نقطه پايان عشق در زندگي مشترک کجاست

اغلب تعاملات آن ها با جملات خصومت آميز شروع مي شود و ادامهپيدا مي کند. معمولا با پاسخ هاي منفي يکديگر به شکلتقابلي جواب مي دهند و هرگز احساسات منفي خود را مديريت نمي کنندتا ...



در هر ازدواجي ? مرحله طي مي شود.

مرحله اول، مرحله «رويايي» است که طي آن زوج همه چيز را خوب ميبينند و حتي جنبه هاي منفي طرف مقابل به چشم فرد مثبت مي آيد وتفاوت هاي خانوادگي و شخصيتي در اين مرحله سبب جذب دوطرف بهيکديگر مي شود.



در مرحله دوم، که «ستيزه جويي» است دو طرف درمي يابند که تفاوت ها آنقدرها هم خوب نيست و در برخي موارد آزاردهنده است.بنابراين زوجناخودآگاه به علت اختلاف نظر و تفاوت هاي فکري و شخصيتي بايکديگر ستيزه جويي مي کنند. در اين مرحله زوج روي تفاوت ها بيشتراز شباهت ها متمرکز مي شوند و مايه اصلي ستيزه جويي نيز همين تفاوتهاست.




در مرحله سوم، که «سکون» ناميده مي شود زوج ياد مي گيرند بهعقايد يکديگر احترام بگذارند و نظر طرف مقابل را هر قدرمتفاوت و متناقض بپذيرند. در مرحله «حياتي» زوج به فضايي دست مييابند که در آن به فرديت شان لطمه وارد نمي کند و در عين حال دارايزندگي خانوادگي شادي هستند.


مسعود هنربخش، کارشناس ارشد روان شناسي باليني با بيان اين مقدمه بهدرباره اشتباه رايج جوانان و تاکيد آن ها بر عشق اوليه براي انتخابهمسر مي گويد: عشق و علاقه تفاوت هايي دارند.
عشق در ابتداي ازدواج نمي تواند دوام داشته باشد و بهتر است ازدواج براساس علاقه اي که بين دو نفر به وجود آمده است صورت بگيرد نه يکعشق توفاني زيرا تجربه ثابت کرده است که هر قدر عشق در ابتداي ازدواجآتشين تر باشد احتمال دلزدگي از آن بيشتر است، به عبارتي عشق دردل ازدواج وجود دارد نه در آغاز آن، وقتي فردي با عشق توفانيزندگي مشترک را آغاز مي کند پس از مدت زمان اندکي درمي يابدکه انتظاراتش با واقعيتي که با آن روبه رو شده است، تطابق ندارد.
بنابراين به سرعت دچار سرخوردگي و دلزدگي مي شود. بهاين حالت «از پاافتادگي رواني» هم مي گويند.عشق اولازدواج، در واقع يک احساس شديد تمايل به فرد ديگري است که دير يازود کم رنگ مي شود. نکته اين جاست که عاشق شدن با عاشق ماندنتفاوت دارد.
عاشق شدن برخاسته از احساس است اما عاشق ماندن فعل است يعني عملي استکه بايد انجام دهيم.عشق ناگهاني عيب ديگري هم دارد که آنانتظارهاي غيرواقع بينانه است.هرچه بين انتظار و وضعيت فرد تناسبکمتري باشد، دلزدگي زودتر اتفاق مي افتد.


از پاافتادگي رواني
آزردگي ، افسردگي ، تمايل نداشتن براي گفت وگو ،تلاش نکردن براي حل مشکلات اولين نشانه هاي از پاافتادگيرواني در زوج است. بنابراين داشتن هدف و نگاه واقع بينانه بهازدواج به افراد کمک مي کند تا زندگي مشترک موفقي را آغاز کنند.واقعيت اين است که نگاه بسياري از ما به ازدواج رويايي و حتيکودکانه است.




ازدواج فقط برپايي يک جشن عروسي رويايي و شروع زندگي که ازاول تا آخرش عشق و محبت باشد، نيست. لازم است جوان به هنگامازدواج بداند که در زندگي مشترک اختلاف نظر ، اختلاف عقيده ،مشاجره و اختلاف مالي وجود خواهد داشت .در واقع او بايد تصويري واقعبينانه از آنچه در انتظارش است، داشته باشد.


ازدواج راه حل مشکلات امروز جوان نيست و قرار نيست نيازهاي برطرف نشدهافراد را رفع کند. فردي که با چنين تصور خاصي ازدواج مي کند، بابروز مشکلات از پا مي افتد و دچار دلزدگي عاطفي ورواني مي شود.
نکته اين جاست که وقتي احساس بر منطق غلبه دارد، زوج کارها و رفتارهاينادرست طرف مقابل را مثبت و خوب مي بينند امادر مرحله دلزدگيکوچک ترين اشتباه يا رفتار موجب دلخوري طرفين از هم مي شود و بهنگرش منفي نسبت به رابطه دوطرف، خود و طرف مقابل دامن ميزند.



کساني که دچار دلزدگي رواني مي شوند، در طول زمان اعتماد بهنفس خود را از دست مي دهند و به تدريج نمي توانند تصميمات درستيبگيرند.وي با اشاره به نظر يکي از روان شناسان به نام«گاتمن» مي گويد: " آنچه روابط زناشويي را در طول زمانتهديد مي کند، نه رفتارها و هيجانات منفي بلکه کاهش هيجان هاي مثبتاست." همچنين رفتارها و هيجان هاي منفي متقابل و در پيشگرفتن رفتارهاي کودکانه، به روابط زناشويي صدمه زيادي ميزند.




زوجي که دچار دلزدگي شده اند هيجانات مثبت را حتي با وجودرفتارهاي مثبت طرف مقابل بروز نمي دهند و در مقابل ،رفتارها و هيجانهاي منفي را به سرعت جبران مي کنند اغلب تعاملات آن ها با جملات خصومتآميز شروع مي شود و ادامه پيدا مي کند. معمولا با پاسخ هايمنفي يکديگر به شکل تقابلي جواب مي دهند و هرگز احساساتمنفي خود را مديريت نمي کنند .

در طول زمان الگوي رفتاري خود را مبتني بر فاصله گرفتن ازهم قرار مي دهند و به جاي تلاش براي نزديک شدن به هم، عامدانه از همدور مي شوند.




رودررو شدن با واقعيت
اولين توصيه اي که مي توان به زوجي که دچارازپاافتادگي رواني شده اند، کرد اين است که انتظارهاي خودرا تغيير دهند. چنين زوجي در واقع به علت انتظار غيرواقع بينانهاي که از ازدواج، زندگي مشترک و همسر خود داشتند، پس ازرودررو شدن با واقعيت زندگي خود دچار افسردگي ونااميدي مي شوند.

لازم است انتظار و توقعات مورد بررسي قرار بگيرد که آيا اينانتظارات درست است يا خير. اگر اين انتظارها بي جاست بايدتجديدنظر کرد و خود را با آنچه در واقعيت جاري است، تطبيق داد.اين کار برخلاف تصور عموم مردم عقب نشيني نيست بلکه باعث رشد فرد ميشود و رسيدن به عشق و محبت از مسير ديگري است.



از طرف ديگر زوج بايد تلاش کنند که در تمامي ابعاد رشد داشتهباشند و به جنبه هاي مختلف زندگي اهميت دهند. زوجي که تک بعديهستند و فقط در يک راستا حرکت مي کنند، در طول زمان دچاردلزدگي مي شوند.همچنين ضروري است تعاملات خانوادگيخوبي برقرار شود تا ميزان رضايت از زندگي مشترک افزايش پيداکند.

اغلب مشاهده مي شود که پسر يا دختر جوان پس از ازدواج هنوزخود را فرزند خانواده قبلي مي داند و زندگي مشترکش به حاشيه رفتهاست. پس از ازدواج اولويت عاطفي فرد، همسر است و سپسخانواده قرار مي گيرد، بنابراين فرد بايد در کنار همسر به شکلمنطقي با خانواده خود و همسرش رابطه برقرار کند.

شايد لازم باشد که در اين جا ذکر کنيم که هر فردي در زندگي بهترتيب اولويت ? نقش دارد.
خود ، همسري ، والدي ، شغلي و فرزندي. اگر بتوانيم به طور منطقيو مثبت نقش هاي خود را ايفا کنيم، خواهيم توانست از زندگي احساسرضايت کنيم.فراموش نکنيم که يک فرد وقتي مي تواند همسر خوبي باشد کهنيازهاي خودش برآورده شده باشد، خود را بپذيرد، کاستي هاي خود راقبول کند و بداند که انسان کاملي نيست، به علايق خودش احترامبگذارد تا علايق همسرش را نيز در نظر بگيرد.




به اين ترتيب اين نقش ها در هم تنيده شده و به شدت تحت تاثيريکديگر است.وقتي فردي مي تواند والد خوبي باشد که همسر خوبي همباشد و فرزند خوبي نيز براي پدر ومادر خود باشد.

0

مشاهده پست مشابه : دانلود نرم افزار Send Hit v2-افزایش بازدید واقعی وبلاگ وسایت شما