميانزوجين است. نظر شما به عنوان يک روانشناس و مشاور زوج درماني در اينزمينه چيست؟


به طور ميانگين با توجه به آمارهايي که گرفته شده و بعضاًهم از طريق ارگان هاي رسمي اعلام شده ، امروزه تا 50 درصد علتطلاق ها را ناشي از مسائل جنسي مي دانيم . البته در کنار روابط جنسي،صميميت جنسي را هم بايستي در نظر بگيريم.


اين آمار نشان دهنده تحولي است که در جامعه ما در حال وقوع است وانکار آن نيز مشکلي را حل نمي کند. اين تحول ناشي از تبديل يک جامعهسنتي است به جامعه اي که بيش از پيش با مفاهيمي مانند مدرنزندگي کردن، که تنها به استفاده بيشتر از تکنولوژي ختم نشده و بهوضوح داراي بار فرهنگي و اجتماعي براي ما بوده، پيوند خوردهاست.


در اين رويکرد که خصوصاً در ميان نسل دهه 70 در حال شيوع است، باورهايجديدي مطرح مي شود که گاه حتي در مورد مسائل جزئي تري نظير"پوشش" و يا "خرده آئين هايي که در مورد آداب آشنايي و ادامهارتباط در قالب يک دوستي" وجود دارد، ناهماهنگ و گاهي درتعارض با مفاهيمي است که براي نسل گذشته، يعني پدرها وپدربزرگ ها معنا مي شده است.


يکي از مهم ترين اين مفاهيم که چه از لحاظ تعريف، چه ازلحاظ مناسک و چه از لحاظ کارکرد آن در خانواده دستخوش تغيير وتحول قابل ملاحظه اي شده است، مفاهيم جنسي و اهميت آن در روابطزناشويي است. به عقيده بنده جالب اينجاست که دامنه اين تغييرات آنقدرگسترده و فراگير بوده که انگار از نسل جديد به نسل هايگذشته نيز در حال تعميم است. ما مي توانيم در بسياري از آثار ومحصولات فرهنگي به عنوان يکي از مقياس ها و مظاهر تفکر اجتماعي،شاهد تسري اين تغيير ديدگاه باشيم. به نظر من مسئله جنسي درازدواج و طلاق و طور کلي روابط مبتني بر عاطفه زناشويي، صد در صد هرچقدر که جلوتر برود، اهميت بيشتري پيدا کرده و توجه واقعبينانه تري را مي طلبد. البته اين به اين معنا نيست که لزوماً طلاق همافزايش پيدا خواهد کرد، بلکه به اين معناست که اگر آموزشهاي لازم داده نشود و ما فقط دستمان را روي عقربه خطر بگيريم تاکسي آن را نبيند، از خرابي ماشين جامعه پر شتابمان جلوگيرينکرده ايم و امکان افزايش فزاينده آمار طلاق وجود دارد.


به علاوه اينکه عدم برخورد به موقع، مسائل ديگري نيز همچونافزايش آمار ايدز و هپاتيت بي که آمار رسمي در موردشان وجوددارد، را ايجاد مي کند. قطعاً اين نوع نگراني ها در مورد ازدواجو سلامت جنسي به طور ناخودآگاه در شريان هاي حياتي جنبه هايمختلف انتخاب هاي يک خانواده رسوخ کرده و باعث مي شود که روند ازدواجکاهش پيدا کند. امروزه ما شاهد دختران و پسران بيشتري هستيمکه هنوز وارد زندگي زناشويي نشده اند و يا سبک هاي جديدي اززناشويي را جستجو مي کنند.


- با توجه به اينکه اين آمار، آمار طلاق هاي حقوقي است و همه مسائليکه ذکر کرديد، نتايج مستقيم و آشکار مشکلات جنسي جامعه ماست، در موردطلاق هاي عاطفي و پنهان که آمار 80درصد هم برايش ذکر شده،چه مي توان گفت و چه اندازه مسائل جنسي در ايجاد وميزان طلاق هاي عاطفي تأثير گذار است؟


متاسفانه طلاق هاي عاطفي هم آمار قابل توجهي دارد و چون هم کارکارشناسي در موردشان انجام نمي شود و هم مردم حاضر به بازگويي يکسري از مسائل نيستند، آسيب شناسي و آسيب پژوهي آن نيز هميشه بادشواري هاي همراه است. درواقع اگر گفته مي شود، از هر 4ازدواج يکي منجر به طلاق مي شود، اگر بخواهيم آمار مسائليچون سردي روابط خانودگي، روابط خارج از زناشويي و ازکار


افتادن کارکرد واقعي جنسي- زناشويي زوجين را در نظر بگيريم، اينآمار را من از هر 4 ازدواج حداقل 2 ازدواج در نظر مي گيرم. طبقآخرين اظهارنظر يکي از اعضاي سازمان نظام روانشناسي در صدا و سيما، ازهر 4 رابطه، 3 ازدواج درحال طلاق يا در معرض طلاق عاطفي و سردي روابطزناشويي هستند. براي همين آمار طلاق هاي عاطفي، بيشتر از طلاق هايحقوقي است.


علاوه بر اين در ميان خانواده هاي ايراني، موارد متعددي وجود دارد کهبه دلايلي نظير قبيح دانستن طلاق، هزينه هاي مادي و معنوي که زوجينبايد پس از طلاق متحمل آن گردند و نيز مسئلهپيچيده فرزندان، حاضر به جدايي شناسنامه اي از يکديگرنيستند و طلاق عاطفي را بالاجبار مي پذيرند.

منتها به عقيده من نکته اي وجود دارد و آن اين است که طلاق هاي عاطفيرابطه تنگاتنگ تري با مسئله جنسي دارند.

زيرابا توجه به اين که غالباً در اين نوع از جدايي روابط جنسي قطع ميشود، ما مي توانيم به عنوان يک مقياس شروع، طلاق عاطفي را با کاهشقابل توجه روابط جنسي ارزيابي کنيم. بنابراين يکي از اولين نشانه هايشروع طلاق عاطفي در يک خانواده، مي تواند کاهش چشمگير روابطجنسي- زناشويي در ميان زوجين باشد.


- پس در واقع مشکلات ناشي از مسائل جنسي بيشتر منجر به طلاق هايعاطفي مي شوند تا طلاق هاي حقوقي؟


بله، نارضايتي از روابط جنسي روي طلاق هاي عاطفي سريع تر تأثير ميگذارد تا طلاق هاي حقوقي. طلاق هاي حقوقي يک جدايي کامل است،نگهدارنده هاي بيشتري را از دست داده و غالباً داراي ابعادچندگانه و عميق تري است که مي تواند بر موارد ديگريتمرکز پيدا کند.

اما مسائل جنسي در يک طلاق عاطفي که هنوز عوامل مختلفي ازفروپاشي کامل يک خانواده جلوگيري مي کنند، غالباً به عنوانمؤثرترين حربه براي مجازات و ابراز تمايل به واگرايي رابطه ازسوي زوجين انتخاب مي شوند.

گرچه خود طلاق هاي عاطفي و بي توجهي به پيامدهاي بسطآن در زناشويي نيز پس از مدتي مي تواند تبديل به طلاق هاي حقوقيشود. به هر حال تا يک حدي آدم ها مي توانند فقط به عنوان يک همخانه بهديگري نگاه کنند و اگر عواملي مانند حضور فرزندان ياحمايت اجتماعي مادي و معنوي پس از جدايي، مفاصل رابطه را به همپيوند نزند، يک واحد زناشويي قادر به ادامه حرکت خود نبوده و يادچار انحراف در مسير روابط خارج زماشويي مي شود.


- آيا مي توان گفت افزايش نارضايتي هاي جنسي و به دنبال آن طلاق،ناشي از زندگي مدرن و معاصر ماست؟ چه پيشينه شناسي درمورد وجود مشکلات زناشويي در ميان زوجين، در گذشته وجوددارد؟

شايد اين واقعيت داشته باشد که قبلاً روابط جنسي نمي توانست اينقدرتعيين کننده باشد.

چون در گذشته ازدواج ها حتي اگر مبتني بر کيفيت هايجنسي بود، در مرحله تقاضا اين ملاحظات در نظر گرفته مي شد و درادامه يک رابطه زناشويي انگار نوعي اجبار اجتماعي دروني شده،نوعي سازگاري را بر اساس هنجارهاي از پيش تعيين شده رقم ميزد.

الان انتظارات زناشويي افزايش يافته و زندگي ها پيچيدهتر شده است. کيفيت هاي جنسي ماهيت هاي پيچيده تري پيداکرده اند و عوامل اجتماعي و هنجارها نيز کارکرد گذشته راندارند.

به عقيده من شعار نسل جديد "من متفاوتم" است و تعاريف و ارزش هايي کهبا محوريت اين شعار در حال ايجاد است، حال و هواي جديدي را ايجاد کردهاست که همه نسل هاي پيشين نيز در حال تنفس آن هستند. در اين حالو هوا آداب و باورهاي جديدي رشد پيدا کرده که مسائل جنسي نيز ازآن مستثني نيستند. شايد به همين دليل است که نياز به کسب مهارت هايزندگي کاملاً محسوس شده است.


جامعه ما بيشتر در حال سپري کردن يک دوره گذار است. امروزهحواشي زندگي مشترک چندبعدي شده، فرم ارتباطات عوض شده ونيازها، محرک ها و پاسخ ها تغيير پيدا کرده است. خروجيهمگي اين موارد در ارتباطات زناشويي گويي منجر به اين شدهکه مسائل جنسي برجسته تر از قبل و داراي کارکرد جدي تر و بااهميت تريشود.

پيچيدگي هاي اقتصادي، شبکه ارتباطات گسترده وکنترل نشده که با حجم شگفت آوري ارائه مي شود و نيز تغييراتساختاري اجتماعي و شغلي، همگي زندگي معاصر را اينقدرچندگانه و پيچيده کرده است که در ميان اين همه،داشتن رضايت جنسي تبديل به مهم ترين مؤلفه يک زندگي مشترک برايبقاي آن در کنار تمامي مشکلات مذکور شده است.


در گذشته مسايلي نظير همسايگي، وجود يک سري اعتقادات مشترککه از سوي خانواده مورد پذيرش بود و حتي گاهي يک شناختاوليه، مي توانست منجر به يک ازدواج شود. مسائل جنسي نيز بيشتر بهعنوان بخشي از روند زندگي محسوب مي شد که نسبت به الان پساز گذشت دوره هاي کوتاه تري معطوف به توليدمثل و فرزندانبود.

اما الان مسائلي مثل ظرفيت لذت هاي معاشرتي، انتخاب و همساني مسيرهايشغلي و تحصيلي، مسائل اقتصادي و وابستگي هاي عاطفي پيش ازازدواج اهميت بيشتري پيدا کرده و باعث مي شود خانواده در جامعهاي که کارکرد و ضريب تأثير والدين بر روي فرزندان نيز دچار تحولشده است، دچار چالش هاي متفاوتي نسبت به گذشته شود.البته اين مسئله اي نيست که صرفاً بخاطر مدرن شدن جامعه اتفاقبيفتد.


علاوه بر مدرن شدن، چندگانه شدن و چند پاره شدنهم وجود دارد. ما در مسائل فرهنگي و اجتماعي در حال تحول وتغييريم و اين تغيير لزوماً درجهت مدرن شدن نيست. يعني به جهتپيشرفته تر شدن و تکنولوژيک تر شدن ما نيست. بسياري از مشکلاتخانوادگي و حتي معضلات اجتماعي ما به نوعي با مسئله جنسيپيوند خورده است. بسياري از مواقع اصلاً نمي دانيم کجا داريم ميرويم.


برنامه ريزي و مديريت واحدي براي سر وسامان دادن به اين نوع مسائلوجود ندارد. اين چندگانگي و مجمع الجزايري شدنفرهنگ اجتماعي ما، که به عقيده بنده به دليل نبود متولي مؤثرواحد است که بتواند در اين حوزه مسائل را در کنار هم مديريت و برنامهريزي کند، باعث شده که هر کدام از اين قسمت ها به يک سمت و سويي حرکتکند و همخواني ها نسبت به گذشته کمتر باشد. مثلاً هنوز در موردمسائلي مثل ازدواج موقت و قوانين و کارکردهاي عرفي آن، آراي مختلفيوجود دارد.

ما هنوز نتوانستيم به لحاظ اجتماعي و فرهنگي پيشنهادهايي رابراي نياز جنسي زنان مطلقه يا جوانان مجردي که به هر دليل قادر بهازدواج نيستند، اجرايي کنيم. گرچه ممکن است به لحاظ قانوني،قوانيني هم در اين زمينه داشته باشيم، اما به لحاظ اجتماعي وفرهنگي هنوز به درستي فرهنگ سازي نشده است.

در نتيجه اين افراد به جاي داشتن يک رابطه جنسي سالم و درچارچوب، مجبور به پنهان کاري و دست زدن به روابطپرخطري مي شوند که هم براي سلامت جنسي خودشان و هم براي سلامتجنسي جامعه خطرناک تر است.


- بنابراين اين موضوع به اين معناست که در زندگي هاي گذشتهاساساً مشکلات زناشويي و نارضايتي هاي جنسي وجود نداشته يا اينکه منجربه طلاق نمي شده است؟


همانطور که گفتم در قديم به دليل فشار خانواده و اجتماع و بافتسنتي خانواده ها، قبح مسئله اي به نام طلاق و حتي طولاني و سخت تربودن شرايط حقوقي طلاق، اين مسئله کمتر مي توانست به طلاق منجر شود.انگار در گذشته يک کنترل عرفي و اجتماعي طبيعي در مورد قبيحدانستن طلاق، منجر به جلوگيري از طلاق گرفتن مي شدهاست.

اين به اين معنا نيست که لزوماً درگذشته رضايت جنسي بيشتري وجودداشته، اما به هر حال زن و شوهر سعي مي کردند به زندگي ادامهدهند. در واقع زندگي هاي قديم فقط زندگي هاي مستدام تر وبادوام تري بوده است.

فرهنگ و اجتماع و باورهاي ديني اين دوام را کنترل مي کرده وهزينه هاي جدايي براي فرد خيلي بيشتر از هزينه هايي بوده که فرد الانلازم است پرداخت کند. اين مسئله اول است. دوم اينکه قبلاً اينمسئله اينقدر هم پررنگ نمي شده که کار به طلاق بکشد؛چراکه سطح انتظاراتي که افراد الان از روابط زناشويي و عاشقانه وسلامت جنسي دارند، کاملاً متفاوت با گذشته و بسيار بالاتراست.


در گذشته فرد سطح انتظارات بسيار پايين تري داشته و حتي درمورد مسائل اقتصادي استاندارد پايين تري را براي آمادگيشروع به زندگي در نظر مي گرفته است. ارتباطات در يک دايرهمحدودي شکل مي گرفته که فرد در آن راحت تر مي توانست احساس رضايتداشته باشد. اما الان زندگي و سطح توقعات افراد پيچيدهتر و نيازهاي افراد متفاوت شده است.

اين موضوع در همه زمينه ها اتفاق افتاده است. در همه ابعاد؛ از مسائلجنسي تا تربيت کودک شاهد موقعيت هاي متفاوتي هستيم که برخلافگذشته مسئله زا شده اند و نيازمند آموزش و کسب مهارت هستند.امروزه خانواده ها خواهان سطح استاندارد بالاتري در همه وجوهزندگي شان هستند.


- سؤال بعدي من در مورد سهم گسترش پورنوگرافي از طريقرسانه هاي مختلف در ايجاد مشکلات و نارضايتي هاي زناشويي است. به نظرشما اين موضوع چقدر مي تواند تأثير گذار باشد؟


"پورنوگرافي" براساس تعريفش که تجسمي بي پرده از مسائلجنسي باهدف تحريک يا ارضاي جنسي است، مي تواند موضوع يکگفتگو يا بحث مستقل باشد. واقعيت آن است که در چند دههاخير، با گسترش فرهنگي که موضوعات جنسي را تابو نميداند،صنعتي با محوريت توليد و مصرف محتواي پورنوگرافي ايجادشدهاست که گسترش رسانههاي صوتي و تصويري و اينترنت در شکوفايياين صنعت نقش مهمي داشته است. البته کشورهاي مختلف قوانين متفاوتي دراين زمينه دارند.

ما الان شاهد عکس دختر بچه هايي هستيم که آرايش مي شوند و رويجلد مجلات چاپ مي شوند. اين در بسياري از کشورهاي ديگرجرم است و نوعي پورنوگرافي محسوب مي شود. نه به خاطر اينکهکسي قرار است با ديدن اين عکس ها تحريک شود، بلکه اينها زمينه اي رابراي بروز يک فرهنگ غلط ايجاد مي کند و ممکن است در دراز مدتبراي افراد سوءرفتارهايي را ايجاد کند.

ديدن مدام تصاويري از اين دست مي تواند منجر به ايجاد اختلالي شود کهدر روانشناسي به آن وُيريسم (چشم چراني) گفته مي شود.ولنگاري هاي ديداري که حتي مي تواند به خودارضايي منجر شود، توسطهمين نوع عادي شدن ها در جامعه ايجاد مي گردد.

مسايلي از جنس پورنوگرافي مي تواند حتي بسياري از تصاويرذهني فرد را تحت تأثير قرار دهد. تا جايي که فرد حين داشتن رابطهجنسي، تصاوير ديگري را در ذهن خود جايگزين همسرش کند.

همه اينها يک زنجيره است که مي تواند از جايي شروع شده و منجر بهمسائل ديگري هم شود؛
مثل شکل گيري روابط خارج از زناشويي که پس از رواج برخي ازسريال هاي ماهواره اي قبح آنها شکست و افزايش فزاينده اي داشت.

همه اينها ناشي از آن است که ما قبل از آماده شدن براي مواجهه بابسياري از مسائل، با آنها مستقيماً برخورد کرده ايم و از قبل به فکرآموزش و پيشگيري نبوده ايم.


در دوره اي که شاهد رواج تبليغات جنسي در گوشه و کنار اکثر سايتهاي اينترنتي و زيرنويس سريال هاي ماهواره اي هستيم، مباحثي مانندپورنوگرافي اهميت بيشتري پيدا مي کند. خصوصاً اينکهکودکان را با سؤال هاي زيادي رو به رو مي کند و در مقابل جواب هايي کهبعضاً به درستي داده نمي شود.


از طرف ديگر عدم وجود آموزش هاي منسجم در مورد جنس مخالف و روابطجنسي پس از بلوغ، يک نظام چندگانه و ناهمگن را درسيستم زندگي ما ايجاد کرده، که منجر به تعارض مفاهيم ميان نسل هاشده و باعث شده نسل جديد به جاي اعتماد به داشته هاي نسل پيشين،خود شروع به تجربه کند.

در واقع در فضاي جامعه امروز ما شاهد نوعي " تورم جنسي " هستيم کهفيلم ها، عکس ها و وسائل جنسي مي تواند به اين شدت بحث بر انگيزشود.

ما در کلينيک ها مي بينيم که فرد در جواب علت روابط خارج از زناشوييخود عين ديالوگ هاي سريال هاي ماهواره اي را عنوان مي کند و ايننشان مي دهد که اينها از جايي آموزش داده شده است؛ گرچهبايد تأکيد کنم اين سريال ها تنها علت شيوع اين موارد نيستند و تنهايکي از نقاط عطف محسوب مي شوند.

دلايل ديگري هم براي همه اين مسائل جنسيِ پيش آمده وجوددارد، که همان عدم آموزش صحيح و پاسخ ندادن به سؤالات جنسيکودکان و نوجوانان است. اينکه بچه هاي ما آموزش جنسي را ازهمسالان خود در مدارس و دايره هاي دوستي و يا از طريق اينترنت وبولوتوث و موبايل دريافت کنند، قطعاً مطلوبيت ندارد.


در همه جاي دنيا جنبش هايي عليه پورنوگرافي وجود دارد و حتيروز 28 اکتبر يا 7 آبان را به عنوان روز مبارزه باپورنوگرافي نامگذاري کرده اند. بنابراين ما با يکپديده جهاني مواجه هستيم که به دليل سود سرشاري که عايد تهيهکنندگان مي کند، مديريت مي شود. براي مقابله با آن نيز نياز بههوشمندي و درايتي بيشتر از اعمال فيلترينگ داريم.

همچنين در پاسخ به پرسش شما مي توان به آسيب هايروانشناختي ناشي از پورنوگرافي نظير شرطي سازي نابهنجاريهاي جنسي، تشديد و ايجاد عوامل مختلف اعتياد جنسي، تغيير آستانه تحريکجنسي و نيز اختلال در عملکرد طبيعي برانگيختگي وارگاسم خصوصاً در زنان اشاره کرد. ضمن آنکه پورنوگرافييکي از زمينه سازها و تأثير گذار آغاز انحرافات جنسي است.


- آقاي مسلمي فر به خودارضايي اشاره کرديد. آيا خودارضايي هم مي تواندبر نارضايتي هاي جنسي پس از ازدواج تاثيرگذار باشد؟


خودارضايي در سنيني مي تواند به دليل عدم داشتن فعاليت هاي فيزيکيمناسب، مديريت نکردن خانواده، کنجکاوي هاي جنسي و... افزايش پيداکند.


در مورد بعد از ازدواج نگراني در مورد تداوم اين رفتار است که ميتواند تبديل به يک رفتار عادتي سوء شود. اما بايد توجه داشت که اينمسئله قابل حل و درمان است و اين را نبايد به عنوان يک انحراف جنسيبنيان کن در نظر بگيريم و کنار مسائلي همچونروسپيگري يا رابطه خارج زناشويي قرار دهيم.


- در شرايطي که عنوان مي شود اکثر درخواست هاي طلاق از طرف زناناست(حدود 80 درصد)، و با توجه به شغل شما به عنوان مشاور و سکستراپيست، مراجعه کنندگان مشکلات زناشويي بيشتر خانم هاهستند يا آقايان؟


بيشتر مراجعه کننده ها خانم هستند که براي حل مشکلات زناشويي، رواندرماني و حتي زوج درماني مراجعه مي کنند. آقايان به دليل غرور و تعصبمردانه اي که به لحاظ عرفي دچار آنند در بسياري از مواقع حتيحاضر به پذيرفتن اين نوع مسائل و مراجعه به مشاور و روانشناسنيستند و اين را به حساب نقطه ضعفي براي خود مي دانند که بايدپنهانش کرد، لذا کمتر حاضر به مراجعه مي شوند.


از طرفي هم راحت تر در روابط جنسي ارضا مي شوند و واقعاً کمتر به لحاظروانشناختي دچار بحران هاي جنسي هستند. از لحاظ بيولوژيکچرخه جنسي يک مرد هم به لحاظ برانگيختگي و هم به لحاظپروسه ارضا ساده تر است و حتي نقاط تحريک پذير کمتري در بدنمردان وجود دارد. در صورتيکه زن ها هم مکانيزم پيچيده تريداشته و هم نيازهاي عاطفي و احساسي بيشتري را در رابطه داراهستند.


ما آمار بالايي از سردمزاجي جنسي در ميان زنان به دليل ارضا نشدننيازهاي جنسي- عاطفي و فانتزي هاي ذهني آنها در زمان برقراري روابطجنسي داريم که غالباً ناشي از ظرافت هاي آميزشي زنان و ناآگاهيهاي مردان در برقراري يک ارتباط کامل و همه جانبه است.

به همين دليل فشارهاي جنسي روي خانم ها بيشتر است. براي زنان،گفتگو، صميميت و معنويت روابط جنسي، مسائل عاطفي و حتيفانتزي ها در تحريک و ارضا نقش متفاوتي را ايفا مي کند و زنان و مردانبايد بر اين تفاوت هاي جنسي آگاهي داشته باشند.


- اين سوال من به نوعي عکس سوال اول است. اگر نارضايتي جنسي منجربه طلاق مي شود، رضايت جنسي و زناشويي در يک خانواده، چقدر ميتواند تضمين کننده دوام زندگي باشد و در کنار ديگر مشکلاتاقتصادي، فاميلي و اجتماعي، باعث ادامه يافتن زندگي زناشوييشود؟


در ابتدا لازم است به اين نکته اشاره کنم که ما روابط جنسي را نبايددر قالب ارضاي جنسي خلاصه کنيم. داشتن يک خلوت و يک فضاي معنوي وعاطفي براي زن و شوهر که در آن فضا با هم حرف بزنند و چالش هايخود را بيان و حل کنند، زناشويي خود را تجديد کنند و خاطراتشان رايادآوري کنند، همگي در مجموعه روابط جنسي قرار مي گيرد.

مسائل زناشويي فقط مختص به اتاق خواب نيست. و لذت زناشويي تنها شاملهم آغوشي نمي شود. اتفاقاً غالب روان درمانگران جنسي بر اينباورند که اين اتفاقات روزانه است که پيش نياز داشتن روابط جنسيخوب و کامل است.


هيچوقت يک عامل نمي تواند تضمين کننده باشد، بلکه همه حريم هايجانبي زندگي همچون آداب احترام و معاشرت و حمايت ازيکديگر مواردي بسيار مهم در رضايت از زندگي مشترک محسوب ميشوند؛ چراکه عشق در زندگي مشترک چيزي جز آزادي و حمايتاز يکديگر نيست. و همين عشق داراي رابطه تنگاتنگي باروابط جنسي و داشتن رضايت از زندگي مشترک است.


در واقع يک رابطه متقابل و دوطرفه ميان رابطه جنسي و عاشقانه با تعادلدر جنبه هاي ديگر زندگي همچون مسائل اقتصادي، اخلاقي وخانوادگي وجود دارد.

به اين معني که وجود يک رابطه زناشويي رضايت بخش خود ناشي از رضايت ازديگر جنبه هاي زندگي است و از طرف ديگر هم رضايت اززناشويي خود مي تواند ديگر مشکلات زندگي را همچونشرايط اقتصادي بد يا مشکلات اخلاقي و خانوادگي تا حدود زيادي روبه بهبود قرار دهد.

در واقع رابطه جنسي مي تواند خروجي و عقربه هشدار در کليت يکزندگي مشترک باشد. براي مثال 3 شيفت کار کردن قطعاً روي مسائلجنسي تأثير نامطلوب مي گذارد يا يک استرس شغلي مي تواند منجر بهکاهش تمايل جنسي و حتي خاموشي موقت آن گردد.

بنابراين همه چيز يک زندگي مشترک و داشتن يک رابطه جنسيرضايت بخش صد در صد دست 2 نفر نيست و عوامل مؤثر ديگري هم وجوددارد. با اين وجود در اين ميان، عوامل جنسي مي تواند به دست 2 طرف تاحدود زيادي کنترل شده و حتي روي روابط ديگر هم تأثير گذارشود.


- در نهايت اينکه اگر بخواهيم راهکارهايي را هم به عنوانپيشگيري و هم به عنوان درمان براي حل مشکلات جنسي- زناشوييبجاي رفتن به سوي طلاق و جدايي ارائه دهيم، به عنوان يک روانشناس ومشاور خانواده چه پيشنهادهايي داريد؟


اولين راهکار از نظر من شناخت ظرفيت ها است. در درجه اول به عنوانپيشگيري، فرد قبل از ازدواج بايد در مورد مسائل جنسي خود،شناخت و آگاهي داشته باشد. در مورد علائق، فانتزي ها وپتانسيل هاي خودش با مطالعه، مراجعه به مشاور و انجام تست هايمختلف آگاهي کسب کند.


اينکه افراد به لحاظ کارکرد جنسي و علائق شخصي اشتراکاتي با هم داشتهباشند، قسمت زيادي از اين را مي توان قبل از ازدواج با اين مراجعات ومشاوره ها و مطالعه هاي جانبي شناخت و پيش بيني کرد و حتي برايآن چاره انديشيد. حتي اين شباهت ها چيزي نيست که لزوماًبايد از قبل وجود داشته باشد؛

چرا که مي توان با آموزش و آگاهي از اين ظرفيت ها، مهارتهاي جنسي را کسب کرد. هر کسي بايد نيم نگاهي به گذشته خود ونيازهايشان داشته باشند و بر خواسته ها و توقعات جنس اش از زندگيمشترک آگاه باشد.


در کنار همه اينها، براي پس از ازدواج نيز بايد در نظر داشت کهنهايتاً ازدواج، ضرب شخصيت هر شخص در شخصيت فرد ديگري است و اينحاصلضرب نتيجه متفاوتي از فرديت هر يک از آنها ارائه مي دهد. مشکلي کهبعد از ازدواج وجود دارد، اين است که افراد تا زمانيکه مسئله حاد ومزمن نشود، سراغ درمان نمي روند.

توصيه من اين است که افراد بايد به کيفيت رابطه شان هم توجه کنند؛چرا که اگر تنها به حداقل ها توجه شده و تنها به اين بسندهشود که ما مشکل نداريم و بد نيستيم، در دراز مدت دچار بحران ميشوند.

لذا بايد براي حداکثر ها هم ارزش قائل شد و براي داشتن رابطه خيليبهتر هم تلاش کرد. توجه به همين موضوع باعث مي شود مشکلات زودترشناسايي شده و براي حل آنها اقدامات لازم صورت پذيرد.

چرا دختران و پسران دوست می‌شوند؟

رابطه دختر و پسر

در جامعه امروز، تعامل زن و مرد اجتناب ناپذير است. دختران درمحيط هاي کاري و تحصيلي حضور پررنگ تري دارند و همين مسالهمي تواند زمينه ساز تعامل هاي نزديک تر شود. اما به طور کلي بايددانست که هر ارتباطي، دوستي دختر و پسر نيست.

دوستي دختر و پسر يعني «ارتباطي که بين دو جنس مخالف وجود دارد ودر اين ارتباط محبت، صميميت، عشق و علاقه قلبي ويژه وجود دارد.» درکل، ميتوان گفت که دوستي دختر و پسر آن رابطه‏اي است کهصميمانه و گرم و عمدتاً پنهاني باشد و از طريق ديدارهايمخفيانه، ارتباط تلفني و... ايجاد ‏شود. در واقع وقتي احساس کرديد دررابطه شما با جنس مخالف، چيزي وجود دارد که دوست داريد آن را ازاطرافيان پنهان کنيد، چه حس تان به طرف مقابل باشد، چهديدارهايتان و چه جملاتي که بين شما رد و بدل مي شود، بدانيد کهوارد يک رابطه دوستي شده ايد.

مشکلات مالي و شرايط سخت ازدواج در جامعه ما، عوامل مهمي هستند کهباعث فرار پسران از ازدواج شده است. بسياري از جوانان در اينزمانه ترجيح ميدهند خوش باشند. ازاينرو، به ازدواج با نگاه منفيمينگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نيازمندند و رفعنيازهاي عاطفي و احساسي آنها در حال حاضر از طريق ازدواج به سختيامکانپذير است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالمهستيم.

وعده ازدواج
يکي از بھانه ھاي ارتباط بين پسران و دختران جوان، وعده ازدواجاز طرف پسر است که معمولا با اين وعده ھا، پسران با دخترانارتباط برقرار مي کنند. دختر و پسر با طرح مسئله ازدواج بايکديگر رفاقت کرده و سعي مي کنند نيازھاي عاطفي ھمديگر رابرآورده کنند. حقيقت امر اين است که اين وعده ھا در حد خيال باقيمانده و جامه عمل نمي پوشند؛ زيرا خانواده چنين افرادي رادر حد لازم پخته و شايسته براي ازدواج نمي يابند. طرح مسئلهازدواج اگر از سوي پسر ھم مطرح شود، با مخالفت خانواده اشروبه رو مي شود و حتي اگر پسر به خواستگاري دختر نيزبرود، خانواده دختر چنين ازدواجي را نمي پسندند.

بنابراين، وجود فکر ازدواج در بين دختران و پسران تنھا نوعيسازوکار دفاعي براي ايجاد رضايت خاطر و رھايي از اضطراب است.ا ضطرابيکه در اثر عمل خلاف قواعد و ھنجارھاي خانواده و جامعه به وجود مي آيد.بھترين روش ايجاد ارتباط، عمل در پرتو اصول ديني است؛ که خانوادهپسر از خانواده دختر خواستگاري کند و تحت نظارت والدينتحقيقات ادامه يابند و از خصوصيات ھمديگر مطلع شوند.

انگيزه جنسي
از انگيزه ھاي ديگر ارتباط دختر و پسر جوان بھره بريجنسي است. اين پديده در ميان اقشاري از جامعه که از لحاظ رشدفکري و فرھنگي در انحطاط شديدي به سر مي برند، بيشتر ديده ميشود. اين افراد براي ارضاي غرايز جنسي خود، ھمه ارزش ھايخانوادگي و فردي خود را قرباني مي کنند و دست به رفتاري مي زنندکه براي اغلب افراد جامعھ، بسيار پست تلقي مي شود.چنانچه اين ارتباط ھاي ناپسند منجر به رابطه جنسي بيندختر و پسر شوند، مشکلات زيادي براي دختر که قرباني اصلي اينرابطه است به وجود مي آيد. درگيري ذھني درباره اينکه مبادا اينارتباط در آينده براي او مشکل ساز باشد، تعادل رواني اش را به نحوچشم گيري برھم مي زند و فشار رواني زيادي بر او تحميل ميکند. چنين دختراني براي ازدواج با مشکل مواجه مي شوند و حاضر بهازدواج نيستند و اگر زماني با فشار خانواده تن به ازدواج دھند،ھميشه نگران افشاي رابطه گذشته خود ھستند و از اينکهھمسرشان از رابطه مخفي آنھا در گذشته آگاه شود رنج ميبرند.

توھم قدرت و جاذبه
يکي ديگر از انگيزه ھاي دوستي با جنس مخالف اين است کهپسران داشتن دوست دختر را يک قدرت اجتماعي براي خود تصور مي کنندو دختران نيز داشتن دوست پسر را يک جاذبه فردي و اجتماعي برايخود به حساب مي آورند. اما طولي نمي کشد که متوجه مي شوند اين قدرتنمايي و جاذبه ارائه شده، به قيمت ازدست دادن بسياري از جاذبه ھا وقدرت ھاي اجتماعي و شخصيتي ديگر تمام شده است. در نتيجھ، دوستيھا به پايان مي رسند و حسرت از بين رفتن شرافت و ارزشمندي خويش،دنيايي از تعارض را در درون دختر و پسر باقي مي گذارد.

پناه جويي به يکديگر
دختران و پسران جواني که در خانواده مورد بي محبتي قرار ميگيرند و از وضعيت رواني و اجتماعي خويش ناراضي ھستند و خود راسرگردان و آشفته مي يابند، از طريق برقراري روابط پنھاني باجنس مخالف، درصدد کسب اطمينان خاطر و رضايتمندي بيشتر و ھمچنيندر جست و جوي پناه گاھي براي جبران کمبودھاي محبتي خودھستند. اما اطمينان خاطري که دختران و پسران از طريق برقراريدوستي به دنبالش ھستند ھيچ گاه حاصل نمي شود؛ زيرا اينروابط پنھاني و به دور از چشم خانواده صورت مي گيرد.به ھمين دليل، دختر و پسر بايد وقت و توان زيادي صرف کنند تابتوانند زمينه اين رابطه را فراھم کنند و تحمل ترس و اضطراب مستمري کهدو طرف بايد تحمل کنند تا اين روابط از چشم آشنايان پنھانبماند، رضايتمندي و آرامشي را که به دنبال آن ھستند، خنثي مي کند.

در برخي از جوانان علاوه بر کمبود محبت، کمبود اقتصادي ھم وجود دارد.البته اين مسئله بيشتر در افرادي که خانواده آنھا به لحاظ مالي در سطحپاييني بوده است و قصدشان براي برقراري ارتباط با جنس مخالف،تأمين مالي و عاطفي توسط طرف مقابل است. آنھا براي رسيدن به ھدفشاناغلب با افرادي دوست مي شوند که از نظر مالي بالاتر از خودشان ھستند واين دوستي، علاقه و ازدواج را بھانه اي براي رابطه شان معرفي ميکنند.

روابط آسيب زا
ارتباط و مواجھه پسران و دختران، امري اجتناب ناپذير است.ھنگامي که از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعي وآسيب زا ياد مي شود، منظور روابط پنھاني، غيرعادي و ناپختهاي است که به دور از ھرگونه شناخت کافي بوده و به صورت ھيجاني،تخيلات و ر?ياھاي غيرواقعي صورت مي گيرد. دختران و پسرانيکه به منظور جلب توجه جنس مخالف و با ھدف دوست يابي از بين آنان،افرادي مانند خود را مي يابند و روابط نامتعادلي برقرار مي کنند،معمولا با احساس سرخوردگي و بيھودگي و نيز احساس بيزاري ازخود به خانه باز مي گردند.

غريزه جنسي غريزه اي نيرومند است که ھرچه بيشتر اطاعت شود، سرکشتر مي شود؛ ھمچون آتشي که ھرچه بيشتر به آن خوراک بدھند،شعله ورتر مي شود.

نظر اسلام چيست؟
رابطه دوستى بين دختر و پسراين نوع رابطه از نظر اسلام حرام استو قرآن دوستى بين دختر و پسر و اينگونه روابط را نهى کردهاست، زيرا عفت عمومى جامعه با اين نوع روابط آسيب جدى ميبيند وپايههاى ازدواج و خانواده سست ميشود و صدها مفسده اخلاقى براىدختر، پسر و جامعه بهوجود ميآيد.

با توجه به شرايط خاص دوران جوانى و طولانى بودن دوران تجرد برخي ازافراد و خطرات جدى تمايلات آشکار و پنهان غرايز نفسانى، لازم استپسران و دختران، روابط خود را از نظر کمّى و کيفى تحت کنترل قراردهند و در سطح ضرورت حفظ کنند.

بنابراين، توصيه ما اين است که به نکات زير توجه کرده و حتماً به آنهاعمل کنيد:

?- اگر ضرورتى نيست، از ايجاد رابطه با نامحرم پرهيز شود ودختران در مقابل افراد نامحرم بهجاي رفتارى صميمانه، رفتارى متکبرانهداشته باشند. در احکام شرعى آمده است که در غير ضرورت، مکروه است کهمرد با زن هم صحبت شود، مخصوصاً زن و مرد جوان. علت اين است کهچه بسا همين هم صحبت شدنها غرايز جنسى افراد را تحريک و يک الفتو محبت شهوانى بين مرد و زن ايجاد کند و نقطه آغازى براى غوطهورشدن درانحراف و فساد شود. به هر حال، انسان بايد دقيقاً درون خود را بکاود وباطنش را عميقاً مطالعه کند تا بفهمد که صحبت کردن با افراد نامحرم،چه ضرورتى براى او دارد.

?- در صورت ناچارى و ضرورت روابط با نامحرم، تا آنجا که به شکستنحريم احکام الهى منجر نشود، اشکالى ندارد. بنابراين، گفتوگوو نگاههاى متعارف و بدون قصد لذت و ريبه اشکالى ندارد. اما لازماست که ارتباط در کلاسها، بهگونهاى باشد که کمترين اختلاطپديد آيد و در معاشرت و گفتوگو، هنجارهاى شرعى زيررعايت شود:

از گفتوگوهاى تحريککننده پرهيز شود؛
از نگاههاى آلوده و شهوانى خوددارى شود؛
حجاب شرعى رعايت شود؛
قصد تلذذ و ريبه در کار نباشد؛
دو نفر نامحرم در محيط بسته تنها نباشند.

علل وراهکاردرمان قارچ های زنانه

سلامت نيوز:واژينيت كانديدياني عبارت است از عفونت يا التهاب مهبل بهوسيله قارچي مخمري شكل (معمولاً كانديدا آلبيكنس ).
? علايم شايع
? شدت علايم بين زنان مختلف و از زماني تا زماني ديگر در يك زنفرق ميكند
? ترشح سفيد و «شيريرنگ» از مهبل (شبيه تكههاي پنير). بويآن ممكن است نامطبوع باشد ولي چركين نيست
? تورم، قرمزي، حساسيت به لمس و خارش لبهاي مهبل و پوست اطرافآن
? سوزش در هنگام ادرار كردن
? تغيير رنگ مهبل از صورتي كمرنگ به قرمز
? درد در حين مقاربت جنسي (ديسپاروني)
? علل
قارچ كانديدا به تعداد كم در مهبل، مقعد و دهان سالم زندگيميكند. وقتي تعادل هورموني و pH مهبل مختل شود، ارگانيسمها تكثيريافته، باعث ايجاد عفونت ميگردند. واژينيت تمايل دارد كه قبل ازدورههاي قاعدگي ظاهر شود و با شروع دورهها فروكش ميكند.
? عوامل افزايشدهنده خطر
? بارداري
? ديابت شيرين
? درمان با آنتيبيوتيك
? قرص ضد بارداري خوراكي (احتمالاً)
? مصرف كربوهيدرات فراوان به ويژه شكر و الكل
? آب و هواي داغ و يا لباسهاي بدون تهويه كه رطوبت، گرمي، تاريكيو رشد قارچ را افزايش ميدهند
? سركوب ايمني ناشي از داروها يا بيماري
? پيشگيري
? ناحيه تناسلي را تميز نگه داريد
? از صابون ساده بدون بو استفاده كنيد
? از زيرشلواريهاي نخي يا جوراب شلواريهاي داراي فاق نخي استفادهكنيد
? با لباس مرطوب به ويژه حوله حمام مرطوب ننشينيد
? از دوش مهبل، خوشبوكننده مهبل، خوشبو كننده حمام و كاغذ توالترنگي يا معطر پرهيز كنيد
? مصرف شيريني را محدود كنيد
? بعد از ادرار كردن يا اجابت مزاج، با خشك كردن يا شستن از جلو تاعقب (مهبل تا مقعد) خود را پاك كنيد
? اگر چاق هستيد، وزن خود را كم كنيد
? اگر ديابت داريد، به برنامه درماني خود كاملاً پايبندباشيد
? مگر در صورت تجويز از طرف پزشك، از مصرف آنتيبيوتيكهاپرهيز كنيد
? عواقب مورد انتظار
? معمولاً پس از ?-? هفته درمان (گاهي كمتر) علاجميگردد
? عوارض احتمالي
? عفونتهاي باكتريايي ثانويه مهبل و ساير اعضاي لگن
? در برخي موارد، واژينيت مزمن ميشود
? درمان
? اصول كلي
ـ آزمونهاي تشخيصي ميتوانند شامل بررسيهاي آزمايشگاهي ترشحاتمهبل، پاپاسمير و معاينه لگن باشند
ـ دارودرماني متوجه ارگانيسم خاص خواهد بود. ممكن است درمان برايهمسر شما نيز توصيه گردد. تا زمان مشخص شدن علت اختصاصي بهتر استبراي اين اختلال مراقبت توسط خود شخص انجام نگيرد
ـ از دوش مهبل استفاده نكنيد مگر براي شما تجويز شده باشد
ـ اگر ادرار كردن باعث سوزش ميشود، از طريق يك دستگاهلولهاي مثل رول كاغذ توالت يا فنجان پلاستيكي بدون ته ادرار كنيديا در هنگام ادرار كردن يك فنجان آب گرم روي ناحيه تناسليبريزيد
? داروها
ممكن است داروهاي ضد قارچ چه از نوع خوراكي (به ندرت) وچه از نوع كرم يا شياف مهبل (معمولاً) تجويز شوند. كرم يا شيافرا در يخچال نگه داريد. بعد از درمان ميتوانيد مقداري داروياضافي نگه داريد تا بتوانيد در صورت عود عفونت، درمان را فوراًشروع كنيد. از دستورالعملها به دقت پيروي كنيد.
? فعاليت
از فعاليت بيش از حد، گرما و تعريق بيش از حد پرهيز كنيد.تا زمان رفع علايم، روابط جنسي را به تأخير بيندازيد
? رژيم غذايي
مصرف ماست، كره يا خامه ترش را افزايش دهيد. از مصرف شكر بكاهيد
? در اين شرايط به پزشك خود مراجعه نماييد
ـ اگر خود يا عضوي از خانوادهتان علايم واژينيت كانديديايي راداشته باشد
ـ اگر عليرغم درمان، علايم بدتر شوند يا بيش از يك هفته باقيبمانند
ـ اگر خونريزي يا تورم غيرطبيعي مهبل ايجاد گردد
ـ اگر پس از درمان علايم عود كنند

چگونه شوهرتان را مجذوب خود كنید؟



در كـانون خـانواده آنـچه كه باعث تداوم و بقايصـميـميـتمـيگردد رفتارها و اعمال زن و مرد نسبت به همميباشـد.در اين ميان نقش يك زن مي تواند در ايجاد فضايي دلپذيروجذاب بسيار مهم و قابل توجه باشد.

تاثير پذيري مـردان در بـرابـر رفـتـار زنان امري بديهي بــوده ومـي تواند حتـي در سرنوشت يك رابطه و كاميابي هاي زندگي مؤثرباشد.در ايـن بـخش به 6 روش آسان كه هر زني مي تواند بـرايمجذوب نمودنشوهر خود بكار بندد را ملاحظه ميكنيد.

1- متفاوت باشيد
با آنكه ممكن است جذابيت مهم باشد اما كافي نيسـت. تعريف جذاب و دلربابه چشم تمام مردان يكسان نميباشد. حال پرسش اينجا اسـت كهشما چگونه ميتوانيد متفاوت باشيد؟ بگذاريد برايتانمثالي بياورم:اگـر شما داراي لهجه مــنحصر بفردي هستيد،

آن را از ديگران پنهان ننموده و يـا جواهر آلات عجيبو غـريـب و لـوازم نا متعارف با خود حـمـل كـنـيـد تـا سبب متمايز شدنشما از ديگران گردد. هر گاه شبيه باقي زنان باشيد زودفراموش مي گرديد و اين چيزي نيست كه ميخـواهـيد. شمامـايـلـيـد از خـود اثـري بـجاي بـگذاريد كه مرتبط به يك يـا دوخصوصيت منحصر بفرد شما باشد.
2- يك كار غافلگير كننده انجام دهيد
ايـن كـار اندكي ريسك برانـگيـز اسـت چـون مـمـكن اسـت شوهرشما اهل ماجراجويي نـبـوده و وحـشت زده گردد. امـا اگـر ويمـاجراجـو بـاشد بـسيار از آن لـذت برده و فـرداي آن روز نيز ممكن استمنتظر ماجراجويي باشد .

پـيشنـهاد ديـگر مـن بـه شما آن است كه كـارهايي كهدور از انتظار شوهرتان ميباشد را انجام دهيد مثلا با پوشيدنلباسهاي غير معمول و هر آنچه كه فكر ميكنيد بياد ماندني خواهدبود.
3- خصوصيت استثنايي خود را رو كنيد
شگفت انگيز است كه اغلب زنان فراموش مي كـنـنـد بـه كارهاييكه در آنها تبحر دارند اشاره نمايند. اگر به زبان ديگريصحبت مي كنيد، در گذشته در كــشور خارجي زندگي مي كرده ايد،شغلهاي داوطلبانه

اي را قبول كرده بوده ايد و يا در تابستان در بيابان اردو زده بـودهايد، حتما در مــورد آنـها صحبت به ميان بياوريد. اگر ايـن كاررا بكنيد شوهرتان به شـما همانند يك فرد منـحصر بفرد و جـالب تـوجهنگاه خـواهد كــرد.

نـيازي نيست كه حــتما فرد بامزه و شوخ طبعي باشيد. بامزه بودن براياكثر مردم دشوار است چون اگـر نتوانيد به طـور واقعي بامزهباشيد و مصنوعي رفتار كنيد خود را مضحكه ديگران خواهيد كرد. امااگر داســتان جالب تــوجـهي براي گفتن داشتـه باشيـد هــمهساكت شده و به شما گوش فرا خواهند داد.
4- گوش دهيد،گوش دهيد وباز گوش دهيد
بـيـشـتر مردان داراي اين تصور غلط مي باشند كه زنان زياد حرف ميزنـنـد. شـمـا بايد اطمينان يابيد كه به اندازه كافي گوش ميدهيـد. در اينجا نياز داريد تا مرد خود را دقيقا بشناسيد.

بسياري از مردان كم حرف ميباشند و نه تنها شما بايد با آنها بسيارصحبت كنيد بلكه آنها را بايد به صحبت كردن نيز واداريد. مي توانيد بايـك مـوضـوع دلـخـواه خود شروع كرده و پرسشهاي كوتاهي از ويبپرسيد. اين كار واقعا يك هـنر است و شما نياز به تمرين خواهيدداشت.

هنگامي كه پاسخ كوتاهي دريافت كرديد مي بايد پرسشهايمتوالي ديگر از وي بپرسيد تا او را به صحبت كردن بيشترواداريد. ميتوانيد نظرات خود را نيز ما بين آنها بگنجانيد كهمانند بازجويي جلوه نكند. مطمئن باشيد وقتي شـما را ترك ميكند با خودخواهد گفت: "اون واقعا به من علاقه داره"
5- فرد دلپذيري باشيد
هـيـچ انـسـاني وجـود نـدارد كه مفتون و شيفته يك فرددلپزير و نازنين نگردد. از سخنان منفي به هر شكل جداخودداري كنيد. اگر عــقيده مصرانه اي راجع به مباحثي همچونسياست و يا مذهب داريد بهتر است كه موضوع بحث را مؤدبانه تغيير دهيد.چيز ديگري كه بايد مراقب آن باشيد دوري از بحث و مجادلهميباشد.
نظرات و عقايد هر كس محترم است و هيچ دليلي ندارد كه شما تلاشكنيد تا عقايد ديگران را تغيير دهيد. ايـن خـيلي خوب است كهنظرات خود را راجع به موضوعات بحث انگيز با ديگران قسمتكنـيد بدون آنكه فرد مقابل خود را مجبور گردانيد كه بپذيرددر اشتباه است.

و يـا آنكه او را بر اساس عـقـايدش مورد ارزيابي قرار دهيد. در آخرآنكه او را خجالت زده نكنيد. هـيـچ كـس كـامل نيست و همه مااشتباه مي كنيم. به خـاطر داشته باشيد كه هيچ چيز بدتر ازشرمنده شدن نميباشد.
6- خود را آراسته كنيد
مـردان موجودات احساساتي نبوده و بيشتر به قوه بينايي خود متكي هستندبنابر اين بهتر است خود را بـراي شوهرتان بياراييد. براي راضي كردنمـردها كـافي اسـت آنچه را كه دوست دارند در برابرديدگانشان قرار دهيد.

مراقبت‌های اولیه در زنان

بيش از 20 سال است كه شعار پيشگيري بهتر از درمان است درجهان مورد توجه ويژه قرار گرفته است و روز به روز هم اهميتبيشتري پيدا ميكند. در زمينه مراقبتهاي پيشگيرانه درمورد بيماريهاي زنان موفقيتهاي شايان توجهي در سالهاي اخير به دستآمده است.
اما مراقبتهاي مناسب در زنان از كي و به چه صورت بايد انجامشود؟
يك خانم از 13 سالگي بايد تحت مراقبتهاي پيشگيرانهقرار گيرد كه اين مراقبتها سالانه انجام ميگيرد.
اين مراقبتها شامل يك معاينه كامل ( شامل گرفتن قد و وزن و فشارخون و...) همينطور معاينه پستانها و در صورت نياز معاينهلگني ميشود. در كنار معاينه در هر گروه سني مشاوره خاص درزمينه تغذيه و ورزش و كار و روشهاي جلوگيري از بارداري انجامميشود. در همين يك جلسه آزمايشات و بررسيهاي مناسب فرد درخواست و درنهايت داروهاي مكمل و واكسيناسيون مناسب توصيه ميشود.
مثلا براي دختر خانمي 13 ساله بهداشت مناسب دوران عادت ماهانه آموزش ومعاينه از نظر رشد مناسب دوران بلوغ انجام ميشود و در مورد اهميتتغذيه در اين سن صحبت و در نهايت به انجام واكسيناسيون در برابر كزازو ديفتري كه بايد هر 10سال تا پايان عمر تكرار شود، توصيهميشود.
در سنين بالاتر مراقبتهاي پيشگيرانه ابعاد تازهاي به خودميگيرد و شامل انجام پاپ اسمير سالانه پس از 21سالگي (و در كساني كه زود تر ازدواج كردهاند انجام پاپاسمير 3 سال پس از ازدواج) ميشود. تست پاپ اسمير كهبراي تشخيص زودهنگام سرطان دهانه رحم طراحي شده يك نمونهبرداريساده و بدون درد از دهانه رحم است كه بايد سالانه در تمامي زنان انجامشود و چنانچه تا 30 سالگي بدون هيچ مشكلي تكرارشده باشد بعد از آن ميتواند هر 2 يا 3 سال يك بار تكرار شود.
معاينات سالانه پستان هم از معايناتي است كه پس از رشد كاملپستانها در تمامي زنان بايد انجام گيرد تا باتشخيص زودترسرطان پستان، راههاي درمان سادهتر و موفقتر استفاده شود. در كنارمعاينه از 40 سالگي به بعد، ماموگرافي (عكسبرداري راديولوژياز پستانها) نيز به معاينات سالانه اضافه ميشود. معاينه ماهانهپستان هم به هر خانم بايد آموزش داده شود.مشاوره در مورد روشهايجلوگيري از بارداري مناسب هر فرد از مباحث مهم در اين كنترلهايسالانه است تا هم از بارداريهاي ناخواسته جلوگيري شود و هم ازعوارض ناخواسته برخي از اين روشها پيشگيري شود. همينطور درمورد بهداشت جنسي و بيماريهاي عفوني واژن و رحم صحبت ميشود.
واكسيناسيونهاي متعددي براي هر گروه سني وجود دارد كه بايد دراين مراقبتهاي سالانه به آنها توجه كرد؛ مثلا واكسيناسيون عليه سرخجهو آبله مرغان در كساني كه تمايل به بارداري دارند از آن دسته است

صفحات


Xبستن