سردي رابطه,بزرگترين عامل سردي روابط,عاشق هاي جوان
واقعيت اين است که هر عشقي روزي از آن تب و تاب شورانگيز ميافتدو از شهر شعرها و شورها به واقعيت زندگي روزمره واردميشود.






براي دختر و پسرهاي جوان و عاشقي که مي خواهند زندگي شان رازير يک سقف شروع کنند هيچ چيز هولناک تر از اين نيست کهبفهمند روزي رابطه شان سرد و بي تفاوت خواهد شد. اماپژمردگي و سردي خطري است که هر رابطه اي را تهديد ميکند.


از عاشق هاي جوان که بپرسيد، مي گويند ما با بقيه فرقداريم. امکان ندارد که دچار سردي روابط شويم. مي گويند کاريمي کنند که رابطه شان هميشه گرم باشد و اگر عشقشان روزي بهسردي برود، خواهند مرد. همين تصورات ايده آل و رويايي از عشق خيلي وقتها دردسرساز مي شود. چون اولا نمي دانند چه چيزهايي ميتواند رابطه شان را سرد کند و ثانيا وقتي رابطه شان سرد شد خود را ميبازند و نمي توانند مشکل را حل و فصل کنند.

واقعيت اين است که هر عشقي روزي از آن تب و تاب شورانگيز ميافتدو از شهر شعرها و شورها به واقعيت زندگي روزمره وارد ميشود.البته اين عشق قوام يافته و همراه با احترام متقابل چيزي از آناحساس شورانگيز کم ندارد. اين عشق هيجان زيادي برنميانگيزداما معنابخشترين تمناي انساني است.
اين عشق راستين و همراه با احترام ديگر آن آتش سوزاني نيست که دردل عاشق دربگيرد و همه شور و هيجان مهارگسيخته باشد. اينعشق آسيبپذير است و بايد از آن مراقبت کرد.

بزرگترين عامل سردي روابط
آسيبپذيري عشق به چشم نميآيد. آنقدر آرام و ذرهذره آب ميشودکه يک روز چشمتان را باز ميکنيد و ميبينيد اثري از آن نيست.مواجه شدن با دستي که گرماي گذشته را ندارد يا چشمي کهفروغ نگاه هميشگي را ندارد، درد سنگيني است. جانگاتمن، يکي از مشهورترين زوجدرمانگران معاصر، اعتقاد داردکه عاملي که بيشترين اثر پيشبيني کننده را در طلاق دارد، انتقاداز همسر است.

در يک رابطه درست 2 نفر به يکديگر پسخوراند يا فيدبکميدهند، در حالي که در يک رابطه ناسالم از يکديگر انتقادميکنند

انتقاد مداوم، بزرگترين آسيب را به رابطه ميزند و به زودي عشق رانابود ميکند. البته واقعيت زندگي مشترک اين است که هميشهاختلافنظر پيش ميآيد. گفتوگوهاي زن و مرد درزندگي ديگر آن پچپچهاي رازآميز عاشقانهنيست. صحبت سر زندگي واقعي با همه دشواريهاي آن است. طبيعي استکه گاهي ما يا طرف مقابل مسير اشتباهي را ميرويم. گاهي بهدرست يا اشتباه فکر ميکنيم روش طرف مقابل براي حل يک مشکل خاص روشدرست و سنجيدهاي نيست.

مشکل درست از همين جا شروع ميشود. طبيعي است که شروع به مخالفتميکنيم. اين مخالفتها اگر بهصورت «پسخوراند» يا «فيدبک»باشند، کاملا طبيعي و سازنده هستند اما اگر به صورت انتقادباشند، آسيبرسان ميشوند. «پسخوراند» با انتقاد متفاوت است.
در يک رابطه درست 2 نفر به يکديگر پسخوراند يا فيدبکميدهند، در حالي که در يک رابطه ناسالم از يکديگر انتقاد ميکنند.انتقادهاي آسيبرسان شخصيت طرف مقابل را نشانه ميگيرند و سعي درکنترل کردن او و تخريب شخصيتش دارند. در پسخوراند ميگوييممن با اين «رفتار» تو موافق نيستم در حالي که در انتقاد «شخصيت» طرفمقابل را زير سوال ميبريم. در پسخوراند به فکر اين هستيم کهنتيجه بهتري بگيريم در حالي که در انتقاد هدف ما بهبود نيست بلکهدنبال مقصر ميگرديم.

کسي که انتقاد ميکند، فکر ميکند فقط يک راه درست وجود دارد در صورتيکه کسي که پسخوراند ميدهد، ميداند که غير از راهي که در ذهن خودشاست، راههاي جايگزين ديگري هم هستند. بهعنوان نمونه عبارت«تو از پس اين کار برنميآيي» انتقاد ولي عبارت «بهتر است با کمکهمديگر اين کار را انجام بدهيم» پسخوراند است. عبارت «بحراناقتصادي که در آن افتادهايم تقصير تو است» انتقاد است اما عبارت «برايبيرون آمدن از اين بحران اقتصادي بايد هر دو با هم از چيزهاييبگذريم» پسخوراند است.

عبارت «من باهوشتر و باتجربهتر از تو هستم و ميدانم اين تصميمي کهگرفتهاي اشتباه است» انتقاد ولي عبارت «من شرايط تو را ميفهمم وميدانم که حق تصميمگيري با خودت است اما با تصميمت به اين دلايلموافق نيستم.» پسخوراند است. انتقاد کردن ويروسي است که آراموارد رابطه و بهتدريج بيشتر ميشود و روز به روز اعتماد بهنفس طرفمقابل را کمتر ميکند. عشق ورزيدن به اعتماد بهنفس نياز دارد.

افرادي که مرتب از معشوقشان انتقاد ميکنند، توانايي عشق ورزيدن را ازاو ميگيرند. آتشي که دودش اول در چشم خودشان ميرود. عشقورزيدن مهارتي است که بايد از اوان کودکي آموخته شود.
به ياد داشته باشيد پسخوراند هر چقدر هم مودبانه وسياستمدارانه بيان شود، اگر در زمان عصبانيت گفته شودهيچ تفاوتي با انتقاد ندارد. ما بيشتر به بار هيجاني کلمههاواکنش نشان ميدهيم تا معنايي که منتقل ميکنند. عشق گلي است کهميتوان با نسيم «پسخوراند» از آن مراقبت کرد.

عشق نياز به مراقبت دارد
عامل ديگري که عشق شما را دستي دستي سرد مي کند، صحبت نکردن است.صحبت نکردن از خود، از آرزوها و خواسته ها و حتي دلخوري هاي ريز ودرشت باعث مي شود که کم کم زن و مرد براي هم غريبه شوند و احساس عشق وعلاقه شان از بين برود. سکوت درواقع نخستين نشانه طلاق عاطفي است کهنشان مي دهد زن و شوهر ديگرحرفي براي گفتن با هم ندارند وميل و کششي هم به يکديگر نخواهند داشت.
اين طور است که شما احساس مي کنيد حرف هاي زيادي داريد اما گوششنوايي براي شنيدن آنها نيست. بنابراين حرف هايتان را در دل خودنگه مي داريد و روز به روز بيشتر فاصله مي گيريد.


0

مشاهده پست مشابه : دانلود نرم افزار Send Hit v2-افزایش بازدید واقعی وبلاگ وسایت شما