جوانسازی ناحیه تناسلی خانمها
- 1:16
- يکشنبه 31 خرداد 1394
- نظرات
در تمام دنيا بستگان مي توانند خوشي و آسايش زن و شوهرها را بهخطر بيندازند. دل کندن از بچه ها براي بعضي از پدر و مادرهاسخت است. در نتيجه در زندگي زناشويي فرزندشان دخالت مي کنند.مشکل زن و شوهر با بستگان از همان ابتداي ازدواج شروع مي شود وگاهي اوقات با مرگ آنها خاتمه مي يابد. دخالت بستگانمي تواند زن و شوهررا از يکديگر ناراضي کند.
البته در اين مواقع مشاوران به زن و شوهرها توصيه مي کنند که بايدجلوي مداخله والدين و بستگان را بگيرند. اگر مي خواهندآرامش زندگي زناشويي خود را حفظ کنند بايد حق تقدم را به نيازهايهمسرشان بدهند نه به نيازهاي والدين شان. چون وقتي زن و شوهررضايت يکديگر را در اولويت اول قرار مي دهند تقريبا امکان دخالتاطرافيان غير ممکن مي شود.
ولي در اين مقاله براي اينکه از اين کدورتها و مشکلات جلوگيري وپيشگيري نماييم سعي داريم نحوه پذيرش يک عضو جديد درخانواده يعني يک عروس يا داماد را آموزش دهيم.
صرفنظر از اينکه کسي داماد شما باشد يا عروس شما؛ پذيرش يک عضوجديد در خانواده وظيفه شماست و البته وظيفه اي سخت است و به نظر ميرسد که سازگاري با آن بسيار مشکل و چالش برانگيز باشد.صرفنظر از اينکه شما درباره اين عضو جديد چه فکري مي کنيد بايستيتلاش کنيد تا شوهر و يا همسر يکي از اعضاي خانواده را بپذيريد وراهي بيابيد تا بتوانيد او را در امور خانواده تان درگيرکنيد.
لذا به شما بزرگترها که قرار است پدر زن يا پدر شوهر؛ماد زن يا مادر شوهر شويد توصيه مي کنيم که:
نگرش مثبتي داشته باشيد. مثبت انديشي يک مساله واگيردار ومسري است و به آساني به ساير افراد خانواده هم سرايت مي کند. مثلا شمامادر شوهر محترم اگر نسبت به عروس جديد خانواده نگرش مثبتيداشته و رابطه اي خوب با او برقرار کنيد مسلما ساير اعضاي خانواده مثلبقيه عروسها يا حتي دختران تان و .. هم با اين عروس جديد الورود بهتررابطه برقرار مي کنند.
احساسات شان را در نظر بگيريد. به هر حال او يک غريبه و وروديجديد است، بنابراين يقين حاصل کنيد که آداب و رسوم و شوخي هاي شخصي و.. را براي او توضيح دهيد تا شوخي هاي احتمالي در جو خانواده باعثکدورت و رنجش خاطر او نشود و از طرف ديگر او را تشويق کنيد کهموضوعات مدنظرش را با شما و خانواده در ميان بگذارد.
عضو جديد را به گفتگو بکشانيد. او را در گفتگوهايخانوادگي شرکت دهيد. در عين حال به طور خصوصي هم با او صحبت وگپ و گفتگو داشته باشيد.
به چيزهايي که به آنها علاقمند است يا از آنها متنفر است توجهکنيد. گفتگو و گوش دادن به حرفها و احساسات يک نفربهترين راه براي شناخت از اوست.
در مورد فعاليتهايي که بتوانيد با هم در آنها شرکت کنيد برنامه ريزيزماني داشته باشيد.
صبور باشيد. ايجاد يک فضاي راحت و آرام با يک عضو جديد خانواده محتاجگذر زمان است پس زمان لازم براي تطبيق را به او بدهيد.
از او حمايت کنيد. هر کس دير يا زود عمل اشتباهي انجام مي دهد و ياحرف اشتباهي مي زند. براي اينگونه مواقع يک خاطره، يک لطيفه ياموضوع بامزه اي به خاطر داشته باشيد تا با گفتن آن ضمن کاهش تنشاحتمالي و تغيير فضاي جلسه يا جو خانوادگي از او حمايت کردهباشيد.
توانايي هاي او را شناسايي کنيد و از او در آن زمينه ها براي خانوادهيا فاميل کمک بگيريد. مثلا ممکن است او در طراحي، نقاشي، خدماتکامپيوتري، ارايشگري و .. توانايي خاصي داشته باشد اينتوانايي ها را بشناسيد و در مواقع لزوم از وي براي انجام اين کارهااستفاده کنيد حتي مي توانيد اين توانايي ها را وسيله اي براي تعريف وتمجيد از او در جمعهاي خانوادگي و دوستانه استفاده نماييد.
توصيه هايي به عروس يا داماد هاي تازه وارد
اگر تازه وارد جهان متاهلها شده و براي نخستين بار است که رابطهبا خانواده همسر را تجربه مي کنيد و از طرف ديگر احساس مشکل يادخالت از طرف خانواده همسرتان داريد بهتر است اين روش را امتحانکنيد.
مثلا شما و همسرتان تازه ازدواج کرده ايد. شما به عنوان يک مرد از دستپدر زن تان جان به لب شده ايد. پدر زن شما آخرهفته ها بهشما تلفن مي زند و به ديدن شما مي آيد. پدر همسرتان در موردپول خرج کردن و بودجه بندي تان هم اظهار نظر مي کند، ايراداتخانه شما را گوشزد مي کند و مثلا به شما دايما گوشزد مي کندکه وقت تعويض ماشين تان رسيده است. شما مي دانيد که پدر زن تانحسن نيت دارد ولي توصيه ها و انتقادهاي او را دوست نداريد.
براي حل اين مشکل بايد اين مراحل را طي کنيد
مرحله اول: احترام متقابل- در حل اختلاف بايد تا حدودي خطر را به جانبخريم اما احترام متقابل خطر را کم مي کند
مرحله دوم: مشخص کردن مشکل واقعي- وقتي بستگان يکي از طرفيناولويت پيدا مي کند، طرف ديگر احساس غريبه بودن مي کند.مثلا شما با همسرتان ازدواج کرده ايد و مي خواهيد با وي زندگيکنيد، با وي اخر هفته ها را بگذرانيد و در مورد مديريت مالي و ..خودتان دو نفر تصميم بگيريد ولي به نظر مي رسد پدر زن تاناين موقعيت را از شما گرفته است.
مرحله سوم: يافتن زمينه هاي مورد توافق- شما و همسرتان متوجه شده ايدکه پدر زن تان مرد خوش قلبي است اما مانع از زندگي زناشوييشما شده است. شما دو نفر متوجه شده ايد اگرچه کمکها وراهنمايي هاي ايشان به شما کمک کرده است ولي مشکلاتي هم به وجود آوردهاست به همين دليل هر دو نتيجه مي گيريد که بايد سبک زندگيخود را عوض کنيد و حتما برخي از آخر هفته ها را پذيراي مهماننباشيد و صرف خودتان دو نفر کنيد.
مرحله چهارم: مشارکت متقابل- پي بردن به مشکل اصلي، راه رابراي مشارکت زن و شوهر در حل اثر بخش مشکل هموار مي کند.
اگرکسي ازشما(زن ياشوهر)بپرسد همسر شما براي اينکه شمارابهبهترين نحوممکن خوشبخت کند چه بايد بکند، چه جوابي مي دهيد؟کمي به اين پرسش مهم فکر کنيد.
پاسخ بسياري اززوج ها به اين سوال بکي ازمهم ترين مسايلدرزندگي مشترک است، يعني توجه ومراقبت، به بيان ساده تر، زنوشوهرها مي گويند بهترين کاري که همسرشان مي تواند براي حداعلايخوشبختي شان انجام دهد نه شهرت وثروت، بلکه توجه به او ومراقبتازاوست.
اگر پاسخ شما هم چنين است، آنوقت سواليديگرپيش مي آيد: دوست داريد همسرتان چگونه به شماتوجه وازشما مراقبت کند؟ دراين مورد کمي بيشتر بگوييم. وقتيازدواج مي کنيد، شما وهمسرتان با عشق زندگي راشروع مي کنيدو برايخوشبخت کردن همديگر کاملا برانگيخته مي شويد.
در اين راه، گويي همه چيز براي شما مهيا شده يا ميشود. اما گاهي شايد نتوانيد راه درست مراقبت وتوجه را پيداکنيد. اگراين طورشود، عشق ومحبت که لازمه اصلي تداوم زندگيمشترک است، درشما کم مي شود وبه خاموشي مي گرايد. فراموش نکنيدکه صرف تعهد به خوشبخت کردن يا توجه به همديگر نيست، بلکه بايددراين راه دست به اقدام بزنيد. اما چه کار بايد کرد؟
روان شناسان مي گويند مهم ترين جنيه در مراقبت وتوجهدرزندگي مشترک ارضاي نيازهاي عاطفي زن وشوهر درخانه وخانوادهاست. اما نيازعاطفي چيست؟ خيلي ساده وخلاصه، نيازعاظفي يک ولعاست، ولعي که اگر ارضا شود، به شما احساس شادکامي وراحتي وخشنوديدست مي دهد واگر ازضا نشود، احساس محروميت وناخوشايندي وناراحتيمي کنيد.
آيا تا به حال درخيابان زن وشوهري راديده ايد که درکنارهم عاشقانهوخرامان حرکت مي کنند، گويي همه خوشبختي عالم را دراختياردارند؟چه احساسي ازاين صحنه به شما دست داده است؟ اگر آرزو کردهايد که اي کاش شما هم باهمسرتان چنين حال وروزي را مي داشتيد،بدانيد که اين يک ولع است که ازضا نشده مانده.درواقع، اين نياز ارضانشده عاظفي در زندگي شماست.
به تعداد همه زندگي هاي مشترک نيازهاي عاظفي وجود دارد، ولي بعضيازآنها به علت اينکه اصلي تر ازبقيه اند وخوشبختي بيشتري ازآنها بهدست مي آيد مهم ترند وما آنها را مهم ترين نيازهاي عاظفي زن وشوهرهامي دانيم.
اين نيازها که در ده دسته قرار ميکيرند، درصورتي که خوب ارضا شوند،سبب مي شوند تا عشق ومحبت زن وشوهري که باهم يک زندگي مشترک راتشکيل داده اند، به هم زيادتر شود وخوشبختي رادرکنار هم احساس کنند.اولين نياز عاطفي ابراز محبت وعاطفه ورزي است که درذيل به آن ميپردازيم.
عاطفه ورزي وابرازمحبت
يک رابطه عاشقانه چند جزيا رکن حياتي دارد: احساس ايمني، احساسمراقبت ومحافطت، احساس راحتيواحساس تاييد شدن وتحسين. عاطفه ورزي مشکلاصلي رابطه عاشقانه است وبه يک معنا اين اجزاي حياتي را به طور نماديننشان ميدهد. عاطفه ورزي به شکلي بيانگر ابرازمراقبت وتوجه است.يعني عامل اصلي خوشبختي زوج ها درزندگي مشترک. وقتي زن يا شوهريبه همسر خويش عاطفه نشان مي دهد، دو پيام براي او مي فرستد:
1توبراي من اهميت بسياري داري وبنابراين، باتمام وجودم ازتو مراقبتوبه تو توجه مي کنم.
2من به مشکلاتي که برايت پيش مي آيد حساسيت دارم( نگران ميشوم) و وقتي به من نيازداري، درکنارت خواهم بود.
اين پيام هاي نهفته در عاطفه ورزي وابرازعشق به همسر چناناهميتي دارند که گفته مي شود عاطفه ورزي چسب وملاط روابطعاشقانه است، يهني عامل تحکيم کننده ومودت بخش زندگيمشترک. نبود عاظفه ورزي دريک زندگي مشترک به تدريج بهبيگانگي زن وشوهرها منجرمي شودووجودش آنان راازنظر عاطفي بههم پيوند مي زند. اما يک سوال. چگونه مي توانيد بفهميدکه به ابراز محبت همسرتان نياز داريد؟پاسخ هرچند ساده است،متاسفانه عده اي اززن وشوهرها آن را نمي دانند. اگر وقتي همسرتانبه شما ابرازمحبت وعشق وعاطفه مي کند، احساس يا فکر مي کنيد که وايچقدر معرکه است يا درمواقعي که همسرتان به شما به قدر کافي ابرازعشق ومحبت نمي کند احساس ناراحتي مي کنيد، شما ازنظر عاطفي نيازمندعاطفه ورزي هستيد.
راه هاي عاطفه ورزي
اما عاطفه ورزي ازچه راه هايي ميسر است؟ انتقال عاطفه به همسر ازراه هاي بسياري ميسر وممکن است. لزومي ندارد اين راه ها هميشهپرخرج باشند. تنها کافي است همسرتان را در آغوش بگيريد، اورا ببوسيد، به او بگوييد که دوستش داريد( اين جمله را برزبانبياوريد، نه اينکه با خود بگوييداو مي داند يا بايد بداندکه منچقدر دوستش دارم)، دستش را بگيريد، با او به پياده رويبرويد، درمواقعي که درکنا هم نيستيد به او زنگي بزنيد، محبت تانرا به او نشان دهيد، شاخه اي گل يا هديه بدهيد يا حتي وسيله ايکه داشتن اش را آرزو مي کند برايش بخريد وبعد به او بگوييد کهفقط براي تو اين را خريدم اينها همه نمونه هايي ازعاطفه ورزي بههمسرند. فراموش نکنيد ابرازمحبت به همسر به افزايش عشق ومحبت ميانجامد، اين احساس مراقبت وتوجه را نشان مي دهد وبه تحکيمخانواده مي انجامد.
درعشق ورزيدن خبره شويم
چند راهکار اصلي براي ابرازعاطفه وعشق ومحبت به همسر وجوددارد.اگرشما وهمسرتان تلاش کنيد آنها را مرتب ومنظم انجام دهيد،مي توانيد در عاظفه ورزيدن خبره شويد. ممکن است کسي بگويد اينهادر بعضي موارد تظاهر است وواقعي نيست، اما اينها راهکارهايي واقعي اند.
مشکل اين است که بسياري از زن وشوهرها ياد نگرفته اند آنها راعملي کنند وواقعيت اش، کسي هم به آنها ياد نداده است. پساگر تلاش کنيد، ثمراتش را خواهيد ديد. امتحان کنيد.
درحالي که بهم به سراغ صبحانه مي رويد، به ا بگوييد که دوستشداريد.(نترسيد، اززياد گفتن جمله دوستت دارم کسي لوس نميشود)
طي روز وازمحل کار يکي دومرتبه به او زنگ بزنيد وجوياي احوالشباشيد.
بعد ازاتمام کار روزانه وقبل ازرسيدن به خانه به او تلفن بزنيدوبگوييد که به خانه خواهيد آمد وبعد بازهم جمله جادويي راتکرارکنيد.
حاقل هفته اي يک بار يک دسته گل براي همسرتان بخريد وکارتي رويآن بگذاريد ودر آن جمله اي احساسي وعاشقانه بنويسيد( مثلا دوستتدارم، عزيزم)
وقتي به خانه رسيديد،چند لحظه اي درباره گذران روز با اوحرف بزنيد. توجه کنيد که دراين لحظه که همسرتان در حال صحبت کردناوليه است، هيچ کار ديگري نکنيد تا حواستان پرت نشود.براي شروع اين کار مي توانيد از او بپرسيد امروز جه خبر؟اگر فرزندي داريد سعي نکنيد سر صحبت با همسرتان را بااحوالپرسي ازفرزندتان بازکنيد.
شام را باهم بخوريد وموقع شام هم بازعشقتان رابه اوابرازکنيد.( جملهجادويي را برزبان بياوريد.)
طلاق يکي از پيامدهاي ناگوار و تلخ زندگي است که طبعابراي گروهي کثيري از انسانها اجتناب ناپذير مي باشد.اگر چه در اين پروسه جدايي والدين بعضا کمک مي کند تاآينده اي دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان دراين راه صدمه ديده و حتي خود را مقصر و محکوم مي بينند. بهمين خاطر دراينجا بطور اختصار به اين موضوع اشاره شده و سعي داريم تا بابازنگري آن دريابيم که چگونه والدين مي توانندعلي رغمجدايي شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اينکه فرزندان دچارصدمات جدي روحي و رواني گردند.
تأثير طلاق بر فرزندان چيست؟
تأثير مستقيم آن تزريق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گيجي و بهتزدگي است. اما بايد اذعان داشت که کودکان مي توانند پس ازمدتي به حيات طبيعي خود بازگردند. البته در اين رابطه نقش والدينبسيار اساسي است. آنان بايد کودکان خود را زير چتر حمايت خودقرار دهند و هدايت صحيح را از آنان دريغ نکنند. طلاق به خصوص برکودکان در دوران ابتدايي تحصيل تأثير عميق تري مي گذارد. حس عدمامنيت کودکان را به شدت آزار مي دهد و آنها از بازگو کردن شرايطخانوادة خود احساس شرمساري دارند. حتي پس از مدتي ممکن است کهبچه ها خود را سرزنش کنند. در اين باره،واکنش بچه ها متفاوتاست. برخي غم و دردنهان خود را ابراز مي کنند و بعضي ديگر آنراپنهان مي کنند.
عملکرد والدين چه مي تواندباشد؟
به بچه ها کمک کنيد تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طريقبيان وبا از طريق نوشتن، نقاشي کردن و يا حتي از طريق موسيقي.
به عواطف بچه ها احترام بگذاريد.به بچه ها اطميناندهيد که احساسات آنها طبيعي است.تاآنجا که ممکن است علل جدايي را برايبچه ها توضيح دهيد تا آنها دريابند که طلاق به علت تقصير آنهاصورت نگرفته است.
اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچه هايي که تجربة مشترکيدارند آشنا سازيد تا آنها بفهمند که تنها نيستند. اگر امکان داردبچه هاي خود را با گروه هاي درماني مخصوص طلاق آشناسازيد.
ترس و اضطراب ترس و اضطراب به خصوص دامنگير بچه هايي مي شودکه مدارس ابتدايي را مي گذرانند.
طلاق با خود حس عدم امنيت را در کودکان مي پروراند. پس ازطلاق برخي از بچه ها از حس عميق ناتواني رنج مي برند.
بچه هاي کوچک تر گاه فکر مي کنند که والدين در فکر ترکآنها هستند و اين حس ناامني آنها راتشديد مي کند. درگيري والديننيز استرس و اضطراب بچه ها را شدت مي بخشد. امکان دارد که عوارضفيزيکي از جمله سردرد، درد معده و غيره در کودکان نمايان شود.
واکنش بچه هاي بزرگ تر عموماً انزوا و خلوت گزيني استکه خود گواه ديگري بر ترس و نگراني آنهاست.
عملکرد والدين در اين زمينه:
در حضور بچه ها با يکديگر دعوا نکنيد به قول ارد بزرگاستاد برجسته اخلاق "هيچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان رابازخواست نکنيد ".
تا آنجا که ممکن است عناصر تنش زا را براي کودکان کم کنيد.
به بچه ها پيرامون آيندة زندگيشان اطمينان دهيد: مثلاًچه کسي از آنها مراقبت مي کند و يا کجا زندگي خواهندکرد.
به بچه ها اطمينان دهيد که آنها را دوست داريد و از آنها مراقبتو حمايت خواهيدکرد.
از بچه ها نظر بخواهيد و حمايت هاي خود را به شکل مداوم و باثبات تکرار کنيد.
با هريک از بچه ها وقت خاصي داشته باشيد.
به بچه ها ياد دهيدچگونه استرس و نگراني خود راابراز کنند.
خشم و از کوره در رفتگي خشم نيز يکي ديگر از مظاهر رفتارياست که کودکان به خصوص در مدارس ابتدايي از خود نشان مي دهند.گاه بچه ها از والدين خشمگين هستند و آنها را سرزنش ميکنند. بچه هاي بزرگ تر گاه آشکارا والدينشان را شماتتمي کنند. خشم بچه ها گاه با زير سؤال بردن قوانين خانه و ياوظايفشان جلوه گر مي شود. گاه نيز به شکل فعال فرزندان طلاقبا بچه هاي ديگر به زدوخورد مي پردازند.
عملکرد والدين در اين زمينه:
بگذاريد بچه ها بدانند که خشم يکياز مظاهر طبيعي طلاقاست.
راه هاي سالم ابراز خشم را به کودکان آموزش دهيد (مثلاً در ميانگذاشتن، ورزش و يا کارهاي هنري).با راه هاي ناسالم ابراز خشم (زدو خورد) مقابله کنيد و در پيش گرفتن راه هاي سالم را تشويقکنيد.
به بچه ها ياد دهيد چگونه با بچه هاي ديگررفتارکنند.
معلمان و ساير مددکاران ار از وضعيت طلاق مطلع سازيد تا آنها نيز بهکمک بچه ها بشتابند.
بايد دانست که زمان براي احياي مجدد فرزندان امري ضروري است.
شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزريق حمايتها و هدايت هاي صحيح، بسيارياز کودکان دوباره به حيات طبيعي خود برميگردند. اما اگر اضطراب و تشويش کودکان به شکل فزاينده ايتداوم يافت، آنگاه بايد از مشاورين متخصص در اين رابطه کمکجست.
با اميد به آينده اي پر بار و روشن تر براي فرزندان ما که آيندهسازان ايران و ايراني خواهند بود
يکي از موضوعاتي که ذهن خيلي از خانم ها را به خود مشغول مي کند ايناست که چگونه مي توانند بر همسر خود تاثير بگذارند.درمقالات متعدد ،راهها ي گوناگوني را بيان کرده ايم مانند:اخلاق خوش،صبر،احترام به همسر و… اما تمام زنان در برخي مواقع ازسلاحي استفاده مي کنند که اتفاقا شوهرشان را تحت تاثير قرار مي دهد.البته ما در اين مقاله اصلا قصد نداريم شما را به اين کار تشويقکنيم.
وقتي زن ها اشک مي ريزند، بوي اشک مردان را تحت تاثير قرار مي دهد.اگر حتي اشک را نبينند و صداي گريه را نشنوند، خشمشان کم ترمي شود. به علاوه اشک، نه گفتن به زبان شيميايي به ميل جنسيمردان است.
انسان ها در موقعيت هاي متفاوتي اشک مي ريزند. البته اشک مخصوص انساننيست و در موجودات ديگر هم ديده مي شود. اما آيا اشک ريختن فقطتاثير فردي دارد و مثلا شما را آرام تر مي کند، يا اين که رويديگران هم مي تواند اثري داشته باشد؟ شايد سوال جالب تر اين باشدکه اشک چه طور روي ديگران تاثير مي گذارد؟
اولين حدس دانشمندان اين بود که اشک ريختن روي احساس شادي يا غمديگران تاثير دارد؛ اما با کمال تعجب مشخص شد که اشک افرادتاثيري روي شادي و يا ناراحتي ديگران ندارد و تغييري نه در جهتمثبت و نه منفي در خلق ديگران ايجاد نمي کند. بلکه مهم ترينتاثير اشک، کاهش ميل جنسي در مردان است!
به گزارش محققين دانشگاهي در خاورميانه اشک هاي دو زن را کهدر حال تماشاي يک فيلم غمگين بودند جمع آوري کرده و دستمال کتانيرا به آن آغشته کردند. همچنين محلول نمکي درست کردند و پساز قطره قطره ريختن آن روي صورت همان زن ها، دستمال ديگري را بااين محلول نمکي آغشته کردند. بررسي اين محققان روي تاثير بوي اشکمتمرکز شده بود!
از ?? داوطلب مردي که در اين مطالعه شرکت کردند، هيچ کدام بابوييدن اشک و محلول نمکي، نتوانستند تفاوت آن ها را تشخيص بدهند.سپس از آن ها خواسته شد که در سه حالت به يک سري عکس ازچهره زنان نگاه کنند و به جذابيت آن ها امتياز بدهند. درحالت اول با دستمال آغشته به محلول نمکي در حالت دوم با دستمال آغشتهبه اشک زير بيني و در حالت سوم بدون هيچ دستمالي.
محققين به اين نتيجه رسيدند که فقط بوي اشک واقعي، امتيازي را کهمردان به جذابيت مي دهند، کاهش مي دهد. به علاوه بوي اشک هيچتاثيري بر ارزيابي آن ها از شدت غم تصوير زنان نداشت.
سپس براي اين که مشخص شود آيا غم تاثيري بر کاهش ميل جنسي مرداندارد يا نه، عکس ها را با يک فيلم غمگين عوض کردند.پژوهشگران اين بار براي ارزيابي ميل جنسي، ميزان تستوسترونموجود در بزاق مردان را اندازه گرفتند و متوجه شدند که فقط درمرداني که هنگام تماشاي فيلم، دستمال آغشته به اشک واقعي را بومي کردند، هم در طول پخش فيلم و هم بعد از آن، مقدار تستوسترونکاهش يافته است.
محققان بر اين باورند که هدف اشک، نه کاهش ميل جنسي مردان که کاهش سطحتستوسترون است که عامل اصلي رفتار پرخاشگرانه و خشونت درمردان است. بنابراين اشک با بوي خود به طرزي نامرئي قدري از خشم مردانمي کاهد.
محققين براي اطمينان بيشتر، آزمايش ديگري انجام دادند. اين باردر حالي که محققين با تصويربرداري ام.آر.آي عملکردي، الگويفعاليت مغزي داوطلبان را مشاهده مي کردند، به آنها فيلم هايي نشاندادند که در شرايط عادي به افزايش تستوسترون منجر مي شود. آزمايشچندين بار تکرار شد: با فيلم هاي شاد، غمگين و خنثي، در حالبوييدن اشک واقعي، محلول نمک و بدون بو. مقايسه الگوهاي مغزي همنشان داد اشک عامل خاموشي ميل جنسي در مردان است.
ابن نتايج بدان معني است که اشک نوعي پيام شيميايي مي فرستد کهروي مردان تاثير مي گذارد و اين مستقل از ديدن يا شنيدن اشکريختن زنان است! اما اين تاثير اشک به چه دردي مي خورد؟
محققان بر اين باورند که هدف اشک، نه کاهش ميل جنسي مردان که کاهش سطحتستوسترون است که عامل اصلي رفتار پرخاشگرانه و خشونت درمردان است. بنابراين اشک با بوي خود به طرزي نامرئي قدري از خشم مردانمي کاهد.
از سوي ديگر، اشک نوعي پاسخ «نه» از طرف زن به مرد است، آنهم به زبان شيميايي!
شور عشق، استارت يا سوخت
شور عشق، يعني همان احساساتي که اوايل آشنايي با يک نفر، ما را مشغولمي کند و خواب و خوراکمان را مي گيرد، مبناي درستي برايزندگي مشترک نيست؛ يعني اين قبيل عواطف مثل استارت ماشين عمل ميکنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکتدرآورد. ولي ما نمي توانيم فقط با استارت زدن و باک ِ بدون بنزين حرکتکنيم. شواهد زيادي هم براي اثبات اين نکته وجود دارد- مثلاًپژوهشگري به نام آرون تعداد زيادي از افرادي را کهدچار عشق حاد و آتشين بودند زير دستگاهي که از کارکرد مغزعکس مي گيرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کننديا عکس آنها را نشانشان داد. کارکرد مغزي اين افراد نشان داد کههنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت هايي فعال مي شود که مربوطبه «پاداش فوري» است- همان قسمت هايي که اگر گرسنهباشيم و غذا بخوريم فعال مي شود؛ يا در افراد معتاد به کوکائين، همانقسمتي که بعد از مصرف ماده ي مخدر به فعاليت مي افتد. اين قسمت هايمغز، تشکر فوري را اعلام مي کنند، و يک چيز فوري طبعاً دوامزيادي هم ندارد. در حالي که مغز، قسمت هاي ديگري هم دارد کهمربوط به پاداش هاي طولاني مدت است.
دو پژوهشگر ديگر به اسم هاي بارتل و ذکي آمدند همينکار را روي کساني کردند که عشقشان تداوم پيدا کرده بود و بهاصطلاح عشق رفيقانه داشتند- همان نوع عشقي که شور و هيجانش از بينرفته اما صميميتش مانده و با مرور زمان، بيشتر هم شده است .عکس کارکردمغز اين افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمت هايي از مغز آنهارا فعال مي کند که مربوط به «پاداش هاي بلندمدت» است- همان قسمتهايي که وقتي شما به شغل مورد علاقه تان فکر مي کنيد يا موسيقي موردعلاقه تان را گوش مي کنيد، يا در لحظات آرامش مذهبي، در ذهنتانفعال مي شود.
نتيجه ي اين پژوهش ها نشان مي دهد چون پاداش فوريهميشه تاييدکننده ي چيزهايي است که قابل اتکا نيستند، عشقرمانتيک هم که دستمايه ي شعر و غزل و رمان و فيلم هاي زيادي شده است وچيز قشنگي هم هست قابل اتکا نيست. در عوض، عشق رفيقانه قابلاعتماد، اصيل و ماندگار است.
بعضي اقوام اصلاً نمي دانند عشق چيست؟
عشق رمانتيک نه تنها کوتاه مدت و غيرقابل اتکاست که حتي اصيل هم نيست.يعني اين طور نيست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، ازضروريات زندگي محسوب شود. به نظر شما آيا در بين همه ي اقوام وملت ها شور عشق وجود دارد؟ يعني مردم ِ همه ي جوامع و فرهنگ هاعشق رمانتيک را به اين مفهومي که ما مي شناسيم مي شناسند؟
دو پژوهشگر به نام هاي يانکويچ و فيشر، 166 فرهنگو قوميت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبيات و هنرشان بررسيکرده اند و به اين نتيجه رسيده اند که در 147 فرهنگ، عشق رمانتيکوجود دارد؛ اما در 19 قوميت،هيچ شواهدي از اين عشق در ميان نيست؛يعني در فرهنگ، ادبيات ، شعر و هنرشان هيچ اشاره اي به اينشور عاشقانه نشده است؛ اما تشکيل خانواده مي دهند، به خانواده شانعلاقه دارند و براي آنها فداکاري هم مي کنند. يعني آن رمانتيسيسم کهدر ادبيات غربي و در ادبيات ايراني خودمان هم مي بينيم در آنفرهنگ ها معنايي ندارد. پس عشق رمانتيک چيزي نيست کهبگوييم لازمه ي هر زندگي است؛ بلکه همان موتور محرک اوليهاست. 19 قوميت از اين موتور استفاده نمي کنند و ماشينشان بدون ايناستارت هم روشن مي شوند.
در پژوهش ديگري از حدود شش هزار دختر و پسر قبل ازازدواج پرسيده اند که «شما دوست داريد عشق رمانتيک مبنايازدواجتان باشد يا نه؟»
90 درصد آنها جواب مثبت داده اند. يعني گفته اند «دوست داريم ايناحساسات را تجربه کنيم.» اما بعد از چند سال، از همين افراد، بعداز ازدواجشان پرسيده اند «آيا آن رمانتيسيسم اوليه در ازدواجتانوجود داشته يا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفته اند درنهايت با فردي ازدواج کرده اند که عاشقش نيستند و رابطه ي رمانتيکي همبا او ندارند؛ يعني حتي خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافيبراي ازدواج است و نه حتي شرط لازم.
عشق نوعي بيماري است؟
برخي از پژوهشگرها روي اين موضوع متمرکز شده اند که «آياعشق آتشين صرف نظر از عشق نافرجام، يک بيماري پاتولوژيک است يانه؟» و جالب است بدانيد روان شناسان بيشترين شباهت را بين عشق و يکبيماري خاص رواني به نام وسواس اجباري مشاهده کرده اند. در اينبيماري، افکار خاصي به ذهن هجوم مي آورد که فرد گريزي از آنهاندارد؛ اين افکار او را مجبور به ايجاد رفتارهاي خاصي مي کند کهاگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زيادي مي شود. مثلا کسيعادت دارد هر شب 10 بار دست هايش را بشويد و اگر 8 بار اين کاررا انجام بدهد درونش منقلب مي شود و نمي تواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علايم باليني شبيه اين بيماري است، که از نظرآزمايشگاهي هم به آن شباهت دارد. در بيماري وسواس اجباري، يکناقل خاص در سلول هاي پلاکت خون بيمار افزايش پيدا مي کند.پژوهشگري به نام مارازيتي، افراد عاشق را به اين طريقآزمايش کرده و به اين نتيجه رسيده که آنها هم درست همين حالت رادارند. پس عشق يک حالت وسواس اجباري ايجاد مي کند که در آن فردعاشق دچار افکار و عادت هاي خاصي مي شود که نمي تواند از دستآنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پي در پي با معشوق وفکر کردن مداوم به او که عملکرد عادي ذهنش را مختل مي کند.
هوش عاطفي ات را بالا ببر
با تمام اين حرف ها، امروز دانشمندان به اين نقطه رسيده اند که«اگر عشق و احساسات قابل اتکا نيستند پس چه چيزقابل اتکا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تاعشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريه اي شکل گرفت کهاگر برخي شباهت هاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صمميت ورفاقت بيشتري بين آنان به وجود مي آيد که مي تواند ازدواج موفق راتضمين کند. اما تجربه نشان داد که اين اتفاق هم نمي افتد. آقاياشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به اين نتيجه رسيد کهخيلي از طلاق ها، بر خلاف انتظار، در مواردي اتفاق مي افتد که انتخاباوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهت هايي بههم داشته اند اما پس از ازدواج تغيير کرده اند. پس خيلي وقتها مشکل اينجاست که آدم ها تغيير مي کنند؛ اما با هم تغيير نمي کنند:در دو مسير يا با سرعت هاي متفاوتي تغيير مي کنند. پس حالا اينسوال به وجود مي آيد که «اگر شباهت اوليه هم ضامن صميميت نيستپس چه چيز مي تواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوج هارا تضمين کند؟»
پژوهش هاي زيادي نشان داده اند که هوش عاطفي يکي از مهمترينعوامل موفقيت ازدواج است. هوش عاطفي نوعي از هوش است که به ما کمک ميکند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيانکنيم. آنها را خوب کنترل و هدايت کنيم. ظرفيت هاي خودمان را بشناسيم ودر مجموع يک حس مثبت کلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرفديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درک کنيم و نسبت به آن واکنشاجتماعي يا بين فردي مناسب داشته باشيم.
هوش عاطفي به ما کمک مي کند که وقتي دچار تعارض در احساساتمان ميشويم فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مساله اي معمولي حلش کنيم .ايننوع هوش، يک چيز ذاتي نيست و در شرايط محيطي شکل مي گيرد ودر ميان تمام عوامل موثر در موفقيت در ازدواج، کليدي ترين نقش رادارد؛ اگر دو طرف داراي هوش عاطفي بالايي باشند مي توانند بفهمندکه چطور همراه و همگام با تغيير احساسات و عواطفيکديگر تغيير کنند تا زندگي شان به رشد و صميميت بيشتريمنجر شود.
چقدر عاشق هستيد ؟
عشق هم بالاخره اتفاقي است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ مي دهد.براي خيلي از روان شناس ها مطالعه اين پديده جالب است. بعضي هامانند استرنبرگ حتي نظريه اي علمي درباره عشق دارند.استرنبرگ معتقد است که يک عشق کامل سه جنبه دارد. اولين جنبه،وفاداري به معشوق است، دومي، احساس صميميت نسبت به او و سومي، داشتنميل جنسي به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اينها کهوجود نداشته باشد، يک جاي کار دارد مي لنگد. پرسشنامه زيرخيلي به جزييات عشق کاري ندارد و مي خواهد به طور کلي بگويد کهآيا شما عاشق هستيد يا نه؟ اين تست در دانشگاه نورس ايسترنبوستون تهيه شده است و خوب، معلوم است که بيشتر براي دانشجوها کاربرددارد.
چگونه از اين تست استفاده کنيم؟
عبارات زير را بخوانيد. معشوق تان را تصور کنيد و نام معشوق تان را بهجاي کلمه او بگذاريد. حالا اگر با هر عبارت به طورکاملموافق بوديد، عدد 7، اگر نسبتا موافق بوديد، عدد 6 ، اگرکمي موافق بوديد عدد 5، اگر عبارت را هم درست مي دانستيد و همغلط (يعني در مورد نظرتان مطمئن نبوديد)، عدد 4، اگر با آن کميمخالف بوديد، عدد 3، اگر نسبتا مخالف بوديد، عدد 2 و اگر بهطور کامل مخالف بوديد عدد 1 را جلو عبارت بنويسيد.
1) براي رسيدن به او خيلي عجله دارم. ?
2) او را خيلي جذاب مي دانم. ?
3) او نسبت به بيشتر مردم، عيب هاي کمتري دارد. ?
4) براي او هر کاري که لازم باشد، انجام مي دهم. ?
5) به نظر من، او خيلي دلربا است. ?
6) دوست دارم احساساتم را با او در ميان بگذارم. ?
7) وقتي با هم کاري را انجام مي دهيم، کار برايم خيلي خوشايند است.?
8) دوست دارم که او حتما مال من باشد. ?
9) اگر اتفاقي براي او بيفتد؛ خيلي ناراحت مي شوم. ?
10) خيلي وقت ها به او فکر مي کنم. ?
11) خيلي مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ?
12) وقتي با او هستم، کاملا خوشحالم. ?
13) برايم دشوار است که براي مدتي طولاني از او دور باشم. ?
14) خيلي به او علاقه دارم. ?
راهنماي نمره گذاري:
حالا عددهايي را که جلوي هر عبارت گذاشته ايد، با هم جمعبزنيد.
• شمايي که بالاي 89 نمره آورده ايد، وضع تان خراب است. شما بدجوريعاشق شده ايد و اگر صادقانه به پرسش ها پاسخ داده ايد،در عشق تان هيچ شکي نمي توان کرد.
• اگر نمره تان حول و حوش 78 تا 88 مي چرخد، شما هم بهاحتمال خيلي زياد عاشق هستيد و چيزي نمانده است که در بالاي قلهعشق بايستيد.
• اما اگر نمره تان بين 68 تا 77 باشد، احتمال کمتري وجود داردکه عاشق باشيد. اما شما هم به هر حال عاشق ايد.
• کساني که از 68 پايين تر آورده اند، بهتر است که خودشان راگول نزنند. به احتمال زياد چندان عاشق نيستند.
• کساني که از 58 پايين ترند، به هيچ وجه عاشق نيستند. اينگروه بهتر است پيشه ديگري براي خودشان دست و پاکنند و يا اسم احساسات رقيق شان را نگذارند عشق!
روابط مي تواند هم بهترين و بالاترين لذت زندگي و همبزرگترين چالش آن باشد. اما معمولاً ترکيبي از هر دوياينهاست در دنيايي که بي وقفه به سمت بازسازي و تحول پيش مي رود،خيلي از افراد مشغول بازنگري روي اولويت هاي زندگي خودهستند.
از اين گذشته، آيا ما زندگيمان را با اين سوال که "موجوديبانکم چطور پيش مي رود؟" ارزيابي مي کنيم؟ مطمئناً خير.مهمترين سوالي که بايد پاسخ دهيم اين است که "آيا کساني هستند کهدوستم داشته باشند؟" يا "کسي هست که من دوستش داشته باشم؟"
وقتي يک رابطه خيلي مهم بر هم مي خورد، چه از طريق طلاق باشد ياطرق ديگر، قبل از اينکه يک رابطه جديد را شروع کنيد بايد خودتانرا براي موفقيت آماده کنيد.
در زير 5 تصميم مهم را عنوان مي کنيم که براي ايجاد يک رابطه عاشقانهو موفق بايد اتخاذ کنيد و به آن پايبند باشيد.
1. "اول بايد با خودم قرارملاقات داشته باشم."
بهترين نشانه نوع رابطه اي که با افراد خواهيد داشت، نوع رابطه اي استکه با خودتان برقرار مي کنيد. پس اولين قرار ملاقات ها را باخودتان بگذاريد تا دوباره جاي پايتان را روي زمين محکمکنيد. همان عشق و محبتي که مي خواهيد به شريک زندگيتان در آيندهداشته باشيد اول به خودتان ارزاني کنيد. براي شامتان شمعي روشن کنيد،براي خودتان چند شاخه گل بخريد، و صبحها که از خواب بيدارمي شويد، جلوي آينه زيبايي خود را تحسين کنيد.
2. "خصوصياتي که از شريک زندگي آينده خود انتظار دارم را مشخص ميکنم."
از روابط گذشته تان که شکست خورده اند، الان ديگر خصوصيات،ويژگي ها و رفتارهايي که به دردتان نمي خورند را شناخته ايد. اينخصوصيات را يادداشت کنيد و بعد از خودتان بپرسيد که مي خواهيدطرف مقابلتان چه صفاتي داشته باشد. مثلاً به جاي صفات خود محوريا بي وفا، مي توانيد صفات بامحبت و وفادار را بنويسيد. روي نقاط وصفات مثبت متمرکز شويد و از آنها بعنوان معياري براي انتخاب استفادهکنيد.
3. "رابطه قبليم را کاملاً از آينده ام بيرون مي کنم."
اگر مي بينيد که مداوم درحال حرف زدن از رابطه قبليتان هستيد ياسعي داريد که مدام فرد کنوني را با قبلي مقايسه کنيد، دست نگهداريد و ببينيد آيا واقعاً براي آشنا شدن با يک فرد جديد آمادگيداريد يا نه. صحبت درمورد تجارب قبلي بعنوان مطلع کردن طرف مقابلاشکالي ندارد اما صحبت کردن مداوم و گله و شکايت فقط طرفتان رادورتر مي کند. اگر طلاق گرفته ايد، چرا اجازه مي دهيدکه آن فرد قبلي هنوز هم اين همه زمان و توجه شما را در زندگيتاناز آنِ خود کند؟ چنين احساساتي را مي توانيد با دوستان ديگريا يک روانشناس درميان بگذاريد.
4. "با کسي رابطه برقرار مي کنم که از نظر احساسي سالم باشد."
با خودتان قرار بگذاريد که با کسي که وارد رابطه مي شويد حتماًفردي مسئوليت پذير، خودکفا، و از نظر احساسي کاملاً سلامت باشد.ببينيد روابط او با خانواده اش چگونه است؟ به چيز خاصياعتياد ندارد؟ ساختن دوباره زندگي بعد از طلاق خيلي انرژي مي بردپس اجازه ندهيد هر مجنوني آنرا دوباره بر هم بريزد.
5. "به دنبال علايقم مي روم."
آيا سرگرمي يا علاقه خاصي داريد؟ ديگر آنها را کنارنگذاريد و درعوض هرچه زودتر خودتان را به آن مشغول کنيد.کمي تفريح کنيد. تازه اين احتمال هم وجود دارد که در همين حين و بينبا فرد جديدي آشنا شويد که علايق و احساساتي شبيه به شما داشته باشد وبتوانيد رابطه خوبي با او شروع کنيد.
بنابر آخرين آمار منتشر شده در تهران بزرگ و بسياري از شهرهايديگر كشورمان، روند طلاق رو به افزايش است. اين در حالي است كهوقتي نيم نگاهي به علل اين پديده ناهنجار در ميان زوجين مياندازيم، مي بينيم كه خيانت از سوي طرفين يكي از مهم ترين دلايل ايننوع طلاق ها به شمار مي رود كه البته تنها دليل نيست اما همين يكنشانه كافي است كه شك و بدبيني را در ميان زوجين همچون بذريبكارد و اگر زوجين روش مقابله با اين نوع بدبيني ها و شك راندانند، طبيعتا شالوده خانواده شان خيلي زود از هم خواهدپاشيد.
بدبيني به همسر اشكال متفاوتي دارد،خيلي از زوجين بدبيني هايبيمارگونه خود را نوعي رفتار طبيعي تلقي مي كنند و آن را باعناويني همچون غيرت و تعصب ومراقبت توجيه مي كنند، حال آن كهواقعيت چيز ديگري است.
اساسا بدبيني به همسر در3 حالت كلي بروز مي كند
گروه اول افرادي هستند كه بدبيني در ذاتشان است. اين افراد را ازهمان ابتداي زندگي براحتي مي توان شناخت؛ آن زمان كه نسبت به هرموضوعي نيمه خالي ليوان را مي بينند و در رابطه با پيرامون خودنوعي نگاه منفي دارند.
گروه دوم افرادي هستند كه نوعي وسواس نيز در بدبيني هايشان نهفتهاست. اين دسته از زوجين نسبت به برخي رفتارها و واكنش هاي همسر خود بهجنس مخالف، حال در محيط كاري باشد، نوعي وسواس فكري دارند كه درپاره اي اوقات همراه با بدبيني به وي است كه البته در اين فرمباز هم اختلاف بين زوجين خيلي پديدار نمي شود.
گروه سوم كه در حقيقت روزگاري جزو گروه هاي يك و دوبودند بشدت در معرض خطرند، چرا كه مبتلا به اختلالاتپارانوئيدال مي شوند به اين معنا كه با كنار هم گذاشتن برخيپارامترهاي خيالي به اين نتيجه مي رسند كه همسرشان قطعا در حالخيانت به وي است و اين فكر همچون خوره جسم و روح فرد را نابود ميكند و اگر خوشبين باشيم كه اتفاق ناگواري در اين بين نيفتد،طلاق و جدايي بين زوجين مسالمت آميز ترين اتفاق است.
ريشه هاي بدبيني به همسر
* خيلي اوقات بدبيني و شك بين زوجين از علاقه و عشق زياد بهيكديگر نشات مي گيرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود ميداند و طبيعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برايش سخت و غير قابل هضماست. بتدريج اين عشق و علاقه به نوعي احساس شكست از ديدگاه خودشتبديل مي شود و هر آن فكر مي كند كه زندگي اش در حالفروپاشي است.
*عدم شناخت كافي از همسر، اساس بدبيني و شك به وي است. وقتي مرد ازهمسر آينده اش تصويري ديگر را در ذهن مي پرورانده با ورودبه زندگي مشترك متوجه مي شود كه درانتخابش اشتباه كرده و اين خودنوعي نفرت و انزجار را در وي نسبت به همسرش ايجاد مي كند و طبيعتا اينموضوع مهم ترين دليل مي شود براي پيدايش بهانه گيري ها وبدبيني هاي بيمار گونه.
* فرزندان والدين بدبين و شكاك در طول زندگي ياد مي گيرندكه در آينده نيز نسبت به همسرشان و اطرافيان خود بدبين و شكاك باشند.اين موضوع نقش تربيت خانواده را براحتي روشن مي كند، اين گونه كهفرزندتان از شما بدبيني و شك به همسرش را ياد مي گيرد.
زندگي زناشويي مانند يک گلدان نياز به مراقبت هاي ويژه ايدارد و در معرض خطرات و آفت هايي قرار مي گيرد که بايد مراقبآنها بود. سوء ظن يکي از اين آفت هاست و اگر به موقع و درست بهآن رسيدگي نکنيم ممکن است ريشه اين گياه را مورد هدف قراردهد و زندگي زناشويي را از اساس دچار مشکل کند.
*مراقبت از خانواده در مقابل سنگ اندازي و حسادت هاي دشمنانخانوادگي كه عموما به شكل يك دوست وارد زندگي مي شوند نيزاساس خيلي از بدبيني ها و سوءتفاهم هاست. دوست شما نسبت بهزندگيتان حسادت مي كند و بر همين اساس پروژه اي راپياده مي كند كه اطمينان شما را نسبت به همسرتان سلب كند.
* هميشه سعي كنيد در هر موضوعي با همسر خود صادق باشيد. ريشه بسيارياز بدبيني ها عدم صداقت در ابتداي زندگي است. زن يا مرد رازي رادر زندگي دارد كه مي كوشد آن را از همسرش پنهان كند كهالبته در بيشتر مواقع موفق نمي شود و خود اين پنهانكاري نقطهشروع بدبيني ها مي شود.
* به جنبه هاي مثبت يکديگر توجه کنيد.
* نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خيلي حساس باشيد. اين موضوع برايمردها بايد بيشتر رعايت شود، چراكه خانم ها هر نوع تاخير را دررسيدن به قرار مثبت نگاه نمي كنند و طبيعتا افكار منفي در آنهاشكل مي گيرد.
*در مراودات اجتماعي خود خيلي مراقب باشيد بويژه اگر طرف شما جنسمخالف باشد. هر نوع صحبت غيركاري، مثلا، در خيابان، پارک يااماکن عمومي و حتي در ميهمانيها سعي کنيد نگاه خود را کنترلنمائيد و يا خنده هاي خود را نيز در مقابل ديگران کنترل کنيدچه بسا موجب سوءظن ايشان شود. تماس هاي بي مورد و روابط آزاد درمحيط هاي كاري نتيجه اي شوم در بردارد كه اگر شما هم فكري در سرنداشته باشيد، همسرتان جور ديگري برداشت مي كند.
* در صحبت کردن با نامحرم به ويژه در مقابل همسرتان سعي کنيدنگاه خود را پايين بيندازيد چه اينکه هم جلوي سوءظنشوهرتان را مي گيرد و هم براي خودتان بسيار ارزشمند و مفيد است.
* شناسايي حساسيت هاي که در هر کدام از شما وجود دارد البته فقط بايداين حساسيت ها شناخته شود ولي لازم نيست آن را به رخ طرف مقابلبکشيم.
بدبيني
* از غافلگيري هاي احساسي كه نيازمند پروژه ايپيچيده باشد، پرهيز كنيد. مثلا براي سالگردازدواجتان بخواهيد همسرتان را غافلگير كنيد و نوعيپنهانكاري داشته باشيد. ديده شده كه بسياري از زوجين به اين نوعكارها با بدبيني نگاه مي كنند كه اگر هم به خير و خوشي ختمشود، گمان مي كنند كه پايان خوش كار هم در حقيقت قسمتي ازيك پروژه خطرناك براي خيانت به وي بوده است.
*احترام به يکديگر هم در مقابل خانواده ها و اقوام و دوستانيکديگر و هم در واقعي که به صورت خصوصي در کنار يکديگرهستيد.
* اجتناب از بيان حوادثي که در دوران کودکي يا نوجواني يا دوراندانشجويي براي شما يا دوستانتان اتفاق افتاده . منظور از اين حوادث آنچيزهايي است که زمينه سوء ظن را فراهم مي کند.
* بيان کلمات محبت آميز نسبت به يکديگر مثل : ((تو همه اميد منهستي و من به تو عشق مي ورزم ))، ((من تو را دوست مي دارم ))، ((تو ازهر کس ديگري براي من مهم تر هستي ))، ((علاقه هيچ کس بجز تودر دل من نيست )).