در صورت وقوع تجاوز جنسی چه کنیم ؟!

در صورت وقوع تجاوز جنسي چه کنيم ؟!


بزرگترین وبلاگ در زمینه خواستگاری - ازدواج - مسائل جنسی

در صورت وقوع تجاوز جنسي چه بايد کرد
تجاوز جنسي زماني است که فعاليت جنسي بدون رضايت فرد و به اجبار و زورصورت پذيرد. توجه داشته باشيد، که در صورت تجاوز، اين متجاوز استکه مجرم است و فردي که به او تجاوز شده است چه از بعد حقوقي،چه از بعد شرعي و اجتماعي، مجرم و گناهکار نيست.

به گزارش سلامت نيوز ، کتمان موضوع از مسئولين بهداشتي، حقوقي وانتظامي به جز افزودن دامنه آسيب به شخص و نيز ادامه جرم متجاوز بدوندستگيري و مجازات فايدهاي نخواهد داشت. در صورت وقوع تجاوزاقدامات زير بايد صورت گيرد.

?. در اسرع وقت به متخصص زنان و زايمان و يا مرکز بهداشتي درماني جهتدريافت دارو و آشنايي با روشهاي اورژانس پيشگيري از بارداريمراجعه کنيد همچنين ارائه نمونه براي تشخيص و درمان زودرسبيماريهاي مقاربتي احتمالي و نيز نمونههاي لازم مورد نياز از نظرپزشکي قانوني براي شناسايي مجرم لازم است.

همچنين پزشک درمانگر به منظور پيشگيري ازابتلا به برخي بيماريهاي منتقله جنسي، برخي از آنتي بيوتيکهاي لازم راتجويز مينمايد، در صورت لزوم واکسيناسيون از نظر هپاتيت B راانجام ميدهد و ادامه سير درمان و ارجاعات لازم را پيگيريمينمايد.

?. مراجعه به مراکز انتظامي براي طرح شکايت و ارائه اطلاعات لازم درجهت دستگيري فرد متجاوز

مشاهده پست مشابه : دس چت,چت,چتروم,ققنوس چت daschat.com فاطمه چت,چت فاطمه,چتروم فاطمه,فاطی چت www.fatemehchat.com

اگه میخوای زن بگیری حتما بخون

بزرگترین وبلاگ در زمینه خواستگاری - ازدواج - مسائل جنسی
ده توصيهي کاربردي به آقا پسرهايي که جوياي همسري مطلوبهستند
استقبال بسيار مطلوب شما گراميان [موافق و مخالف] از نکاتي که بهدختر خانمهاي خوب توصيه شده بود، ضرورت ارائهي هر چه سريعتر نکاتلازم به آقا پسرها را اجتناب ناپذير کرد. البته خواهشم ايناست که با دقت بخوانيد و زياد در پي جواب نباشيد، آخه ميدونيد،يکي از عادتهاي رفتاري آقا پسرهاي اينه که وقتي کسي باهاشون حرفميزنه، اون قدر تو فکر جواب هستن که اصلاً متوجه نميشن طرف چيميگه. (تا اينجا رو خودموني گفتم).












يکي از همين کاربران گرامي در کامنت خود لعنت خدا و رسول (ص) راحوالهي اين حقير سر تا پا تقصير و کمتر از قطمير کرده بود!ميدانيد چرا؟ چون از توصيهي ما به دخترها مبني بر که خودشانباشند و اداهاي مردانه در نياورند، چرا که پسرها شوهرگردن کلفت نميخواهند، بلکه همسر لطيف مي خواهند، چنيناستنباط کرده بود که اين نوعي ترويج ازدواج پسر با پسر است؟حال چه ربطي دارد؟ من که نفهميدم. به نظرم دنبال يک نکته برايجواب دادن بود، پيدا نکرد، اينطوري گفت.
بگذريم. آقا پسرهايي که دنبال يافتن دختري خوب براي همسريهستند نيز ضمن رعايت همهي اصول و توصيههايي که در فرهنگ غنياسلام شده، مثل: ازدواج با کفو (همتا)، با خوش اخلاق، اکتفا نکردن بهظاهر، پرهيز از اصرافگرايي و تجمل و ...، به نکات ذيل کهمتأسفانه به خاطر القائات و فرهنگسازيهاي سينمايي و سريالي بسياررايج شده است، دقت کنند:
1- دختر خانمها (از هر فرهنگ ومليتي که باشند) نيز به هنگام ازدواج به دنبال همسريميگردند که مرد زندگي آنها باشد. لذا از ادا و اطوارهايزنانهي مردان سريالي به شدت پرهيز کنيد. زير ابرو برداشتن، نازکحرف زدن، لوس شدن، ناز دخترانه کردن، با سر انگشت دست دادن،لکهاي صورت را با پودر آرايشي پوشاندن، انگشتر و زنجيرطلا انداختن ... و خلاصه همهي اين اموري که براي دختر خانمها حسن وزيبايي و لطافت است، براي شما قبيح است و دخترهاي خوب اصلاًنميپسندند.
2- دخترهاي خوب حتي اگر به لحاظمالي و يا سطح تحصيلات افضل از شما باشند، به دنبال مردي ميگردندکه بتوانند به او تکيه کنند. اصلاً به پيامهاي القايي اينسريالهاي فمينيستي که زنان را مدير و مدبر و مردان را زيزيهاي وابستهنشان ميدهند توجه نکنيد. مرد باشيد و خود را پايدار و محکم وقابل تکيه بسازيد و نشان دهيد و بدانيد که «عقل و درايت» قابل تکيهاست و نه اداها و اطوارها. دخترهاي خوب نيز پسر عاقل و محکم(مرد) را ميپسندند، نه اين «اشباه الرجال» سريالي را.
3- اگر ميخواهي دختراني را متوجهخود کني تا از ميان آنها دختر خوب و مطلوبي را براي ازدواج انتخابکني، به ظاهرت هم خيلي دقت کن. تميز و خوشبو کافيست. لازم نيست مثلعکس ژورنالها يا خوانندگان روي سن يا بازيگران پشتدوربين يا مجسمهي مدهاي جديد باشي. باور کن اين که شلوار فاق کوتاهبپوشي و مرتب خم بشي تا بند پهن شورتت با مارکش پيداشود، يا يقهات را تا زير سينه باز کني، يا اگر احياناً هيکلمناسبي داري، تيشرتي تنگ و نازک بپوشي که آستينش بالاي بازوباشد و حتي وقت برداشتن يک شاخه گل که هيچ وزني ندارد،چنان بازو بگيري که عضلات ساعدت و گردنت هم بيرون بزندو ...، نه تنها هيچ جاذبهاي براي يک دختر مطلوب براي ازدواجندارد، بلکه حالش هم به هم ميخورد. باور نميکني از خودشانبپرس.
4- متأسفانه بسيار ديده شده برخي ازآقا پسرها، وقتي با دختري آشنا ميشوند – مثلاً مقدمات انجام شدهو ارتباطي مشروعي براي شناخت بيشتر برقرار کردهاند - همهيمردانگي خود را با تندگويي، پرخاشگري، به کاربردن کلمات رکيک - حتي فحش دادن، کنف کردن، اخم و تخم ... و حتي قهرکردن مکرر به نمايش ميگذارند! عزيز دل برادر، گوش دخترهابيشتر از چشمشان تأثير پذير است. خوب قشنگ حرف بزن وحرف قشنگ بزن. در خيابان زياد ديدم که پسري جفنگ،دختري بسيار زيبا، افتاده، مطيع و ... را به دنبال ميکشد و به اوميگويد: «خاک بر سر خرت کنن، خوب راه بيا ديگه»! دختر بدبختهم در حالي که پاشنهي کفشش درآمده، دنبال او گريهکنانميدويد. با خودم گفتم: پسر و دختر هم، پسر و دخترهايقديم. اين پسرها چقدر الفاظ و اشعار شاعرانه حفظ ميکردند تابه دختر بگويند؟! اما الآن ... .
5- عزيز دل برادر، فريب جاذبههاي ظاهريرا نخور. همانطور که هر پسر بد رفتاري، هر غلطي هم که کرده باشد،به وقت ازدواج يک دختر آفتاب و مهتاب نديده ميخواهد، هر دختري هم برايازدواج يک پسر عاقل، مؤمن، مؤدب، سالم و پاک را ترجيهميدهد. لذا حتي دختر نامطلوب نيز براي ازدواج و يا دست کم «نا همتا»در جذب چنين پسري ميکوشد، چه رسد به دختر خوب و مطلوب.و چون اولين حربهي دخترهاي اين تيپي براي به دام انداختن،جاذبههاي زنانه است و نيز ميدانند چنين پسران پاکي بااولين نگاه همهي وجودشان به لرزه ميافتد و سريع خود را ميبازند،با تمام ظاهري که اصلاً به شما نميخورد، جلو آمده يک سلام ميدهند و يکسؤال ميکنند. مثلاً ببخشيد ساعت چنده؟ بعد يک نگاه با يکمرسي ظريف. ديگه خر بيار و باقالي بار کن. نتيجه همين ميشود کهميبينيد. آقا پسري که در همين سن کم جاي مهر روي پيشانياشنقش بسته، با خانمي تمام آرايش کرده و جذاب براي همگان در خيابانراه ميافتد! ميپرسي: آقا شما را با ايشان چه کار؟ با خجالتو افسوس، آهي از نهاد بر ميکشد و ميگويد: ببخشيد، خانم بندههستند!
پس عزيز دل برادر، باز هم ميگويم، دخترهايي که با نمايش بدنيا با ساير جاذبههاي جنسي سعي در جلب توجه تو را دارند، به دردتنميخورند. آنها را رها کن تا با همتاي خود ازدواج کنند.
6- مکان و شيوهي همسريابي، دو اصل مهماست که اگر مورد توجه جدي قرار نگيرد، از همان ابتدازندگي را تلخ ميکند. يکي گفت: ميگويند زندگيمانند يک پيت است که يک وجب اولش عسل است (ماه عسل و اوايلزندگي)، اما بقيهاش چيزهاي تلخ و بد مزه و بد بو است (اسمنميآورم)، اما پيت زندگي من را بر عکس دستم دادهاند و هرچه ميخورم به آن بخش يک وجبي عسل نزديک هم نميشوم!
آقا پسر خوب، اي مرد عاقل در شرف ازدواج، دقت کن: پارک، سرکوچه، کافيشاپ، ميهمانيهاي مختلط آن چناني يا خداييناکرده پارتي و ...، هيچ مکان مناسبي براي يافتن همسري خوبو ايدهال نيست، هر چند که برق دلبريايي دختران شرکت کنندهچشمت را کور کند. اگر اينجاها کسي را پيدا کردي، بعداًخواهي گفت: کاش کور ميشدم و نميديدم.
چشمچراني هم شيوهي مناسبي براي همسر يابي نيست. در اين امرمهم چشم سر بايد بسته باشد و چشم عقل و بصيرت باز و تيز بينباشد. وگر نه پيت عسل برعکس نصيبت ميشود.
7- در فيلمها و سريالهاي تلويزيوني ما(به لطف کارگردانان فمينيست)، غالباً مردها بيسواد، بيعرضه،بيعقل، بياخلاق، بيهمت، بيحوصله، بيذوق، بيهنر، بيهمت ... و در يکجمله واقعاً «بي همه چيز» هستند. حتي کودکان نيز از پدران وشوهران بيشتر ميفهمند و به آنها [در آگهيهاي تلويزيوني] يادميدهند که چگونه در مصرف گاز احتياط کنند، در مصرف آبو برق صرفهجويي کنند، در کدام بانک سپرده بگذارند، برايآتيه فرزند کدام بيمه را برگزينند و ...، بديهي است وقتي جاي زنو مرد عوض شد، دخترهاي سريالي نيز مجبور ميشوند که جور چنينمردهايي را بکشند، با سواد باشند، اجتماعي باشند، مدير و مدبر و کاريباشند، عاقل باشند و مرتب خرابکاريهاي خانوادگي و اجتماعي مرد راجبران کنند، به او اميد و انگيزه دهند، بدهيهايش را پرداختکنند، دنبال خانهي مناسب جهت خريد يا اجاره بگردند، ازپسانداز، يا کمک پدر يا وام بانکي قسط خانه را بدهند و ...(؟!) خلاصه فريب اين تبليغات را نخور و مرد باش. دختراي خوب اينالگوهاي سريالي را نميپسندند و به دنبال شوهر واقعيهستند.
8- دخترها، بيشتر از آن که باور کنند،دوست دارند که باور کنند (شايد هم به همين خاطر به رغم احساسزرنگي، زود گول ميخورند)، لذا سعي کن براي خودنمايي و جذب،دروغ نگويي، وعدهي تو خالي ندهي و آيندهي رؤيايي ترسيم نکني.چون اگر ميداند اين حرفها پشتوانهاي ندارد، اما سعيميکند باور کند و همين امر دليل ميشود که متوقع تحقق وعدههايت باشد وحق هم دارد. دنيا رو ميزيزم به پات، اولش نان و عشقميخوريم و بعد برايت ويلا و برج ميسازم، و ... حرف مفته، اجاره خونهرو هم نميتوني بدي.
9- يکي از روشهاي دخترها براي [بهاصطلاح] طور کردن پسرهاي خوب و ساده لوح اين است که تا فرصتيبراي گفتگو پيدا ميکنند، خود را اسيري بيپناه درسياه چال پدري ظالم، برادري جاهل و مادري ناتوان و مظلومنشان ميدهند. اصلاً باور نکن. اينها بيشتر فيلم هندي ميبينند.ميخواهند احساس زوروئي پسر را تحريک کنند تا بگويد: «هرچه بتوانم براي نجات تو از اين سياه چال انجام ميدهم و روزيبا يک اسب سفيد ميآيم و تو را فراري ميدهم». بعضي وقتها هم سعي ميکنندرگ غيرت پسر را بجنباند و نمايش ميآيند که فلاني مزاحم مناست، به زور ميخواهند مرا به پسر عمويم که مرد خشن، کلاهبردار وزنبازي است بدهند، پدرم ميگويد حتماً بايد از ايران بروي و... . خلاصه اينها را هم اصلاً باور نکن، چون دخترهاي خوب ومطلوب براي ازدواج و همسري، اساساً به اين شيوههاي فيلمها و سريالهايايراني با ژانر و سبک هندي متوسل نميشوند.
10- اگر ساعت دو بعد ازظهر، تو ظل آفتاب و گرماي 38 تا 42 درجه يا سرما و برف و بورانديدي که دخترکي مثل شبنشينيهاي کلوپهاي فرنگي، صورت خودش روزير ريمل، رژ، کرم پودر و ... گم کرده و بوي عطرشرگهاي بينيات رو پاره ميکنه، رويت را برگردان و فريبنخور. او اصلاً دختر مناسبي براي ازدواج نيست. نه اين فکر کنيد خداييناکرده دختر بدي است، خير. بلکه دختر سبک عقلي است و در زندگيبيچارهات ميکند. دختراي عاقل و اهل زندگي، هيچ وقتاينطوري در خيابان و مجامع ظاهر نمي شوند. آخر خريد سيبزميني وپياز تو بازار تره بار، يا فراگيري زبان انگليسي توآموزشگاه، يا ايستادن در خيابان به انتظار يک تاکسي جوانمرد کهفقط دربستي سوار نکند، که اين همه آرايش نميخواهد. اگر کار خوبيبود، اروپاييها که سازندگان و صادرکنندگان اصلي اينلوازم هستند، خودشان استفاده مي کردند.
به اميد يافتن دختري خوب و مطلوب براي همسري و ازدواجي موفق.

6 تصمیم غلط در ازدواج که بدبختتان میکند

ازدواج مرحله حساسي است که در آن شما بزرگترين تصميم زندگيتان را مي گيريد. تصميمي که قبل از آن بايد آموخته باشيدچطور فکر کنيد، چطور احساس کنيد و چطور به جمع بنديجوانب مختلف برسيد. بنابراين در اين مطلب شما را با انواع تصميمگيري آشنا مي کنيم تا بدانيد چطور بايد به شيوه اي درستتصميم به ازدواج بگيريد.


ما با توجه به ويژگيهاي شخصيتي و موقعيتي متفاوتي که داريم ازسبکها و روشهاي مختلفي براي تصميم گرفتن استفاده ميکنيم.گاهي وقت ها از روي احساسات تصميم مي گيريم، گاهياوقات از روي شرايط اضطراري و اورژانسي اي که برايمان پيش آمده وگاهي براي جلب رضايت ديگران.


وقتي احساس همه کاره است


وقتي تصميم احساسي مي گيريم، هيجانها و حالات دروني مان براي ماتعيين تکليف مي کنند. يعني فکرمان را تعطيل ميکنيم و به دلمانگوش ميدهيم. در اين مدل تصميمگيري از آيندهنگري و منطقخبري نيست و مبناي انتخاب احساسات دروني فرد است، مثل فردي کهميگويد «به دلم افتاده اين کار را انجام بدهم.» يا وقتي که دورياز يک فرد، آشفته تان مي کند و حاضريد براي آن که بيشتر با او باشيد،يک تصميم سطحي و سرسري بگيريد و با وجود تفاوت هايتان او را کنارخود نگه داريد.

تصميمهاي عجلهاي
فکر مي کنيد ازدواج تان دير شده، همه نگران هستيد که بالاخرهچه کسي با شما خانه آينده تان را مي سازد. هر روز مي پرسندچي شد؟ کي ازدواج مي کني؟ در نتيجه شما فکر مي کنيد بايدهرچه زودتر وضعيت تان را سر و سامان دهيد و با اولين موردازدواجي که به شما معرفي شد، به خانه بخت برويد. در حين چنينتصميم گيري هايي اضطراب خواهيد داشت. در واقع شما براي فرار ازيک اضطراب بزرگ، يک تصميم دم دستي و نسنجيده مي گيريد. ممکناست فشارهاي محيط روي شما آنقدر زياد باشد که در نهايت بگوييد:حالا جلو مي رويم ببينيم چه مي شود. اين تصميم براي فرار ازتعارض و اضطراب گرفته شده و به احتمال خيلي زياد اگر برخياضطراب هاي شما را کاهش دهد، دردسرهاي بيشتر و اضطراب هايبزرگتري برايتان در پي خواهد داشت.

تصميمگيري اجتنابي
مي خواهيد از مسئله فرار کنيد، خود را ضعيفتر از آن ميبينيد کهبتوانيد تصميم درستي بگيريد. مدام امروز و فردا ميکنيد، ياخودتان را با گفتن اين جمله که « بي خيال همهچيز درست ميشه» به يک آرامش کاذب و زودگذر ميرسانيد. اينجا زنگ خطر يکتصميم گيري اجتنابي به گوش مي رسد. شما براي فرار از حلمساله، فرار از مواجهه و فرار از فکر کردن، يک تصميم سرسري گرفتهايد.

تصميمگيري هيجاني
گاهي وقت ها تصميم گيري هاي ما بر اساس هيجانهايزودگذر و شديدي است که پيدا مي کنيم. مثل وقتي که با يکحراج بزرگ مواجه مي شويد و دست و پايتان را گم مي کنيدکه هر طور شده از اين حراج چند تکه جنس برداريد اما وقتي به خانهبرمي گرديد مي بينيد خريدتان آنقدرها هم که برايش ذوق داشتيدجالب نبوده. تصميم هاي هيجاني شما را به يک اقدام سريع و بدون فکروامي دارد. يعني بيخيال سبک و سنگين کردن مسائل ميشويد و کميبعد، وقتي منطق بر شما غلبه کرد از کار خود تعجب مي کنيد. چنينتصميم گيري هايي بي برو برگرد پشيماني در پيدارد. بنابراين هر وقت هيجان زده شديد و خواستيد خيلي سريع يک تصميممهم بگيريد، دست نگه داريد و خودتان را آرام کنيد بعددرباره موضوع فکر کنيد.


به خاطر ديگران
وقتي مي خواهيد با تصميمي که مي گيريد، ديگران را راضينگه داريد يا تاييد آنها را جلب کنيد، در نقش يک مطيع محض فرو ميرويد و تصميم هاي مطيعانه مي گيريد. با اين کار اهداف و شرايط وتمايلات خود را ناديده گرفته و صرفا بر اساس خواست ديگرانتصميم مي گيريد. مثلا مي گوييد: اگر شما معتقديد اينخواستگار خوب است من حرفي ندارم. گاهي با اين شکل تصميمگيري مي خواهيم عواقب و مسئوليت تصميم را به عهده ديگرانبيندازيم و از بار مسئوليت آن شانه خالي کنيم.

هر چه پيش آيد خوش آيد

وقتي افراد مهارتي براي تصميمگيري ندارند و خود را درجايگاه تصميم گيرنده نمي بينند، به تقدير روي مي آورند وهمه چيز را به قسمت و قضا و قدر مرتبط مي کنند. اين ها همانکساني هستند که براي تصميم گيري فال مي گيرند و بهپيشگوها مراجعه مي کنند. در نظر آنها همه شکستها وموفقيتهاي ديگران وابسته به شانس و بخت و اقبال است.

اهمیت تفاوت سنی در ازدواج چقدر دارد؟


تقريبا دوره اي که مردها با زن هاي ?? يا ?? سال کوچک تر ازخودشان ازدواج مي کردند، گذشته است. امروزه ازدواج هايي که در آنزوج ها همسالند و يا ازدواج هايي که در آن زن بزرگ تر از مرد استبيشتر از قبل ديده مي شود.
دکتر مسعود وزيري، روان شناس باليني درباره تفاوت سني مناسب برايازدواج موفقيت آميز برايمان مي گويد.
تفاوت سني مناسب هنگام ازدواج:
اگر تفاوت سني ميان زن و مرد سه تا چهار سال باشد، از يک حدمعمولي برخوردار است. اين مورد بستگي به اين دارد که چقدرزن و مرد بتوانند اين فاصله را باور داشته باشند. اين مساله را نميتوان به همه تعميم داد و به اين معنا نيست که همه کساني که چنيناختلاف سني اي دارند، زندگي خوبي هم دارند.
البته هرچه فاصله سني زوجين کمتر باشد احتمال تفاهم بيشتر است.چراکه دو نفر با تفاوت سني زياد در دو مرحله متفاوت اززندگي هستند و نيازها و خصوصيات آنها بالطبع متفاوت است. فاصلهسني از ?? سال به بالا به دليل اينکه تفاوت زماني و يک دهه فاصلهزندگي کردن بين دو فرد وجود دارد، مشکلاتي براي هر دو زوج بهوجود مي آورد. مشکلاتي چون عدم درک صحيح و متقابل، برآورده نشدنانتظارات دو طرف بعد از مدتي و بي حوصلگي فرد بزرگ تر، بهخصوص احساس پشيماني و بروز مشکلات بيشتر از عواملي هستند که بينزوج ها با فاصله سني زياد ديده مي شوند.
يکي از معيارهاي انتخاب همسر هماهنگي و تناسب بين زوجين از نظرفاصله سني است. به هر حال افرادي که در محدوده سني نزديک هم باشند،تجربه ها و خاطره هاي يکساني دارند و پيش زمينه فرهنگيمشابهي براي درک کردن هم خواهند داشت.
بزرگ تر بودن مرد:
مرد ايراني با خاصيت مردسالارانه اي که از گذشته در اطراف خودديده و شنيده، مدير بودن در خانواده و حرف آخر زدن را تعريفي از خودمي داند. از سوي ديگر بزرگ تر بودن مرد نوعي توازن رفتاريرا در خانواده به دنبال دارد. با اين حال معيارها با گذشت زماندر حال تغيير و دگرگوني است.
حضور زنان در جامعه و فعاليت هاي اجتماعي آنها، توجه بيشتر آنها بهتحصيلات و ارتقاي علم و به دست آوردن موقعيت هايي برتر حتي بسيارمعتبرتر از مردها تا حدودي باعث تغيير سن ازدواج شده و به همين خاطراست که در جامعه امروز زناني که از همسران خود بزرگ تر هستند،بيشتر از قبل ديده مي شوند.
بزرگ تر بودن زن:
اگرچه هنوز مساله بزرگ بودن زن از مرد چه از نظرفرهنگي و چه از نظر اجتماعي در جامعه ما پذيرفته شدهنيست اما نمي توانيم براي همه افراد، نسخه هاي واحد و يکسانيبپيچيم. اگر دو نفر تفاهم فرهنگي و اخلاقيداشته باشند، همسن بودن يا بزرگ تر بودن دختر از پسر، مشکلخيلي حاد و پيچيده اي نيست.
کساني که مخالف بزرگ تر بودن زن هستند معمولا دلايل زيرا برميشمارند:
ترس از اينکه اين ازدواج ها بعد از مدت کوتاهي با شکست مواجه شود؛ بهويژه اگر اين ازدواج به خاطر موقعيت مادي زن صورت گرفتهباشد، هميشه موردتوجه است.
زني که چندسال بزرگ تر باشد، معمولا انتظار دارد همسرش همهمانند او فکر کند و مسائل را بسنجد ولي وقتي با چيزي غير از اينمواجه مي شود، اين فاصله را بيشتر درک مي کند.
از سوي ديگر، مردي که با زن بزرگ تر از خودش ازدواج مي کند،ممکن است پس از چند سال زندگي، با تحليل رفتن جسم زن،احساس ناخوشايندي پيدا کند و شايد به فکر جدايي و يا ازدواج دومبيفتد و…
درحالي که اين احتمال ها تنها مختص به زن هايي نيست که از شوهرانشانبزرگ ترند بلکه ممکن است در رابطه ساير زن ها با شوهرانشان نيزاتفاق بيفتد.
چنين ازدواج هايي جنبه هاي مثبتي هم دارد؛ ازجمله ادارهزندگي از سوي زني آگاه و مدير. البته به شرطي که خود فردپذيراي شرايطش باشد و بتواند نگاه جامعه و مردم را تحملکند. چراکه تاثيرهاي منفي برخورد جامعه و اطرافيان ممکن است درزندگي بروز پيدا کند.
مي توان خانواده هاي زيادي را يافت که با بزرگ تر بودن زن ازشوهر، زندگي هايي شاد و زيبا دارند. اين مساله درصورتي که عشق وعلاقه طرفين به همديگر زياد باشد و زندگي خوبي داشته باشندمشکل ساز نخواهد شد.
همسن بودن يا نبودن:
تعريف تفاوت سن و پذيرش آن، کاملا به فرهنگ و تربيتخانوادگي بستگي دارد. در مساله ازدواج درصورت فراهم بودننيازهاي اساسي و شناخت متقابل نمي توان فاصله سني را از عوامل و عناصراصلي دوام زندگي دانست. با اين حال هرچقدر فاصله و اختلافسني بين زن و مرد کمتر باشد آنها به درک بهتري از يکديگر ميرسند.
زن و مرد هرچقدر تناسب و سنخيت بيشتري داشته باشند پيوند وازدواج مستحکم تري خواهند داشت.
يکي از معيارهاي انتخاب همسر هماهنگي و تناسب بين زوجين از نظرفاصله سني است. به هر حال افرادي که در محدوده سني نزديک هم باشند،تجربه ها و خاطره هاي يکساني دارند و پيش زمينه فرهنگيمشابهي براي درک کردن هم خواهند داشت. دختر و پسري که در سنازدواج قرار دارند بايد از نظر فکري در يک سطح قرار گيرند. تفاوتسن در فرهنگ ما اهميت دارد ولي ميزان آن را هم هيچ علم ومنطقي با قاطعيت تخمين نزده است.
آنچه از سن مهم تر است…
تفاوت در سن بلوغ دختر و پسر اين روند را طوري نهادينه کرده کهپسرها باتوجه به ديرتر بالغ شدنشان بايد از دخترها بزرگ ترباشند. با اين حال فاکتور سن به تنهايي نمي تواند تضمين کننده يکازدواج موفق باشد.
انگيزه زوج ها براي ازدواج با يکديگر در اين زمينه بسياردخيل است. هستند کساني که با انگيزه هاي اقتصادي با افراديازدواج مي کنند که تفاوت سني بسيار زيادي با آنها دارند؛ ازدواجي بدونپايه هاي عاطفي و شناخت که نبودن عامل علاقه در اين نوع ازازدواج ها آنها را با شکست مواجه مي کند. در اين صورت نمي توانگفت شکست اين زندگي تنها به خاطر بالابودن سن يکي از دو زوجبوده است

این ها را بدانید بعد بچه دار شوید


تولد هر فرزند شور و شوق زيادي را به خانواده مي بخشد اما اينکهچه مدت بعد از تشکيل زندگي مشترک، بچه وارد زندگيشود، سؤالي است که ذهن بسياري از زوج هاي جوان را به خود مشغول ميکند. در گذشته زوج ها بيشتر دوست داشتند ابتداي ازدواج شان صاحبفرزند شوند اما امروزه زن و شوهرها سعي مي کنند ابتدا خود را براي اينامر مهم آماده کنند. مناسب ترين زمان براي صاحب فرزند شدن، تعدادفرزندان و فاصله سني مناسب بين دو فرزند در خانواده هميشه محل اختلافنظر است. در اين زمينه مهسا مرعي نوتاش، کارشناس روانشناسي تربيتي،نکات مهمي را به شما مي گويد.
? اينها را بدانيد بعد بچه دار شويد
ورود فرزند چه فرزند اول و چه بعدي ها، مقوله مهمي است کهکل خانواده را تحت تاثير قرار مي دهد و نقش هاي جديد پدر و مادربودن را براي زن و شوهر رقم مي زند. براي اين مسئله بسيار مهم،چه زن و چه مرد بايد از لحاظ بيروني و دروني آمادگيپذيرش فرزند را داشته باشند. منظور از آمادگي بيروني،آمادگي لازم براي انجام مسئوليت ها به عنوان والدين، در نظرگرفتن شرايط مالي و تعهدات سنگيني است که تا پايانزندگي همراهشان است و منظور از آمادگي دروني، شرايط مناسبروحي و رواني پدر و مادر براي ورود عضو جديد به خانواده و کسبآمادگي هاي لازم از جمله اطلاع از روش هاي جديد تربيتي و رشداست. در نهايت زن و مرد براي بچه دار شدن بايد نسبت به موارد زيراطمينان داشته باشند:
? رابطه صميمي و
با ثبات بين زن و شوهر
? سنجيدن واقع بينانه شرايط مالي براي تولد و رشد کودک
? توافق و آمادگي هر دو طرف براي فرزنددار شدن
? پذيرش فرزند همان طور که هست نه مطابق با رؤيا ها و توقعات
? آمادگي تغيير در تمامي ارکان زندگي (تغييرات فيزيکي وجسمي در مادر، بي خوابي ها، شب زنده داري ها و...)
? دلايل اشتباه براي بچه دار شدن
بسياري از زوج ها بدون داشتن آمادگي لازم براي بچه دار شدنبه دلايل نادرستي تصميم به بچه دار شدن مي گيرند که عواقبخوشايندي را در برندارد. از جمله تصميمات نادرست عبارتند از:
استحکام خانواده و بهبود رابطه زن و شوهر: يکي از جملات رايج و غلطجامعه اين است که به زوج هاي جوان مي گويند «اگر بچهدار شويد همه مشکلات شما حل مي شود» در حالي که براي بچه دارشدن، زن و شوهر نيازمند رابطه با ثبات عاطفي هستند. زماني که زوج هاقادر به حل اختلاف زندگي خود نيستند، چگونه مي توانانتظار داشت با ورود فرزند و مسئوليت هاي جديد قادر به حل و فصل مسائلقبلي باشند.
اهميت دادن بي دليل به حرف هاي اقوام و آشنايان: متاسفانه در برخي ازخانواده ها، اين اقوام و اعضاي خانواده هستند که به جاي زن و شوهر،زمان مناسب بچه دار شدن را تاييد مي کنند. مادربزرگي کهآرزوي ديدن نوه اش را دارد يا پدربزرگي که نوه پسري يادختري مي خواهد، خاله و عمويي که در هر مهماني احتمال باروري وناباروري را محاسبه مي کنند و... به ياد داشته باشيد اين پدر ومادر ها هستند که مسئوليت حقيقي رشد و پرورش فرزند را عهده دارهستند. مطمئن باشيد که بچه دار شدن به دليل حرف هاي ديگرانجز پشيماني سودي نخواهد داشت.
ايجاد هيجان در زندگي: برخي از زوج هاي جوان هيجانات اوليه تولدکودک، تبريکات و مهماني ها را بر آمادگي خود به عنوان والدين درآينده ترجيح مي دهند. اما اين را بدانيد که اين هيجانات مسئوليت هايسنگين پشت صحنه فرزندداري بخش بسيار ناچيز است.هرگز نبايد به دليل چشم و هم?چشمي با دوستان و آشناياناين تصميم مهم را گرفت.
? دلايل صحيح براي بچه دار شدن
از دلايل درست و مناسبي که زن و شوهر تصميم براي بچه دار شدن ميگيرند عبارتند از:
? احساس نياز توامان زن و شوهري که در ثبات عاطفي و امنيت مالي کاملهستند.
? آمادگي زوج ها براي ايفاي نقش هاي جديد پدر و مادربودن
? رسيدن به بلوغ فکري براي قبول مسئوليت سنگين بچه دارشدن
? مهم ترين نکته ها در مورد بچه دار شدن
? وضع مالي تان خوب باشد
اين را بايد دانست که وضعيت مالي مناسب رابطه مستقيمي با بچه دارشدن زوج هاي جوان دارد و بررسي واقع بينانه وضعيت مالي با توجه به شأناجتماعي خانواده از موارد مهمي است که بي توجهي به آن زمينه ساز بروزمشکلات بسياري خواهد بود. بهترين شيوه محاسبه وضعيت مالي مناسب برايبچه دار شدن اين است که زوج ها بتوانند وضعيت مالي شان را دست کمتا ? سال آينده پيش بيني کنند و براي آن برنامه ريزي دقيقي داشتهباشند و متوجه اين موضوع باشند که شرايط غيرمترقبه و خرج هايناگهاني، غيرقابل پيش بيني است.
? در چه سالي بچه دار شويد
اينکه زن و مرد بايد چند سال پس از تشکيل زندگي،بچه دار شوند سؤالي است که نمي توان براي آن نسخه واحديپيچيد. زيرا با توجه به خصوصيات شخصيتي زن ومرد، شرايطخانوادگي، سن و سال زوج ها، جايگاه اجتماعي شان، زمان آنمتغير است اما به طور کلي پيشنهاد مي شود که درصورت مهيا بودنشرايط، بين دو تا سه سال پس از ازدواج به ورود فرزند به خانوادهخود بينديشند. يکي از مشکلات رايج بين زن و شوهرهاي جوان اصرار يکي ازآنها براي بچه دار شدن است در حالي که طرف ديگر هنوزآمادگي رواني لازم را براي اين مسئله ندارد، در چنين شرايطيپيشنهاد مي شود به جاي تصميم گيري هاي يک طرفه و تحت فشارقرار دادن زوج مخالف، از مشاور يا روانشناس کمک گرفته شود تاشرايطي فراهم شود که هر دو نفر آمادگي روحي لازم را برايپذيرش اين مسئوليت داشته باشند، زيرا براي پدر و مادر شدنشرايط دو نفر حائز اهميت است. در غير اين صورت با ورود فرزند، هموالدين و هم بچه آسيب مي بينند.
? فاصله سني مناسب بين فرزندان
تصميم گيري براي داشتن فرزند دوم بيش از فرزند اول اهميت دارد.زيرا اين بار در خانواده علاوه بر پدر و مادر، فرزند اول هم وجوددارد که با توجه به سن اندک خود، مسائل گوناگوني راپيش مي آورد. زمان فاصله مناسب سني پيشنهادي بين دو فرزنددر بيشتر منابع روانشناسي بين ? تا ? سال است که با توجه به شرايطفرهنگي، مالي و تيپ شخصيتي والدين و فرزند اول متغير است.يکي از مواردي که والدين بايد به آن توجه کنند اين است که ورود فرزنددوم به خانواده به معناي کم شدن توجه و زمان اختصاص داده شده آنها بهفرزند اول است که ممکن است در او منجر به ايجاد احساسات ناخوشايند ازجمله حسادت شود. براي کاهش اين مسئله پيشنهاد مي شود پيش ازتولد فرزند دوم، درخصوص شرايط جديد به فرزند اول توضيح داده شود و عشقو علاقه کودک را به دوست داشتن خواهر يا برادر جديد پررنگکرد و از طرفي بلافاصله بعد از ورود فرزند دوم، مسئوليت هاي کوچکو ظريفي درخصوص نگهداري از او را به بچه اول سپرد وبايد او را در کارهاي مرتبط با فرزند جديد به اندازه توان و علاقه اششريک کرد.

ریشه بدخلقی در زنان


به نظر ميرسد که علم امروز اين ايده را تاييد ميکند که مغز خانمهابراي بالا بردن اضطراب، افسردگي و نوسانات خلقي ساخته شده است واين مشکل با برنامههاي غذايي پر پروتئين و کمکالري لاغري کهاغلب دنبال ميکنند بدتر هم ميشود.

از قديم زنها بيشتر از افسردگي رنج ميبردند. تقريباً يکي از هرچهار زن در نقطهاي از زندگي خود به دنبال درماني برايافسردگي ميرود درحاليکه اين آمار براي مردان يکي از هر ده نفراست.

اين با برخي عوامل اجتماعي قابل توضيح است - زنان در مقايسه با مردانبيشتر به دنبال درمان براي علائم خود هستند. اما در يک تحقيق جديد دوتفاوت عمده در طريقه پردازش سروتونين که همان هورمون شاديآفريناست در زنان و مردان مشخص شد.

بالا بودن ميزان سروتونين احساس شادي و رضايت را افزابش داده، اشتهارا کاهش ميدهد و خواب را تقويت ميکند. پايين بودن ميزان اينهورمون در بدن با افسردگي در ارتباط است. اين اطلاعات درموردسروتونين است که باعث ساخته شدن بسياري از داروهاي ضدافسردگي شدهاست.

اين داروها که شامل پروزاک (Prozac) هستند، با بالا بردن ميزانسروتونين موجود در مغز عمل ميکنند.

دانشمندان در يک موسسه تحقيقاتي در سوئد از اسکنهاي مغز براي کشف سطحسروتونين در زنان و مردان استفاده کردهاند. و نتايج اين بررسيها برايخانمها چندان خوشحالکننده نيست.

دانشمندان به ميزان مصرف سروتونين در خانمها و آقايان توجه کردند -اينکه چه ميزان سروتونين توسط مغز مصرف ميشود. اسکنهاي آنها نشانداد که خانمها گيرندههاي سروتونين بيشتري نسبت به آقاياندارند.

هر سلول در بدن بر روي سطح خود محل گيرنده دارد. اينها معادلهايسلولي از ايستگاههاي تعميرگاهي يا پمپ بنزينهستند که به سلولهايتان سوخت ميرسانند. فقط تفاوت آنها اين است که محلگيرندههاي سلول موادي مثل موادمغذي و هورمونها را وارد و خارجميکند.

درمورد سروتونين، اينکه تا چه اندازه احساس خوشحالي ميکنيد نهتنها به ميزان سروتونين که ميسازيد بستگي دارد بلکه با اين نيزمرتبط است که محل گيرنده کافي در مغز براي به عمل انداختن آنوجود داشته باشد.

اين واقعيت که زناني که در آن تحقيق سوئدي شرکت کرده بودند محلگيرنده سروتونين بيشتري در مغز خود داشتند به نظر خبر خوبي استهمينطور يافته ديگري که ميگفت خانمها سطح پايينتري ازپروتئين دارند که مصرف سروتونين را مختل ميکند.

اين يعني سروتونينهاي قديمي شما به گردش ادامه ميدهند، از سطحعادي بالاتر رفته و باعث ميشوند احساس شادي بيشتري کنيد.

بنابراين خانمها نه تنها محلهاي بيشتري در مغز خود دارند که ميتواندتوسط سروتونين فعال شود، بلکه به نظر ميرسد که آن را به مدت بيشتري همميتواند نگه دارد.

اما در واقعيت اين تحقيق سوئدي چيز ديگري نشان ميدهد. وقتيسلولها با کمبود مادهشيميايي مثل سروتونين روبهرو باشند، برايگفتن هر ذره از آن هر گيرندهاي که دارند را باز ميکنند.

طبيعت آنها اين است: خانمها نسبت به آقايان هورمون «شاديساز» کمتريتوليد ميکنند.

خانمهايي که محل گيرنده بيشتري دارند و سروتونين موجود را بيشترنگه ميدارند نشان ميدهد که در نقطه اول مقدار کمتريداشتهاند.

تحقيقات و مطالعات ديگر نيز اين ايده را تاييد ميکنند که زنانمقدار سروتونين کمتري به نسبت مردان توليد ميکنند. دانشمنداندانشگاه مونترال به اين نتيجه رسيدهاند که مغز آقايان به طورمتوسط ?? درصد سروتونين بيشتري به نسبت خانمها توليد ميکند. دليل آنميتواند تفاوتهاي موجود در هورمونهاي جنسي مردان و زنان باشد.

بااينکه يافتهها درمورد توليد کمتر سروتونين در خانمهابحثبرانگيز است، براساس مطالعات انجمن بريتانيا استروژن وتستوسترون، اصليترين هورمونهاي استيروئيدي جنسي، بر رفتار تاثيرميگذارند.

اما استروژن بخاطر نوسانيتر بودن سطح هورموني تاثير شگفتتري برزنان دارد.

استروژن به طور خاص گيرندههاي سروتونين در مغز را تحريکميکند.

وقتي سطح هورمونها نوسان مييابد، حساسيت مغز به سروتونين تغيير کرده وازاينرو مقداري که از قبل نياز داشتيد ديگر کافي نخواهد بود.

اين ميتواند توضيح دهد که چرا سطح سروتونين در خانمها وقتي ميزاناستروژن آنها کم است پايين ميآيد - مخصوصاً در روزهايي که نزديکبه عادتماهيانه آنهاست، بعد از زايمان و در زمان يائسگي.

و مشکل اينجاست که اين تاثير جمعشونده است. درکنار نوسان هورمونها،خانمها استرس و تروماي بيشتري را هم در طول زندگي خود تجربهميکنند (بخاطر اتفاقات مختلف در طول زندگي).

اين به مرور زمان توانايي مغز و غده آدرنال براي تنظيم خلق و خو وجنسيت را از بين ميبرد و خانمها را بيشتر در معرض افسردگي قرارميدهد.

ناکافي بودن سطح استروژن ميتواند موجب افسردگي شود، به همين دليلاست که خانمهايي که نزديگ به دوران يائسگي هستند از آن رنجميبرند.

پس خانمها مخصوصاً آنها که قبل از عادتماهيانه، بعد از زايمان يانزديک به يائسگي هستند براي شادتر بودن بايد چه کارهاييانجام دهند؟

اول اينکه حتماً بايد با پزشک متخصص زنان صحبت کنيد زيرا قرصهايضدافسردگي خفيف ميتواند کمککننده باشد. اگر اين داروهانامناسب تشخيص داده شدند، تغيير در سبک زندگي مثل استرس،رژيمهايغذايي بد و ورزش نکردن (حتي کمبود نور خورشيد) که همه موجبتخليه سروتونين ميشوند، ميتواند مفيد باشد.

مصرف پروتئين مثل بوقلمون و پنير که حاوي مقدار بالاييتريپتوفان هستند که آمينواسيدي است که بدن براي توليد سروتونينمصرف ميکند. هم ميتواند مفيد باشد. اما در مصرف پروتئين زيادهروينکنيد و کالريهاي مصرفي خود را نيز کم نکنيد.

تحقيقات انجام گرفته در دانشگاه آکسفورد نشان داده است کهسه هفته محدود کردن کالريهاي مصرفي در هر دو جنسيت زن و مرد،تريپتوفان را کاهش داده و اين مسئله در خانمها شدت بيشتري داشتهاست. رژيمهاي غذايي واقعاً خانمها را بدخلقتر ميکند.

اما رژيمهاي پرپروتئين هم ميتواند مشکلساز باشد زيرابااينکه تريپتوفان از پروتئين ساخته شده است، براي اينکهعمل کند بايد از طريق خون وارد مغز شود و براي حفظ جا و مکان خود باديگر آمينواسيدها بجنگد.

موثرترين راه براي بالا بردن ميزان تريپتوفان در مغز خوردنغذاهاي حاوي کربوهيدرات است که توليد انسولين را افزايش ميدهد. اينآمينواسيدهاي رقيب را از خون پاک کرده و باعث ميشودتريپتوفان بيشتري وارد مغز شود.

به همين دليل است که خانمها بيشتر از آقايان طرفدار شکلات هستند،مخصوصاً قبل از عادتماهيانه که ميزان استروژن در بدن پاييناست.
و اگر يک رژيمغذايي پرپروتئين را دنبال ميکنيد، هفتهاييک يا دو بار يک غذاي آزاد داشته باشيد تا روحيهتان کمي تقويت شود

مردانی که نباید با آنها رابطه برقرار کرد



ليستي از مردهايي تهيه کردهايم که به هيچ عنوان نبايد با آنهارابطهاي شروع کنيد.

مردي که خود را آفتابي نميکند
در شهري با هم آشنا ميشويد که هيچکدام در آن زندگي نميکنيد.تماسهاي تلفني و ايميلها ارتباط را برايتان شيرين ميکند؛ دو ماه بعداز شما خواهش ميکند همديگر را دوباره ببينيد و به شهر او سفرکنيد.

در مسير رفت، در هواپيما، وقتي که ميخواهيد با بغلدستيتان کميدردودل کنيد، ميگوييد که تصور ميکنيد کسي که هميشه ميخواستيد راپيدا کردهايد. سي دقيقه بعد، وقتي هواپيما مينشيند و کسيبراي استقبال از شما نيامده است، بغلدستيتان با ترحم به شما نگاهميکند و پيشنهاد ميدهد که شما را تا مسيري برساند. اين همانزماني است که بايد مستقيم به باجه فروش بليط برويد و همان لحظه به شهرخودتان برگرديد!

مرد حسود
اوايل وقتي گارسون رستوران کمي بيشتر از حالت متداول به شما توجهميکند، کوتاه ميآيد. اما بعدها وقتي مکالمهتان با يکي از همکاران مرديا همکلاسيهايتان طول ميکشد، تحمل نکرده و از جا در ميرود. وقتيميگويد که شما و برادرتان بيش از اندازه همديگر را بغلميکنيد يا حتي دوست دخترتان را به داشتن تمايل به جنس موافق متهمميکند و ميگويد که به شما نظر دارد، زمان آن است که ترکشکنيد.

بااينکه اين تعصبات و توجهات در ابتداي رابطه جالب و خوشايند ميآيداما خيلي زود جذابيت خود را از دست داده و بيش از اندازه محدودکنندهخواهند بود. و وقتي بالاخره رابطهتان با او را تمام ميکنيد، مطمئنباشيد تا مدتها به دنبال شما با نفر بعدي که با او وارد رابطه ميشويدهم خواهد بود!

مردي که دست بزن دارد
اين مردي است که شما را مينشاند، بازويتان را ميگيرد، موهايتانرا ميکشد يا کتکتان ميزند. بااينکه خودمان بهتر از هر کس ديگريميدانيم که بودن با چنين مردي عين ديوانگي است اما خيليوقتها به بهانههاي مختلف خودمان را گول ميزنيم. اما قبل از اينکهاين خشونتها مشکل جديتري برايتان ايجاد کند، بايد از رابطه بيرونبياييد.

مرد خيانتکار
بعد از اولين قرار ملاقاتتان، تظاهر به مريضي ميکند و قرارنميگذارد. سعي ميکنيد فراموش کنيد که تولدتان است و شروع بهپختن سوپ معروفتان ميکنيد و به در خانهاش ميرويد. دو روزبعد، هنوز مريض است اما دعوتتان ميکند به خانهاش برويد.

از او ميپرسيد دوست دارد برايش سوپ داغ کنيد و با صداييآرام ميگويد، «عالي ميشه اگه اينکارو بکني.» قابلمهسوپ را از يخچال درميآوريد که روي گاز بگذاريد وميبينيد که داخل اين سوپ قارچ هست درحاليکه سوپي کهشما درست کرده بوديد قارچ نداشت. خيلي راحت بايد نتيجهبگيريد که اين مرد يک منبع ديگري براي سوپ درست کردندارد و تا زمانيکه شما به او اجازه دهيد به شما خيانت خواهد کرد.

مرد متکي
ممکن است خيلي از شما اينطور باشيد که با هر مردي که آشنا ميشويد،ميبينيد کمکم کارش را رها ميکند، ماشينش را ميفروشد و حتي گاهيخانهاش را پس ميدهد و سر شما سوار ميشود. خيلي از مردها، بيشتراز همه موزيسينها، نقاشان و هنرمندان هميشه به دنبال زنهايي قوي هستندکه از آنها حمايت کند. اين نوع از مردها به هيچ درد شما نميخورندو بايد سريعاً رهايشان کنيد.

مرد خيانتديده
ممکن است با مردي آشنا شويد که به تازگي از رابطهاي شکستخوردهبيرون آمده باشد. اين مردها کلاً بي هيچ دليلي هميشه عصبانيهستند، هر چقدر هم که رابطه شما ادامه پيدا کند و تصور کنيدکه اعتماد او را جلب کردهايد، باز هم بايد حتي قيد خانواده و دوستاندخترتان را بخاطر او بزنيد.

مرد خودشيفته
از لباستان خوشش نميآيد؟ آيا اصلاً لازم است درمورد اين دسته از مردهاصحبت کنيم؟ اين مردها کساني هستند که اگر بچه داشته باشيدحتي به چشمان فرزندتان نگاه نميکند، دوست ندارد خواهر يامادرتان را ببيند

و دفعه اولي که بخواهيد با دوستانتان برنامه بگذاريد داد وبيدادش برخواهد خواست. وارد رابطه شدن با چنين مردهايي، بحث وجدلهايي را وارد زندگيتان ميکند که خيلي زود خستهتان خواهدکرد.

مرد بخيل
به موانعي که سر راه موفق شدنتان ميگذارد خوب دقت کنيد. اگرترفيع رتبهاي با افزايش حقوق بگيريد و او سعي کند آن راکوچک جلوه دهد، ميتواند اولين تلنگر برايتان باشد. وقتيموقع حرف زدن درمورد شما هميشه از عبارات و اصطلاحات تحقيرآميزاستفاده ميکند، دومين تلنگر خواهد بود.


فقط به اين دليل که مردها برايشان سخت است که باور کنند زني ميتواندنانآور باشد، به اين معني نيست که بايد خودتان را قرباني کنيد تا اينرا به او بفهمانيد. خيلي از مردها اصلاً از پيشرفت زنزندگيشان خوشحال نميشوند و دستاوردها و استعدادهاي شما تاثيرمثبتي بر آنها ندارد.

مردي که شادترين کودکي ممکن را داشته است
مادر او بهترين بوده است؛ پدرش هيچوقت سيگار نميکشيده،مشروب نميخورده و به مادرش خيانت نکرده است. از اينکه دوستانشوالدينشان را براي همه چيز مقصر ميدانند متنفر است درحاليکه او وهفت خواهر و برادرش هميشه سيراب از عشق و محبت خانواده بودهاند،


شايد ابتدا تصور کنيد که چقدر جالب است و اولين باري باشد کهچنين چيزهايي را ميشنويد اما خوب به صداي او توجه کنيد،صدايي که ممکن است قصد توجيه کردن خودش را داشته باشد، صدايي که ممکناست شکننده و همراه با بغض باشد. زمانيکه اين بغض بشکند، صداي آن همهجا را گرفته و مطمئن باشيد که رابطه شما را هم با خود خواهدشکست.

روش های برخورد با 9 مدل شوهر



مردها وقتي راجع به زنها و به خصوص همسران خود صحبت ميكنند، مدعيهستند كه هيچگاه اين موجود ظريف و لطيف را نشناختهاند. حتياگر زنان در افكار و رفتار و عادتهايشان ساده، صريح و بيغل و غشباشند باز هم مردها دوست دارند دختران حوا را متهم به مرموز بودن وتودار بودن كنند.

حتما شما هم اين جمله را از بسياري از مردها شنيدهايد كهميگويند: «فقط خدا زن را ميشناسد و بس!» در حالي كه زنها اطلاقصف مرموز بودن را به خودشان بيانصافي ميپندارند و عقيده دارند كهدر حقيقت اين آقايان هستند كه گاه در پشت ماسكهاي متفاوتپنهان ميشوند و باطن خودشان را از خانمها مخفي نگهميدارند.


براي اينكه خانمها بتوانند شوهران خود را بهتر بشناسند بايد دررفتار و كردار آنها دقيق شوند. اين دقت باعث ميشود كه بتوانند آنها رابيشتر بشناسند و با واقعبيني بيشتر به موارد استثنايي اخلاقشانپي ببرند.

با اين 9 راه مچ همسرتان را بگيريد
حتما ميخواهيد بدانيد كه چگونه ميتوانيد به اخلاق شوهرتانپي ببريد و در چه مواردي بايد دقت خود را در اخلاق شوهرتانبيشتر كنيد. جواب بسيار ساده است هر آدمي در يك موقعيت استثناييمچش باز ميشود و خلق و خوي اصلياش از پرده ظاهرسازي بيرونميافتد.


مردها هم همينطور هستند در لحظات و مواقع خاص چهره اصلي و طبيعيخود را نمايان ميسازند و در حقيقت باطن خودشان را آفتابي ميكنند. اينموقعيتهاي استثنايي در 9 شرايط به وجود ميآيد.


شايد در نظر اول اين موقعيتها كمتر به چشم بيايد اما مطمئن باشيدكه موفق شدن در شناسايي همين 9 موقعيت استثنايي نيز ميتواند خيلي بهشما كمك كند تا بتوانيد شوهر خود را بشناسيد و پايهها و اساسسعادت زندگي مشترك خود را محكم كنيد و به ثبات خوشبختي خوداطمينان بيشتري داشته باشيد.

1. کي به تو گواهينامه داد؟

فرض كنيد در حال رانندگي هستيد و شوهرتان در كنار دست شما نشستهاست و گاه و بيگاه دستوراتي ميدهد كه چه بكنيد وچه نكنيد و تمام اين بايدها و نبايدها به اين دليل است كه به نظرشوهرتان شما راننده خوبي نيستيد و نميدانيد چگونه بايد درخيابانها حركت كنيد. او از كوچكترين حركت شما ايراد ميگيردو سعي ميكند به شما نحوه صحيح رانندگي را بياموزد.


از آنجا كه نحوه رانندگي خانمها با آقايان متفاوت است در نتيجهرانندگي شما لحظه به لحظه او را عصبانيتر ميكند و لحن حرفهايشتندتر ميشود. اين عصبانيت تا جايي ادامه پيدا ميكند كه تصميمميگيرد از اين لحظه به بعد سكوت كند اما پس از مدتي سكوت،باز از كوره در ميرود و فرياد ميزند كه «تو هرگز راننده خوبينميشوي.»

اگر اين فرضيات روي رابطه بين شما و همسرتان صدق ميكند اينموضوع را بدانيد كه به طور كلي هنگامي كه شما رانندگيميكنيد شوهرتان سعي ميكند اعتمادبهنفستان را بگيرد و خودش همالبته از اين قضيه ناراحت ميشود.


شوهر شماره يک چگونه مردي است؟
در مورد شخصيت و روحيات چنين مردي كه در اتومبيل بيطاقت و عصبانيميشود بايد بگوييم كه مردي است انعطافناپذير، بيگذشت وكاملا متكي به خود. براي او فقط شخص خودش مهم است. او بسيارپرمدعاست و اصولا مرد صبوري نيست و در هيچ موردي از خودانعطاف نشان نميدهد.


بسيار زودرنج است و بهراحتي عصبي ميشود. البته ويژگيهايمثبتي هم دارد و نميتوان او را كسي دانست كه هيچ ويژگيمثبتي ندارد. اين مرد دوست دارد كه شما بدون عيب و كامل باشيد و بههمين دليل است كه وقتي احساس ميكند مرتكب اشتباه شدهايد عصباني ميشودو چون روش زندگي خودش را قبول دارد از شما هم انتظار داردكه مطابق روش او زندگي كنيد.

همين كه روش زندگي خودش را قبول دارد نشان ميدهد كه اززندگياش با شما راضي است. يادتان باشد كه اين فريادهاي او تنهابه اين دليل است كه شما برايش اهميت داريد و اگر علاقهاي به شمانداشته باشد كاري هم به كارهاي شما ندارد.

روش برخورد با شوهر شماره يك
شما در مقابل چنين همسري 3 راهکار داريد كه انجام دادن آنهارابطهتان را شيرينتر خواهد كرد:

در مقابل رفتار و لحن تند همسرتان از خودتان گذشت نشاندهيد نه اينكه حرفهاي او را نشنيده بگيريد چون اين كار اورا عصبانيتر خواهد كرد. بالعكس بايد سعي كنيد حرفهاي او را گوشدهيد و در مقابل عصبانيتش، عصباني نشويد.

اين كار باعث ميشود اعتمادبهنفس شوهرتان بيشتر شود و اگراعتمادبهنفس او افزايش يابد مطمئن باشيد كه در مقابل شما هم كاريميكند كه بيشتر از او راضي باشيد و بالطبع اعتمادبهنفستان هم بيشترخواهد شد.

سعي كنيد شوهرتان را متقاعد كنيد كه همان قدر كه وجودش براي خودشاهميت دارد براي شما نيز مهم است.


بهترين روش براي اين كار اين است كه به او خوب گوش كنيد واگر به نظرتان حرفهايش درست و منطقي است آنها را بپذيريد واگر متوجه شديد كه سخني غيرمنطقي ميگويد طوري وانمود كنيدكه حرفهاي او را پذيرفتهايد تا در يك فرصت مناسب كه او عصبانينيست با او در اين مورد صحبت كنيد.

اگر رانندگي كردن شما او را عصباني ميكند بهراحتيميتوانيد در حضور او رانندگي نكنيد و مواقعي كه با هم سواراتومبيل ميشويد رانندگي را به او محول كنيد. شايد به نظرتان اينكار پاك كردن صورت مسئله باشد اما اگر با رعايت موارد فوقبه نتيجه مطلوب نرسيديد اين تنها راهحل شما در مقابل عصبانيتاوست.

2. بچه رو اينقدر لوس نکن!

اگر شما از آن دسته خانمهايي هستيد كه حامي سفت و سخت بچههاهستند و سعي ميكنند كه خطاها و گناهان كوچك بچهها راببخشند و با آنها به طور ملايم رفتار ميكنند اما در مقابل، شوهرتانمعتقد است


بايد با كودك واقعبين و جدي رفتار كرد و دوست ندارد كه بچهشما لوس و ننر بار بيايد و فكر ميكند كه پدر و مادر بايد درمقابل بچه باجذبه و نظامند رفتار كنند تا آنها بيتربيت و لوس بارنيايند، اين يعني شوهر شما از نوع شماره 2 است.

شوهر شماره 2 چگونه مردي است؟
مردي است كه ميخواهد در رفتارش درستكار باشد و پدري است كه بهفرزندانش علاقهمند است. به آينده آنها با وسواس و دقت ميانديشدو مايل است كه كودك در موقع لزوم تنبيه شود و هنگامي كه كار درستو خوبي انجام ميدهد مورد تشويق قرار گيرد.


اين مردها پررنگترين ويژگيشان پدر بودنشاناست و به دليل اينكه اصولا خودشان مردهاي بسيار منظم و مرتبي هستند درمقابل فرزندانشان هم دوست دارند با نظم برخورد كنند. اين نكته را بهياد داشته باشيد كه هدف آنها مخالفت با شما نيست اما چون آيندهفرزندانشان برايشان مهم است سعي ميكنند با نظارتهايشان آينده آنها رابيمه كنند و اين سختگيريهايشان را به نفع آنها ميدانند.

روش برخورد با شوهر شماره 2
در اين مواقع به هيچ عنوان نبايد طرف فرزندتان رابگيريد چون با اين كارتان باعث ميشويد كه اولا مخالفتهمسرتان با شما بيشتر شود و در ثاني فرزندتان از پدرش به علتسختگيريهايش فراري شود

و از همه مهمتر اينكه به كارهاي اشتباهش ادامه ميدهد چونديگر ترسي از پدر خود ندارد و مطمئن است كه شما از اوطرفداري خواهيد كرد. سعي كنيد هميشه طرف همسرتان را بگيريد و بااين كار به او نشان دهيد كه مرد قابل اعتمادي است و نظريات او را قبولداريد.

در چنين شرايطي خودتان را جاي همسرتان بگذاريد و تصوركنيد كه اگر عكس اين قضيه رخ داده بود شما چه انتظاري ازهمسرتان داشتيد. بنابراين سعي كنيد روحيات شوهرتان را بهتر درك كنيد.مطمئن باشيد كه اين روش برخورد به نفع سعادت خودتان و فرزندانتانخواهد بود.


اگر در اين مواقع كودكتان ناراحت شد سعي كنيد او را متقاعدكنيد كه پدرش صلاح او را ميخواهد و به او گوشزد كنيد كهپدرش چقدر او را دوست دارد.

3. اينکه من مي گم را بپوش

همه آراستگي را دوست دارند و سعي ميكنند كه جزو افراد آراستهباشند و مطمئنا هم دوست دارند همسرشان نيز خوشلباس باشد. اما اينويژگي از نظر مردها با تبعيت از مد، خيلي متفاوت است. آنها دوستندارند همسرشان از مد تبعيت كند بلكه دوست دارند همسرشان مطابق ميلآنها لباس بپوشد.


اما در اين بين بعضي از مردان هستند كه اين علايقشان را در نوع لباسپوشيدن به همسرشان تحميل ميكنند و اجازه نميدهند كه اومطابق ميل خودش لباس بپوشد. هنگام خريد لباس باهمسرشان همراه ميشوند و در خريد كردن او هم دخالت ميكنند اينطور مردهارا شوهر شماره 3 نامگذاري كرديم.

شوهر شماره 3 چگونه مردي است؟
بدون برو برگرد مردي خودخواه است و تمايل زيادي دارد كه افكار وسليقهاش را به ديگران و به خصوص شما تحميل كند. بياعتمادي و كميبدبيني از صفات بارز اوست. او دوست ندارد كه همسرش مركز توجهديگران باشد و اين موضوع برايش با مرتب بودن تفاوت دارد.


البته در شرايطي هم ممكن است او مردي باشد كه سليقه شما در خريدلباس را قبول ندارد. اين اظهارنظرهاي او دليلي محكم بر اين است كه شمارا دوست دارد و نميخواهد كه شما را از دست بدهد. در چنين مواقعيممكن است او نام خودش را غيرتي بگذارد.

روش برخورد با شوهر شماره 3:

همسرتان دشمن شما نيست
يادتان باشد كه هيچوقت از مد تبعيت نكنيد. چه همسرشما اين كار را دوست داشته باشد چه نه. اولين قدم براي مرتب بودنتبعيت نكردن از مد است در صورتي كه خيليها گمان ميكنند كه داشتناين ويژگي پيروي كردن از مدهاي روز است اما اصل قضيهچيز ديگري است.


شايد بارها شده كه پوشش شخصي از نظر شما از مد افتادهباشد. در اين مواقع پيش خودتان اولين جملهاي كه ميگوييد ايناست كه «چقدر خزه؟» و اين حقيقت را هم حتما قبول داريد كه مد روزبه روز عوض ميشود بنابراين آنچه ديروز مد بود امروز دمدهاست.

از آنجا كه يكي از دلايل بروز چنين مشكلاتي بياعتمادي وكمي هم بدبيني است اين وظيفه شماست كه سعي كنيد بيش از پيش حساعتماد او را به خود جلب و او را متقاعد كنيد كه افكارش درست نيست وشما براي جلب توجه لباسي را انتخاب نميكنيد.

شما بايد سعي كنيد كه مطابق ميل همسرتان لباس بپوشيد.اگر او از مدل خاصي خوشش ميآيد بايد شما براي رضايت او سليقهاشرا در نظر بگيريد، همانطور كه انتظار داريد شوهرتان طوري لباسبپوشد كه شما دوست داريد پس او نيز ميتواند چنين توقعياز شما داشته باشد. بنابراين او را به دليل داشتن اين توقع سرزنشنكنيد.

4. آرومتر باش
اين دسته از مردان دوست ندارند كه در اماكن عمومي با صداي بلندصحبت كنيد يا طوري حرف بزنيد و بخنديد كه ديگران صداي شما رابشنوند. اينها از بگومگو و بحث كردن در اماكن عمومي مثلرستوران خوششان نميآيد و عصباني ميشوند.


و اگر شما باز هم ناخواسته با صداي بلند جواب همين سؤال اورا بدهيد بهسرعت عصباني ميشوند. اينها شوهرهاي شماره 4 هستند.

شوهر شماره 4 چگونه مردي است؟
از ويژگيها و صفات بارز او اين است كه به آرامش و سكوت علاقهمنداست و از شايعهپردازي، فاش كردن اسرار بهشدت گريزان. بهآزادي و آرامش ديگران هم علاقهمند است و نميخواهد به هيچوجه باعث ناراحتي كسي بشود.


احترام گذاشتن او به قواعد، آداب و سنتهاي اجتماعي قابلتوجه است و روي هم رفته ميتوان او را مردي اجتماعي و مردمدار دانست.او از آن دسته از آدمهايي است كه مدام به اين قضيه ميانديشد كهديگران در مورد او چگونه فكر ميكنند و نگران ايناست كه مبادا آبروريزي شود. به طور كلي حرف مردم برايش خيلي اهميتدارد.

روش برخورد با شوهر شماره 4
با چنين شوهري خيلي راحت ميشود مدارا كرد و كنار آمد. تنها كافياست كه به اعتقادات و علايق او احترام بگذاريد. اگر دوستندارد كه شما در اماكن عمومي با صداي بلند صحبت كنيد سعي كنيد اينعادت را در خود از بين ببريد.


شما بهراحتي ميتوانيد با كمي تمرين ياد بگيريد كه آهستهصحبت كنيد. رعايت اين قبيل موارد ميتواند كمك بزرگي به شما ورابطهتان با شوهرتان كند.

اولين تمرين براي فائق آمدن بر اين قبيل مشكلات اين است كه وقتيتلويزيون تماشا ميكنيد يا به يك آهنگ گوش ميدهيد صداي آن راكم كنيد تا بتوانيد به اين صداي پايين عادت كنيد. قدم دوم هم ايناست كه از دوستان و ساير اعضاي خانواده بخواهيد كه هر وقت متوجه شدندبا صداي بلند حرف ميزنيد


گوشزد كنند كه صدايتان را پايين بياوريد. يادتان باشد كهوقتي با صداي بلند صحبت ميكنيد جو گفتوگو تنشزا ميشود وكساني كه از دور شما را نگاه ميكنند ممكن است تصور كنند كه درحال دعوا كردن هستيد.

5. چرا اينقدر با تلفن صحبت ميكني؟
اينها همسراني هستند که هنگامي كه شما را در حال تلفن زدن ومشغول درددل كردن و حرف زدن ميبينند ناراحت ميشوند به خصوص وقتي احساسمي كنند كه حرفهاي بياهميت ميزنيد و براي وقتگذراني مشغول حرفزدن با تلفن هستيد


يا در مواقعي كه گمان ميكنند صحبتهاي تلفنيتان منحصربهبدگويي و شايعهپردازي يا غيبت كردن است،نميتوانند تحمل كنندکه همسرشان به اين ترتيب وقتگذراني كند. به همين دليل خيلي زودنظر خود را بيان کرده و مخالفت خود را با انتقاد نشانميدهند.

شوهر شماره 5 چگونه مردي است؟
ميتوان او را مردي دقيق و دلسوز دانست كه قدر تکتک ساعات عمر خود راميداند. كسي كه براي زندگياش و تكتك لحظههاي آن برنامهريزي داردو دوست ندارد از برنامه خود عقب باشد؛


او مردي است كه از هر لحظه زندگي خود لذت ميبرد. او مثبت بودن وموثر بودن را دوست دارد. از همه مهمتر اينكه همانقدر كه به زندگيخودش فكر ميكند و براي آن برنامهريزي دارد بالطبع براي شما همنگران است و دوست ندارد وقت خود را با مسائل بيارزش تلفكنيد.

روش برخورد با شوهر شماره 5:
شما بايد طوري رفتار كنيد كه نشان دهيد كه با او همفكر هستيد. بايدبراي ارضاي حس مسئوليت او خودتان را زني زرنگ و كاردان معرفيكنيد و به او اين اطمينان را بدهيد كه شما هم مثل او برايزندگيتان برنامهريزي داريد و وقت خود را با كارهاي بيهوده هدرنميدهيد.


حتيالمقدور سعي كنيد در حضور شوهرتان پاي تلويزيون و تلفنننشينيد و اوقات بيكاريتان را هم اگر پيش شوهرتان هستيد بايك برنامه مفرح و شاد بگذرانيد.


به طور خلاصه بايد طوري رفتار كنيد كه به او نشان دهيد كهزندگي مشتركتان براي شما اهميت زيادي دارد و اصلا نسبت بهخواستههاي او بيتفاوت نباشيد اين بيتفاوتي باعث ميشود او نسبت به شماو كارهايي كه انجام ميدهيد حساستر شود.

6. در جمع خودت رو کنترل کن

شوهري كه دوست ندارد شما در مقابل ديگران به او ابراز علاقه كنيدو از اينكه مقابل ديگران رفتار خيلي صميمي و خودماني با او داشتهباشيد ناراحت ميشود و ترجيح ميدهد در جمع رفتاري متعادل داشتهباشيد.

شوهر شماره 6 چگونه مردي است؟
مردي خجالتي و تا حد زيادي پايبند به اصول اخلاقي است و از همسرشتوقع وقار و سنگيني زيادي دارد. اساسا دوست ندارد كه ديگرانرا در محيط صميمي زندگي خودش راه بدهد. ابراز علاقه او تنها بههنگام تنهايي است چون عشق بين زن و شوهر را يك موضوع كاملاخصوصي به حساب ميآورد و از شما هم همين انتظار را دارد و توقع دارد بامراعات حال او و حفظ حريم خصوصيتان رفتار کنيد.


روش برخورد با شوهر شماره 6:
به طور كلي اين نكته را به ياد داشته باشيد كه هرچند ابراز علاقهبه همسر از مسائلي است كه بايد صددرصد به آن توجه كرد اما اصولا اينكار در جمع و در حضور افراد خارج از خانوادهتان كار اشتباهي است.

آنچه شما بايد در خارج از محيط خانه رعايت كنيد توجه كردن بهشوهرتان و احترام گذاشتن به اوست. شما نبايد اينها را با صميميتو ابراز علاقه اشتباه بگيريد.

اصول اخلاقي حكم ميكند كه روابط داخل منزلتان با روابط خارج ازمنزلتان تفاوت داشته باشد. البته اين نكته را هم به ياد داشتهباشيد كه محترمانه رفتار كردن و احترام گذاشتن به يكديگرهرگز به اين معني نيست كه برخوردتان با شوهرتان خشك و رسميباشد.

7. بهم بگو چقدر خرج کردي

شوهري كه مدام از شما صورت خرجهاي روزانهتان را ميخواهد البته نه بهاين دليل كه به شما اعتماد ندارد بلكه به اين علت كه به دقت و نظمعلاقهمند بوده و دوست دارد هرچيزي با حساب و كتاب پيش برود.او ميخواهد هر پولي در راه درست و صحيح خرج شود و اين كنترل كردنخرج خانه شما را ناراحت كرده و عذاب ميدهد.

شوهر شماره 7 چگونه مردي است؟
اين رفتار با وجودي كه ممكن است به غلط به خست تعبير شود اما بههيچ وجه ربطي به خسيس بودن شوهرتان ندارد بلكه نشاندهنده شخصيتدقيق اوست. او به لزوم تنظيم يك بودجه دقيق واقف است و از اينكهزندگياش حساب و كتاب داشته باشد لذت ميبرد.


البته ممكن است در بعضي موارد اين روحيه باعث ناراحتي شما شود ولي دقتكنيد كه دقيق بودن در امور اقتصادي منزل يك حسن است نه يك عيب.اگر شوهر شما مرد خسيسي بود تمام خرج و مخارج را خودش در دستميگرفت و به شما اجازه خريد نميداد. در صورتي كه شوهر شمااينگونه نيست.

روش برخورد با شوهر شماره 7:
بهتر است با دقت بيشتري به كارهاي او و حرفهايش توجه كنيد چون دراين صورت متوجه ميشويد كه حق با اوست.

بهتر است با دقتي كه از خود نشان ميدهيد به او اين اطمينان را بدهيدكه همه چيز در زندگي روزانه شما حساب و كتاب دارد و بدوناين حساب و كتابها خرج نميكنيد و خودتان مواظب همه چيز هستيد. بهطور كلي بهتر است با او همراه شويد تا زندگي بهتري را برايخودتان و همسرتان فراهم كنيد.

فراموش نكنيد شما با كمي اقتصادي فكر كردن ميتوانيد هم كمك خرج خانهباشيد و هم پسانداز خوبي را براي زندگي مشتركتان فراهمكنيد.

8. بريم سينما؟

شوهري كه هميشه آماده است كه نظر خود را درباره كتاب يا مجلهاي كهميخواهيد بخريد ابراز كند و در ضمن شما را تشويق به ديدن يك فيلمسينمايي يا تئاتر ميكند و اگر به خواسته او اهميت ندهيد عصبانيميشود و قهر ميكند.


او طوري رفتار ميكند كه شما متوجه اين رفتار او بشويد و برايجبران دلخوري كاري را كه به شما پيشنهاد داده انجام دهيد. خلاصهاينكه به هر روشي سعي ميكند شما را راضي كند كه پيشنهاد او رابپذيريد و البته بعد از انجام دادن كار پيشنهادي او بايد ازاين انتخاب هم راضي باشيد و از او تشكر و قدرداني كنيد.

شوهر شماره 8 چگونه مردي است؟
همسرتان مردي است كه در مقابل شما احساس برتري زيادي ميكند و به نحويسعي دارد به اصطلاح شما را با خود همسطح كند. عقايد او هرچند همقابل قبول باشد ميتواند مورد پسند شما واقع نشود و


چون شوهرتان در ابراز عقايد خود مصر است اين برخورد ميتواندزمينه يك بگومگو و عدم رضايت شود. اما اين نكته را در نظرداشته باشيد كه او مرد لجوجي است و تا حد بسيار زيادي سماجت دارد و تابه اهدافش نرسد آن را رها نميكند و به قول معروف اگر در بستهباشد از پنجره وارد ميشود.

روش برخورد با شوهر شماره 8:
كنار آمدن با چنين اشخاصي سختترين كار است چون نه ميتوانيداو را قانع كنيد و نه ميتوانيد به او بياهميت باشيد. از طرفي هم دوستنداريد پيشنهادهاي او را بپذيريد. بنابراين راهي وجود نداردجز اينكه در مقابل چنين افرادي بسوزيد و بسازيد.

فكر اينكه بتوانيد او را از اين اخلاق بد آگاه كنيد را از سرتانبيرون كنيد. بهتر است با پذيرفتن انتخابهاي او زندگي رابراي خودتان و شوهرتان شيرين كنيد.

9. وقتشناس باش ديگه!
اگر با هم در محلي قرار ملاقات گذاشتهايد و شما كمي ديربرسيد او عصباني و ناراحت ميشود و به هيچ عنوان حاضر نيست دلايلعذرخواهي شما را بپذيرد و صد درصد شما را مقصر ميداند هميشه بهجان شما نق ميزند كه وقتشناس نيستيد و براي وقت او ارزشي قائل نيستيدو... و هر مسئلهاي كه پيش ميآيد اين قضايا را يادآوري ميكند.

شوهر شماره 9 چگونه مردي است؟
روي هم رفته او مرد خوشاخلاقي نيست؛ لجوج، يكدنده و بيمنطق است. البتهاين يك مورد كوچك است اما اگر اين عدم تفاهم در مواردمهمتري بروز كرد ميتواند زندگي شما را تلخ كند.


او عادت دارد كه كوچكترين و كماهميتترين مسائل رابزرگ كند و در تمام مشكلات پيشآمده شما را مقصر بداند وبدون گوش دادن به دلايل و حرفهاي شما در موردتان قضاوت ميكند واز همه بدتر اينكه هيچ وقت اينها را فراموش نميكند و به قولمعروف كينه شتري است.

روش برخورد با شوهر شماره 9:
بهتر است با بحث و گفتوگوهاي دوستانه او را متقاعد كنيد كههميشه براي مشكل يا اتفاقي دليل منطقي و قابل قبول وجود دارد واگر شما دير به قرار ملاقاتتان رسيدهايد حتما دليل قانعكنندهايداشتهايد. به او يادآوري كنيد كه دوست نداشتهايد كه دير برسيد و او رامنتظر بگذاريد.


در ضمن به او بفهمانيد كه شما هيچ دشمني به خصوصي با او نداريدبلكه كاملا بالعكس مايل هستيد كه در كنار او احساس خوشبختي، امنيت وآرامش كنيد. يادتان باشد در چنين شرايطي نبايد به اين دعواهاي بهاصطلاح زرگري دامن بزنيد بلكه در اين شرايط بايد او را آرام كنيد

چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگی میشوند؟



زن و مرد به واسطه نيازهاي مختلف جسمي و عاطفي به هم دل مي بندند و باهم زندگي مشترك را آغاز مي كنند به اميد اينكه هميشه بتوانند ازعشق ومحبت يكديگر سيراب شوند و فارغ از رنج تنهايي مأمن وپناهي براي ابراز عشق و بيان هم دلي بيابند، ودر نهايت از كنارهم بودن به آرامش و لذت برسند.

از آنجا كه مردان به دلايل مختلفي همچون ساختار مغزي و جسمي ونوع فعاليتهايي كه بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرايط اجتماعي وفرهنگي ، پس از سيراب شدن از نيازهاي مختلف عاطفي و غريزيبه ديگر فعاليتهاي روزمره خود مشغول مي شوند و رابطه احساسي وعاطفيشان كم رنگ مي گردد،


و به سراغ وظيفه اصلي كه همانا كار و موقعيت هاي اجتماعي مي روند و تادوره بعدي نياز خود،همسر يا زن مورد علاقه خويش را به فراموشي ميسپارند،و توقع دارند فرياد شكوه و شكايت زنان بلند نشودچراكه، اين كاركرد براي روحيات و تمايلات مردانه بسيار طبيعي وعادي است.


اما اگر يك مرد بخواهد به شكلي زندگي كند كه، در كنارخواسته ها و تمايلات خود،خواسته و نياز زن مورد علاقه خود را در نظربگيرد لازم است،يك سري مهارتها و تواناييهايي را كسب كند و بهموضوعاتي توجه نمايد كه نتيجه اين توجهات جلب رضايت زنان بااحساس،معقول ووظيفه شناس است.


گاه مردان ادعا مي كنند كه پس از يك روز كاري، و پس ازرنجها و سختي هايي كه در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس ازوارد شدن به خانه،وقتي را به خود اختصاص دهند و در اين زمان به تفريحو استراحت شخصي مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از اوبخواهد ساعت هاي حضور در خانه را با هم تقسيم كنند،چرا كه مردانخود وظيفه خويش را به خوبي مي دانند و در زمان مقتضي همه عشق و محبتخود را به يكباره نثار او مي كنند.


بيشتر مردان هم عقيده دارند كه بعد از چند بار مقاومت مي توانندهمه احساسات زنانه را تغيير دهند و برنامه اي پيش روي اوبگذارند تا همه عشق و نياز خود را در يك موقع مقرر از مرد دريافتكند.

اين طرز برخورد و خلقيات بيشتر از سوي مرداني است كه جنس زن را بهخوبي نشناخته اند و تصور مي كنند،همه احساسات و عواطف زنانه، با يكهمبستري و يك هم آغوشي برآورده شده و زنان تا نوبت بعدي هم آغوشي،هيچ نياز عاطفي ديگري ندارند.

اما بر عكس براي زنان اين نوع هم آغوشي، تبادل عشق و احساسات نيستبلكه بسياري از زنان اين نوع همبستري بي مقدمه را، يك نوع تجاوز محسوبمي كنند چرا كه براي زنان عشق و محبتي معنا دار است كه هميشهجاري و پيوسته باشد و تنها رنگ و بوي جنسي نداشته باشد.

مرداني كه اهل تلاش و كوشش هستند خود را غرق كار و فعاليت مي كنند ،اين فعاليت به قدري آنها را سرگرم ميكند كه كمتر فرصت مي كنند بهزندگي مشترك بينيشند و نيازهاي عاطفي و روحي همسر خود را مد نظرقرار دهند.دسته ديگري از مردان كه فرصت فراغت بيشتري دارند بعداز تشكيل زندگي مشترك گاه و بيگاه ياد دوران مجردي رازنده كرده و اين اوقات را با دوستان سپري مي كنند يا به رفتار وكارهايي مراجعه ميكنند كه اين نوع رفتار براي آنها در زمان تجرد آرامشبدنبال داشته است.

اما مشكل اصلي از آنجا آغاز ميشود كه گاه اين سر گرمي ها ياكار و فعاليت، مردان را كاملا به خود مشغول مي سازد.مردان هم تصور ميكنند همين كه گاه و بيگاه در كنار همسر خود قرار ميگيرند تا نياز غريزي خود را رفع كنندبراي زن هم همين توجه وحمايت كافي است.


مردان اغلب با دوستان خود هم دردو دل كرده و زنان را موجودات زيادهخواه ، پر توقع و كنترل گر معرفي مي كنند و يكديگر راتشويق مي كنند كه نبايد اسير اين زياده خواهي هاي زنان شد. وبهتر استاز آنها فاصله گرفت تا از اين راه به كنترل در آيند! البتهفرهنگ غلط اجتماعي هم به اين امر دامن مي زند و مردان تصور ميكنند اگر به نيازهاي زن توجه كنند، زنان بر آنها چيرهخواهند شد.


اما همين كه زنان وارد زندگي مشترك مي شوند بر آورده شدن نيازهايعاطفي و غريزي در آنها باعث مي شود تا به زندگي و مردي كه هستيخود را به پاي او ريخته اند عشق بورزند.هر چه زمان ميگذرد زن به همسر خود بيشتر وابسته مي شود و دوست دارد براي تداوماين عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمين دريافت كند. مردان بابرآورده شدن نيازهاي مختلف فرصت مي يابند تا به وظايف اصلي خود مانندكار و فعاليتهاي اجتماعي فكر كنند كه افراط و زياده روي در كار موجبجدا شدن فكر و انديشه آنان و بدنبال آن دور شدن فيزيكي از همسر خويشمي شود.


اما در زنان، برآورده شدن نيازهاي مختلف، همسو با احساسات و ساختارفكري آنها مي باشد و آنان با سيراب شدن از عشق و محبت بيشتر به همسر وزندگي خود دلبسته مي شوند. شكاف بين زن و مرد در خانواده هايي كهروابط اصولي و منطقي بين زن و مرد حاكم نباشد در زمان بچه دارشدن، به اوج خود مي رسد. و هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد اينشكاف عميق تر مي گردد.

زنان با كمال ناباوري شاهد تلخ ترين تجربه خود مي شوند .و همين تشويشو اضطراب ناشي از دور شدن مرد باعث رفتارهايي از آنان مي شود كه مردانتصور ميكنند زنان موجودات پر توقع و زياده خواه هستند.


زنان تصور مي كنند كه مردان با پرداختن به كار و فعاليت هايمختلف از انها دور مي شوند و مردان هم تصور مي كنند همين كه در حد رفعنياز خود به زن نزديك مي شوند كانون عشق و احساس او را سيراب ميسازند.زنان براي كانون توجه شدن تلاش مي كنند.گاه رفتار آنهاپر خاشگر مي شود و گاه همچون مادر‏, همسر خود رامورد توجه قرار ميدهند.آنها همه راهها را امتحان مي كنند تا همسرشانآنگونه كه آنان دوست دارند رفتار كند.

اما هنگامي كه از تلاش خود نتيجه اي دريافت نكردند مأيوس ونااميد مي شوند.دسته اي از اين زنان در سايه اين نااميدي و و احساس ناامني، خود را به فعاليت هاي مختلف سرگرم مي كنند و دسته ايديگر دچار روان پريشي و افسردگي مي شوند. درچنين زماني اغلب مردان همسر خود را زني مي يابند كه از همه جنبههاي زندگي دل زده شده و نه تنها كوچكترين تلاشي براي بهبودزندگي ندارد بلكه اين افسردگي همچون بختك برزندگي آنها سايه افكنده است.


اين وضعيت براي مردان توجيهي است تا بيشتر به كار و فعاليتبپردازنديا از راههاي گوناگون خود را سرگرمكنند.در اين مقطع مرداني كه با غير از همسر خود رابطه برقرار مي كننداز چنين زنان بيگانه بسيار راضي و خوشنود مي شوند چوناين زنان بطور مقطعي از آنان انتظار دارند و هم اينكه چنين زنانيبيشتر به خاطر نياز مادي خود با ديگران رابطه برقرار مي كنند.واين زباني است كه براي چنين مرداني، قابل فهم تر از احساس زنانهاست.

بعضي مردان متمول هنگامي كه از همسر خود فاصله مي گيرند سعيمي كنند، فاصله ميان خود و همسرشان را با پول و امكانات ماديفراوان پر كنند .اگر چه بسياري از اين زنان به شدت بهسمت مدگرايي و خريد هاي گوناگون رو مي آورند، اما بههر حال همين زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفي و رواني را حس ميكنند.


به همين خاطر اين افراد به دليل عقده هاي رواني كه در درون خود ميريزند كاملا نا آرام و شكننده هستند.دسته اي از زنان هم به هنگامسرخوردگي از همسر خود به شدت به مسائل مذهبي , عبادت و راز ونياز رو مي آورند و از اين راه آرامش را به خود تلقين مي كنند.ازآنجايي كه اغلب دينكاران ناليدن‏, گريه و اشك وآه را ترويج ميكنند براي چنين افرادي مذهب و مراسم مذهبي پايگاهي استتا بار عقده هاي دروني خود را سبك كنند.


اغلب زنان توقعات سخت و غير معقولي ندارند بلكه مردان به واسطه تفاوتهاي مغزي و فرهنگي نمي توانند اين نيازها را در راس برنامه خودقرار دهند يا نگرانند اگر به خواسته هاي عاطفي زنان توجهنشان دهند، آنها پر توقع بار بيايند، يا از ارزش مردانگيآنها كاسته شود.

اما اين نوع مردان بايد توجه داشته باشند كه مهر ومحبت و مورد توجهبودن، حق طبيعي يك زن است،و محروم كردن او از اين حق طبيعي موجب عصيانو سركشي او يا موجب افسردگي يا بيماريش مي شود.


بسياري از زنان چون از اين حق طبيعي محروم مي شوند سعي مي كننداختيار همه زندگي را دردست بگيرند تا از اين راه كمبودهايخود را جبران كنند.در صورتي كه مردان ماهر و با درايت باشند از راهمحبت به موقع، حتي زنان سلطه جو را هم به زنان مسئوليت پذيرتبديل مي كنند.

اينكه پيوسته توصيه مي شود مردان نبايد خود را اسير خواسته هايزنانه كنند،اين نيست كه مردان بايد زنان را از حق مسلمشان محروم كنندبلكه به اين معني است كه هر انسان عاقلي موظف است در زندگي خودجانب اعتدال را رعايت كند و چنان خود را فرمانبر همسر (يا فردديگر)قرار ندهد كه لجام زندگي او از هم گسسته شود و ازنظر اجتماعي ارزش خود را از دست بدهد.

مسلم است اگر زني مايل است در زندگي بيش از حد معقول ومعمول هزينه كند،يا توقعات او به شكلي است كه نظام خانواده را به كليويران مي سازد بايد در مقابل خواسته هاي چنين افرادي مقابله كردو هرگز ارزش هاي اخلاقي و تفكر خردگرايانه را نبايد فدايهيچ فردي نمود.

نظام رابطه يك زن و مرد هم مانند يك سيستم شراكت مالي است كه هر دوطرفمقابل سرمايه و تجربه خويش را وارد كاري مشترك كرده اند، تا در مقابلاين تعامل نتيجه يا سودي را دريافت كنند،حال اگر شما

بخواهيد حقوق شريك مالي خود را ناديده بگيريد او عكس العمل نشانمي دهد و به هر ترتيب در مقابل تماميت خواهي و بي توجهي شما واكنشنشان مي دهد و در نهايت اگر به اين نتيجه رسيد كه شما حق و حقوقاو را رعايت نمي كنيد تصميم به جدائي از شما را مي گيرد.

برعكس شما هم نمي توانيد حق و حقوق خود را به شريك مالي خود ببخشيد ياسياست هاي مالي غلط او را به نحوي اجرا كنيد كه سرانجام اين شركت منجربه ورشكستگي شود.


نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همين شكل است و زن و مرد از راهادامه اين ارتباط تصميم دارند تا نيازهاي عاطفي،رواني و جنسي خويش رابرآورده كنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را ناديده بگيرد،آنها از اين نوع رابطه يا زندگي سرخورده ميشوند.

راه كار
زنان فهيم و با درايت عنوان مي كنند كه ما مي دانيم كه كار و تلاش ورسيدن به موقعيت هاي برتر اجتماعي در رأس هدف ها و تمايلات مردان استو ما انتظار نداريم مردان اين هدف اصلي زندگي خود را فداي ماكنند اما ما دوست داريم اين كار و فعاليت اجتماعي به نحوي برنامه ريزيشود كه مردان فرصت داشته باشند


بخشي از زندگي شبانه روزي خود را معطوف ما كنند.ما اگراحساس كنيم مرد موردعلاقمان در كنار كار و فعاليت خود به ياد ماست واين توجه را حتي با يك تلفن زدن نشان مي دهد،براي ما كافي است تا ازاو انرژي كافي دريافت كنيم،وحس كنيم كه عشق و محبت او نسبت به مامستتر و مداوم است.

از سوي ديگر ما نياز داريم تا مرد مورد علاقمان پس از فراغتاز كار و فعاليت اجتماعي پس از اينكه در كنارمان قرار گرفتساعتي را بطور واقعي به ما اختصاص دهد.نه اينكه تلويزيون تماش كند ويا روزنامه و كتاب بخواند و وانمود نمايد كه مشغول شنيدن حرف هاي مااست.

او اگر بخواهد در اين ساعت كه در كنار ماست به كارهاي روزانه خودبينيشد، ما زود متوجه مي شويم و احساس مي كنيم كار روزانه خود را برما ترجيح مي دهد.ما دوست داريم مردان اين بيعت و اين قراداد با همبودن را بطور دائم تمديد كنند و عشق و محبت خود را بر زبان جاريكنند.

براي ما كلمه "عزيزم دوستت دارم" مانند اكسيژن هوا ضروري و حيات بخشاست .ما از دنياي مرموز و اسرار آميز مردان بيزاريم،ما دوست داريممردان ما را به خلوت فكري خود راه دهند و افكار،رؤياها و آرزوهاي خودرا شفاف و بي پرده براي ما بازگو كنند.


ما نمي خواهيم آنها همه وقت خود را به ما اختصاص دهند اما از سويديگر انتظار داريم كار و فعاليت و دل مشغولي آنها آنقدر به درازانكشد كه ما را به كلي فراموش كنند تا جايي كه وقتي با ما هستند هم، بهامور ديگر خود فكر كنند.

ما دوست داريم وقتي خود را در اختيار مرد مورد علاقه خود قرار دهيمكه، از او، عشق و محبت مستمر و مداوم دريافت كرده باشيم،او به ما بهابدهد، برايمان ارزش قائل باشد و به ما بفهماند كه، تنها براي رفع نيازجنسي خود در كنار ما قرار نمي گيرد و اين كار او در تداوم عشق ومحبتي است كه به ما دارد،

بنابراين ما از او امنيت،صميميت و وفاداري دريافت مي كنيم و از اينراه به اوج لذت مي رسيم.اما زماني كه احساس مي كنيم او تنها موقع نيازجنسي خود،مي خواهد به ما نزديك شود،

او را يك بيگانه به تصوير در مي آوريم كه تنها قصد سوء استفادهاز ما را دارد، در حالي كه هيچ ارزشي براي ما قائل نيست، پسطبيعي است كه او عشق و محبت خود را در راه ديگري به مصرف ميرساند،در اين موقع حس بدي در ما بيدار مي شود، احساس نا امني، وحسي كهما را وا مي دارد او را مورد باز خواست قرار دهيم.

ما زنان مانند شما مردان كه در كار خود جدي و داراي برنامه ريزي هستيددر كار عشقبازي خود چندان جدي و خشك و با برنامه نيستيم،ما اهلناز كردنيم و شما بايد ناز ما را بخريد. اين نيست كه وقتي به عشق ورزيو ابراز احساسات نياز داريم، به طور سيستماتيك از شما بخواهيم به مامحبت كنيد.

هنگامي كه لب به گله و شكايت باز مي كنيم،دنيا بر روي سرشما مردان خراب نشود كه دنبال راه چاره باشيد و مدام در گوشما زمزمه مي كنيد كه راهكار چنين و چنان است،كافي است در آنلحظه، ما را بغل كنيد دستي بر سر و صورتمان بكشيد و با ما اظهار عشق وعلاقه كنيد تا همه اين گله و شكايت ها به عشق و دل دادگيمبدل شود.

در حقيقت گاهي يك راه جلب توجه ما غُر زدن است،ما غر مي زنيم تاشما ما را نوازش كنيد، ناز ما را بكشيد و ما را مورد توجه خود قراردهيد.


ما كار سختي از شما نمي خواهم كه از مطرح كردن خواسته هايمان دلخورشديد،ما قصد كنترل دائمي شما را نداريم،ما پر توقع و زياده خواهنيستم،شما مردان تصور نكنيد اگر به ما عشق و محبت ورزيديد مالجام گسيخته و غير قابل كنترل مي شويم .


بر عكس عشق و محبت ما را رامتر وآرامتر مي كند سطح توقعات ما راپايين مي آورد، و خيالمان از جانب شما راحت مي شود، كه عشقي كهحق ما بود به ديگري نثار نمي كنيد.شايد هم از اينكه نياز به عشقما مداوم است مضطرب شديد؟

در نگاه اول براي شما مردان كمي بعيد است كه بتوانيد يك باراضافي همچون يك عشق و محبت دائمي را با خود حمل كنيد اما همينكهاين عشق در وجود شما لانه كرد و آن را به صورت ملكه ذهني خود درآورديد،خيلي زود در مي يابيد كه همين عشق يك آرامش بدون وصف به شماهديه مي كند كه همين عشق مي تواند شما را در مقابل بسياري از آسيب هابيمه كند.

آنچه ما را خشنود و سرزنده نگه مي دارد عبارت است از اينكهما از جانب شما مردان احساس تعهد و وفاداري و پايبنديكنيم،گاهي از ما تمجيد،تعريف و تحسين كنيد و از به زبان آوردنجمله"عزيزم دوستت دارم" كوتاهي نكنيد، ما را به خلوتگاه ذهن خودراه دهيد و از آنچه در ذهن مي گذرانيد ما را مطلعكنيد،هرگز آدم مرموز و اسرار آميز به نظر نياييد،

با ما مكالمه و ارتباط داشته باشيد و به حرف هايمان خوب گوش فرادهيدهنگامي كه با ما رابطه برقرار مي كنيد ما احساس امنيت وآسودگي خاطر مي كنيم.

براي ما در زندگي اهميت قائل باشيد و براي اجراي برنامه هايزندگي نظر ما را هم جويا شويد،در زندگي گفتار و رفتاريداشته باشيد كه ما به ثبات قدم شما و قابل اعتماد بودنتان تكيهكنيم.در طول شبانه روز، فارغ از هر فكر متفرقه،

انگيزه
ذهن ما انباشته از باور است.بسياري از اين باورها نسل در نسل به مامنتقل شده و ما تصور مي كنيم اين باورها توسط ديگران بازبيني واصلاح شده ويا از ناحيه مقدس به ما منتقل گرديده است،


پس ما بدون آنكه آنها را نقد و برسي كنيم،براي تصميم گيريدر زندگي خود به طور ناخودآگاه از اين باورها کمک ميگيريم.ابزار باز بيني باورها خرد است،

خرد زماني مي تواند وظيفه خود را انجام دهد كه ما از راه مطالعه،تحقيق و استدلال آن را پرورش داده باشيم.انبوه باورهاي فسيل شدهدر ذهن، به ما اجازه نمي دهد از خرد خود پيروي كنيم مگرآنكه آن را بيدار نگه داريم

با چه مردی خوشبخت تر خواهید بود؟!



با يک پزشک ازدواج کنيد خوشبخت تر مي شويد يا يک هنرمند؟



قرار است يک عمر با او زير يک سقف زندگي کنيد. صاحب فرزند شويد ودر کنارش با جواني تان خداحافظي کنيد. اما معمولا آنچه دليلانتخاب تان مي شود، چنين تصويري نيست.


شايد شما به دنبال انتخابي هستيد که همه را شگفت زده کند؛ انتخابشايسته اي که ارزش شما را در ذهن ديگران بيشتر کند و مهم تراينکه زندگي بي دغدغه و آرامي را برايتان به همراه بياورد. خب...بهتر است کمي ديد تان را باز تر کنيد و چند قدم آن طرف تر را همببينيد.

شما علاوه بر اين موضوعات به چيزهاي ديگري هم براي خوشبختينياز داريد. بايد بدانيد که مرد زندگي تان چطور روزهايش رامي گذراند، در حرفه اش چه مي گذرد و چه برنامه ايبراي آينده دارد.

بايد بتوانيد واکنش هايش را در مهماني هايي که قرار است در آيندهبرويد پيش بيني کنيد و بدانيد که او به ازدواج و شخصي به نام«همسر» چطور نگاه مي کند. باخبر شدن از اين موضوعاتپيچيده آسان نيست اما اگر به شغل خواستگار تاننگاه کنيد و از اسطوره ها کمک بگيريد، کار برايتان کمي آسانتر مي شود.

? تاجر است؟

خوبي اش اين است که:
آدم هايي که سراغ حرفه تجارت مي روند، حسابي با اجتماع درگير ميشوند. ساعات طولاني اين کار باعث مي شود که صميميتي ميان آنها وهمکاران شان ايجاد شده و دايره روابط اجتماعي شان هر روز بزرگ ترشود. اگر با يک بازاري ازدواج کنيد،

دغدغه مالي نخواهيد داشت و خوبي اين شغل اين است که همسرتان هيچوقت کارش گير نمي افتد، چون هميشه آدم هايي در کنارش هستندکه مشکلاتش را حل کنند. افرادي که چنين شغلي دارند، از حساب،کتاب و اقتصاد سر درمي آورند.

آنها مي توانند راهنماي خوبي براي اطرافيان شان باشند و در موردموضوعات شايعي مثل پرداخت ماليات، وام گرفتن و ديگرمسائل مالي به آنها مشاوره دهند.
بدي اش اين است که:
به دليل ساعات کار طولاني، خسته و فرسوده به خانه مي رسند وگرچه در بسياري مواقع اوضاع مالي شان روبه راه است امانوسانات اقتصادي به آنها اضطراب زيادي وارد مي کند. آنها مي توانندشرايط مالي خوبي را براي شما فراهم کنند،

اما ممکن است مثل مرد هاي ديگر نتوانند زمان زيادي را با شمابگذرانند و شايد مجبور باشند که حتي در روزهاي تعطيلي که همه بهمسافرت مي روند، در خدمت شغل شان باشند. مردي که شغل آزاد دارد، نميتواند مثل يک کارمند ساعت ? بعد از ظهر به خانه بيايد و به احتمالزياد وقتي در کنار شما حضور پيدا مي کند که فکر و جسمي خستهدارد.
زئوس؛ فرمانرواي بي رقيب
مرد بازاري، يک مرد زئوسي است. او در کارش حرفه اي است و چنينتوانايي اي برايش غرور را هم به همراه مي آورد. چنين مردي هميشهزيردست هايي دارد که خرده کاري هايش را انجام مي دهند و اصلا هم بعيدنيست که در دنياي زندگي مشترک هم به دنبال زيردستبگردد.

تفريح براي او جمع شدن در گروه مرداني است که همه صاحب شهرت وقدرت هستند. کم پيش مي آيد که يک مرد زئوسي توصيه هايديگران را بپذيرد زيرا گمان مي کند هيچ کس بهخوبي او نمي تواند دنيا را ببيند.
همسري از جنس زئوس
براي اين مرد ها قدرت حرف اول را مي زند و احساس در درجه دوم اهميتقرار دارد. درست است که مردان زئوسي عاشق قدرت هستند اما بعضي هايشانترجيح مي دهند زني فرمانروايشان شود و اختيار شان را به دستبگيرد. آنها ترجيح مي دهند با فردي مثل خود يا بالاتر از خودازدواج کنند.

براي مثال مرد زئوسي اي که صاحب يک شرکت است، ترجيح مي دهد با دخترفردي ازدواج کند که شرکتي بزرگ تر در اختيار دارد. به همين دليلاست که در ميان برخي بازاري ها، ازدواج هاي عاشقانه را کمتر مي بينيمزيرا آنها ترجيح مي دهند با چشم باز معيار هاي دختر مقابل شان رابسنجند و سنتي ازدواج کنند.

در اغلب موارد چنين مردي يک پدرسالار است که هم قدرت را بهدست مي گيرد و هم خودش وظايفي که در قبال خانواده دارد را بهخوبي انجام مي دهد.

اگر مي خواهيد با يک زئوسي ازدواج کنيد، بايد خيلي واقعيت ها رابپذيريد و قبول کنيد که او مثل خيلي از مرد هاي ديگر شريکتک تک لحظات زندگي تان نمي ماند زيرا چنين مردي بعد از تمامشدن ماه


عسل، وقت زيادي براي همسرش ندارد و تازه در ميانسالي يادش مي آيد کهبايد به روابطش عمق بدهد و قدر اطرافيانش را بداند. البته در مواردکمي هم يک زن چنان پيکان عشقش را به قلب او مي زند که حتييک زئوسي تا آخر عمر برده اش مي شود.

? خبرنگار است؟

خوبي اش اين است که:
اگر خواستگار شما اهل رسانه و وسايل ارتباط جمعي است،خوشحال باشيد. او روحيه اي لطيف و درکي خوب از اجتماعي که در آنزندگي مي کند، دارد. حساس است و به جزئيات توجه مي کند و در هرجمعي که بنشيند،

حرفي براي گفتن دارد. چنين فردي برون گراست و نه تنهااز اينکه دانسته هايش را در اختيار ديگران بگذارد، خجالتنمي کشد، بلکه از اين راه براي جلب نظر آنها هم استفاده مي کند. اوخيلي خوب روي آدم هاي اطرافش تاثير مي گذارد و آنها را طرفدارخود مي کند. زندگي با چنين فردي زيباست زيرا او هميشه راهتازه اي براي رفتن پيش رو دارد و هيچ وقت تکراري و کسلکننده نمي شود.

بدي اش اين است که:
ظرف يک چشم بر هم زدن بيکار مي شود و روي هميشگي بودندرآمدش نمي توانيد حساب کنيد. شغلش پراسترس است و زمان بندي کارشمي تواند زندگي تان را به هم بريزد زيرا اگر در کارش حرفهاي باشد، احتمالا وقت و بي وقت براي رسيدگي کردن به آن از خانهبيرون مي زند


و حتي ممکن است گاهي چند روز تنهايتان بگذارد.اگر به دنبال يک همسر مظلوم و باوقار مي گرديد، او راانتخاب نکنيد، چون بيش از حد اجتماعي بودنش ممکن است شما را آزاردهد. گرچه او فردي توانمند است و هميشه راهي براي موفق بودنپيدا مي کند، اما از اين شاخه به آن شاخه پريدنش گاهيشما را آزار خواهد داد.
هرمس؛ خلاق و ماجراجو
مرد هرمسي ذهني سريع دارد. او ايده پردازي موفق است و بدون وقتکشي مي تواند ايده هايش را محقق کند. او مدام در حال حرکت است وهرگز نمي توانيد يکجا بنشانيدش. چنين مردي سخنور خوبي استگرچه خلاقيتش هميشه او را پيش مي راند اما علايقمتنوعش نمي گذارد که يک کار را تا آخر انجام دهد و در آن متخصصشود.

او دوست ندارد کاري را بر اساس نظر ديگران انجام دهد و ترجيح ميدهد ميانبري را براي رسيدن به هدف و مقصدش پيدا کند.


مرد هرمسي مدام در سفر است، سبک و ساده سفر مي کند و براي آزاديفيزيکي و رواني اش ارزش زيادي قائل است. همين حس ماجراجويي است که اينمردها را مورد توجه قرار مي دهد و باعث مي شود در همان ملاقات هاياول، زن مقابلش احساس کند که مرد زندگي اش را پيدا کردهاست.

همسري از جنس هرمس
مرد هرمسي اگر بتواند زن رويايي اش را پيدا کند، با تماموجود عاشقش مي شود و اگر زني انتظارات غيرواقعي از او نداشتهباشد، به خوبي در کنارش زندگي مي کند. او به دنبال همسري ميگردد که در نبودش بتواند خانه و زندگي را به شکلي شايستهنگه دارد و هميشه منتظر بازگشت او باقي بماند.

البته انتظار نداشته باشيد که يک مرد هرمسي جزئيات کارش را با شما درميان بگذارد و از شما همفکري بخواهد چراکه حتي اگر نظرشما را هم بپرسد، در نهايت کار خودش را مي کند. اين مردها دوستدارند با زناني مستقل ازدواج کنند؛

زناني که از زندگي و معادلاتش سر درمي آورند و دنيا را به شکليمتفاوت از آدم هاي عادي مي بينند. زندگي با يک مرد هرمسي زيباستاما مي تواند بعد از مدتي استرس زا هم شود.


از اين شاخه به آن شاخه پريدن اين مرد، باعث مي شود که هيچوقت نتوانيد روي ثبات زندگي تان حساب کنيد و چه از نظر ماليو چه از نظر اجتماعي، هميشه دلتان بلرزد. چنين مردي معمولادر حال زندگي کرده و کمتر از هر چيزي به آينده و عاقبتنگري فکر مي کند.

? هنرمند است؟
خوبي اش اين است که:
لطيف و بااحساس است و پليدي هايي که شايد در آدم هاي ديگربتوانيد پيدا کنيد در ذهن و زندگي او جايي ندارد. او بهچهره اش نقاب نمي زند و با آدم هاي دورو هم ميانه اي ندارد.


چنين مردي به دنبال زني مي گردد که ارزش واقعي عشق رابداند. اگر با او ازدواج کنيد، مي توانيد به حسي که دارد هممطمئن باشيد. حمايت عاطفي اين مرد را مي توانيد تا ابد از آن خود کردهو يک زندگي رمانتيک و پر از عشق را در کنارش تجربه کنيد. اومعمولا فردي متين است که براي آدم هاي دور و برش هم قابل احتراماست.


بدي اش اين است که:
زياد به فکر پول و درآمد نيست و نمي تواند زندگي مرفهي رابراي شما بسازد. اگر ازدواج تان با او با عشق انجام نشود،هيچ اميدي به خوشبختي نمي توانيد داشته باشيد چراکه تنهادليل دلبستگي او به زندگي مشترک، عشق است. گاهي ازاينکه در دنياي واقعي زندگي نمي کند


و زندگي را با تمام بدي هايش نمي بيند عصباني مي شويد وگاهي از اينکه آنقدر بي آلايش است که مورد سوء استفاده آدم هايدور و برش قرار مي گيرد آسيب مي بينيد. اگر در خانواده ايکه هنر در آن جايي ندارد زندگي مي کنيد، نبايد انتظار صميمي شدناو با اطرافيان تان را داشته باشيد زيرا او به داشتن حرف مشترک و بيآلايش بودن آدم ها اهميت زيادي مي دهد.

هادس رؤيايي و عاشق
براي انساني که دور از اجتماع زندگي مي کند، آنچه در دنيايبيرون رخ مي دهد، اهميتي ندارد و زندگي هادس هم چنينزندگي اي است. مرد هادسي از شهرت و ثروت کافي برخوردار نيست واهميتي هم به آن نمي دهد.

او نقابي به چهره ندارد و دوست دارد خودش را همانطور که هست بهآدم هاي بيرون نشان دهد. حتي اگر او مزه دنياي بيرون راچشيده باشد و در دوره اي از زندگي اش غنا را تجربه کردهباشد، باز هم ترجيح مي دهد

که به دنياي درونش بازگردد و قيد همه داشته هايش را بزند. اوفردي قابل اطمينان و مشاوري خوب است. چنين مردي مي تواند يکهميشه عاشق باشد و معمولا به کارهايي مشغول مي شود که برايش معنادارد.

همسري از جنس هادس
انتظار نداشته باشيد که يک مرد هادسي مديرکل يک سازمان بزرگ شودچون نه تنها او درهيچ حرفه اي استخدام نمي شود، بلکه تاپايان عمر کاري معمولي که از آن لذت مي برد را، حتي با کمتريندرآمد انجام مي دهد.

او براي زن ها مناسب و خودش هم مي تواند عشق را به عميق ترين شيوهتجربه کند اما درون گرايي بيش از حدش گاهي مي تواند بهتنهايي اش تا پايان عمر بينجامد زيرا او تنها با يک عشق دو طرفهتن به ازدواج مي دهد. خبرهاي ورزشي، سياست و موضوعاتي از اين دست براياو زيبايي ندارد.

مرد هادسي حتي در شلوغ ترين جمع ها هم ساکت است و کمتر توجهديگران را به خود جلب مي کند.

اگر به دنبال يک همسر برون گرا هستيد که شمع مجالس باشد،هرگز چنين مردي را انتخاب نکنيد، چون حتي با اصرار هايشما هم حاضر نمي شود از لاک خودش بيرون بيايد.


او نمي تواند به راحتي با آدم ها صميمي شود و احساسات خودش را بيرونبريزد و تنها اگر همسري ايده آل برايش باشيد، مي توانيد از رازهايش باخبر شويد.

? پزشک است؟

آپولو مرد قانون و نظم
مردي که عاشق نظم و قانون است، يک آپولويي است. او ميانه اي بارفتارهاي هيجاني و احساسي ندارد و با قانون، موسيقي و نظم زندگيمي کند. او معمولا فردي ايده آل گراست اما محدوديت هاي خود را هممي شناسد. يک مرد آپولويي سيمايي قهرمانانه دارد اما هرگزمثل يک قهرمان بي محابا عمل نمي کند و با احتياط، از خطر دوري ميکند.

او به جاي انداختن خود در مهلکه ترجيح مي دهد فقط تماشاگر باشد.مرد آپولويي کاملا پيشرو و موفق است و مي تواند روي يک کارتمرکز کند و با موفقيت آن را به اتمام برساند. به همين دليل است کهچنين مردي مي تواند رهبر سازماني موفقي باشد.

او هدفمند است و ترجيح مي دهد به رشته هاي حقوق و پزشکي واردشود. مردي با روحيه آپولويي در سازمان هاي بزرگ مشغول کارمي شود و حتي مي تواند با وجود روابط دوستانه اي که با ديگراندارد، رقابت جو باشد.


خوبي اش اين است که:
احتمالا درآمد خوبي دارد و به دليل مهارتي که دارد، مي تواند درزندگي شخصي هم از شما محافظت کند و به فکر سلامت تان باشد. حضورچنين فردي در خانه، مي تواند شما را با گروه زيادي از آدمها در شغل ها و جايگاه هاي مختلف پيوند بزند و نگذاردکه مشکلات تان حل نشده باقي بماند. معمولا به نشانه ها و جزئيات توجهزيادي نشان مي دهد و دقت و صبوري اش هم زياد است. اگر باچنين مردي زندگي مي کنيد، مي توانيد مديريت برنامه هايخانواده را بر عهده اش بگذاريد و نگران چيزينباشيد.

بدي اش اين است که:
مدام درگير کار يا مطالعه است و از آنجا که بيشتر با درد ها وغصه هاي آدم ها درگير است، فکرش مشغول مي شود؛ اما لذت يک درمانموفق، مي تواند احساس غرور ش را بيشتر کند. اگر با چنينمردي ازدواج مي کنيد، انتظار نداشته باشيد که پابه پايتانمسئوليت هاي خانه و خانه داري را برعهده بگيرد چراکه اوبيشتر شريک شما در برنامه ريزي و امور مالي است. در کنار او خودتان رافراموش نکنيد چراکه ميانه اي با زنان وابسته و ناتوان ندارد واين موضوع مي تواند به شکست زندگي شما بينجامد.

? وکيل است؟

همسري از جنس آپولو
چنين مرداني معمولا جذب زن هاي مستقل، با لياقت و زيبا مي شوند ودر محيط کار هم ترجيح مي دهند با چنين افرادي همکار باشند.سرگرمي آنها بازي هاي رقابتي است و در اوقات فراغت شان هم دوستدارند با شما مسابقه دهند.

مرد آپولويي به هنر و موسيقي اهميت مي دهد اما معمولا درگيرعشق نمي شود و در رابطه با همسرش، چندان احساسي رفتار نمي کند.در مقابل او مراقب رفتار هايتان باشيد و کاري نکنيد


که نتواند تا پايان عمر آن را فراموش کند چراکه کينه وانتقام جويي رفتار هايي است که مي تواند در وجودش پنهان شدهباشد. با تمام اين اوصاف، ازدواج براي او مثل وارد شدن بهدانشگاه و شروع يک کار جديد است که با جديت و برنامه ريزي آن راادامه مي دهد. اين مردها به دنبال اين هستند که جفتي مناسب وهماهنگ با خود پيدا کنند اما دوام ازدواج آنها، کاملا بههمسرش بستگي دارد.
خوبي اش اين است که:
معمولا افراد منظمي هستند و اغلب پايگاه اجتماعي شايسته ودرآمد خوبي هم دارند. اين آدم ها معمولا در ميان فاميل و دوستان محبوبهستند چون مي توانند آنها را در مورد مسائل رايج زندگيراهنمايي کرده و در لحظات سخت زندگي شان، مشکلات را برايشان حليا کمرنگ کنند.

آنها آدم هاي سخت کوشي هستند و معمولا روانشناسان خوبي هم به شمار ميآيند چون هم مي توانند دل مراجعان شان را راضي کنند و هم درمقابل قانونمداران به تاثيرگذارترين شکل حرف هايشان را بيانکنند.
بدي اش اين است که:
شغل آنها يکي از خطرناک ترين شغل هاست و نه تنها پر از اضطراب وهراس است بلکه مي تواند صاحبش را هم در معرض تهديد هاي جدي قرار دهد.او يا از نظر ذهني و عاطفي درگير مشکل موکلش مي شود

و به خاطرش عذاب مي کشد يا به دليل بن بست هايي که در مراحل انجام کاربا آنها روبه رو مي شود، مدام تحت فشار و استرس است. اگر او دفتروکالت دارد، نبايد انتظار آوردن يک پول ثابت ماهانه به خانه راداشته باشيد چراکه پول هاي کلان را در فاصله هاي زمانيطولاني کسب مي کند.

صفحات


Xبستن